یکشنبه دهم مهر روزی است که در تاریخ ایران ماندگار خواهد شد. در این روز در دانشگاه صنعتی شریف پدیدهای رخ داد که از زوایای گوناگون قابل تأمل است. جا دارد که در خصوص این پدیده عجیب، جامعه شناسان و روانشناسان و متخصصین گوناگون مرتبط، ساعتها بحث و گفتگو کنند تا بتوانند زوایای گوناگون آن را بکاوند، و آن را ریشه یابی کنند، و پیامدهای چنین پدیده عجیبی را تخمین بزنند.
یکشنبه یازدهم مهر، حدود ساعت 14 به تدریج تعدادی از دانشجویان به هم پیوستند تا نسبت به دانشجویان بازداشت شده در جریان حوادث مرتبط با مرگ خانم مهسا امینی اعتراض کنند. این جمع دانشجویی بعد از اینکه مسیری را در داخل دانشگاه طی کرد، به سر در اصلی دانشگاه رسید و رو به بیرون دانشگاه استقرار پیدا کرد. در طول مسیر شعارهایی که از سوی این تجمع اعتراضی سر داده می شد، عمدتاً شعارهایی بود که معطوف به درخواست رفع بازداشت دانشجویان بازداشت شده بود. تجمع که به درب اصلی دانشگاه رسید و در آنجا استقرار یافت، شعارها تند شد که قابل انتظار هم بود. تعدادی از اساتید و دانشجویان هم به تماشای این تجمع آمده بودند و در محل تجمع حضور داشتند.
جمعیت دانشجویان معترض حدوداً 130 تا 150 نفر تخمین زده میشد، تماشاچی ها هم شاید حدود هفتادهشتاد نفری بودند. ناگهان گوشها تیز شد. آیا آنچه میشنوند صحت دارد؟! آیا واقعاً درست می شنوند؟! آیا این صدای نخبگان دانشگاه صنعتی شریف است؟! آیا اعتراض یعنی این؟! نکند واژه هایی که شنیده میشود درست به گوش نمیرسد؟! آری، دانشجویان معترض دانشگاه صنعتی شریف، چنان الفاظ رکیکی را بر زبان جاری میکردند که در باور نمی گنجید. همه یکصدا این فحشها را سرمی دادند، گویا از قبل آنها را تمرین کرده اند.
فحشهای رکیک، آهنگین بود و معلوم بود که از قبل طراحی شده اند. عجیبتر این بود که در این تجمع دانشجویی تعداد قابل توجهی دختر هم حضور داشت، شاید سی درصد جمعیت معترضین دختران دانشجو بودند. حیا البته هم زیبنده مرد است و هم زن، ولی گویا زنها و بخصوص دختران به این فضیلت بیشتر شناخته شده هستند. چگونه دختر دانشجو، آن هم دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف، می توانست چنین الفاظ رکیکی را بر زبان جاری سازد؟!
اما الفاظ رکیکی که از زبان دانشجویان معترض بیرون می آمد، فحشهای چاله میدانی نبود. واقعاً صفت چاله میدانی برای توصیف این فحشها کم می آورد. صفتی قویتر برای وصف این فحشها لازم است که واژه نمی یابم مگر اینکه آن را جعل کنم: فراچاله میدانی. بله، این الفاظ رکیک فراچاله میدانی بودند. برخی از اساتیدی که در محل حضور داشتند و مدافع جریان اعتراضی هم بودند، انگشت حیرت به دندان گرفته بودند و مبهوت از آنچه که می شنوند.
این برشی بود از آنچه روز یکشنبه دهم مهر در دانشگاه صنعتی شریف گذشت. اینکه بعد از این فحاشی ها چه گذشت، فرصتی دیگر می طلبد که تحلیلش کنم. در این نوشته فقط میخواهم در مورد این پدیده عجیب فراچاله میدانی چند نکته عرض کنم:
- چه بر سر فرهنگ و اخلاق آمده؟! اگر دانشجو الگوی جامعه است، از جوانهای دیگر چه انتظاری باید داشته باشیم؟!
- نکند غرق شدن جوانهای ما در فضای مجازی و فحاشیهای رایج در آن ادبیات این جوانان را اینگونه تباه کرده است؟!
- نکند بروز این فحاشی ها در دانشگاه شریف ناشی از بی عدالتی آموزشی است که خود را در جذب دانشجو نشان میدهد؟! 55 درصد قبولی فنی دانشگاه شریف از دهک دهم است. نکند این ادبیات فراچاله میدانی ناشی از نوع خانواده هایی است که این دانشجوها از آن برخاسته اند؟! واقعاً لازم است این موارد بررسی شود.
- یک اعتراض قوی، اعتراضی است که با متانت، استدلال، و استقامت همراه باشد. هر چه معترض با متانت بیشتر و با منطقی قویتر ظاهر شود، اعتراضش مؤثرتر واقع میشود و هر چه بر سر منطقش بیشتر استقامت ورزد، احتمال موفقیتش بیشتر میشود. به این ترتیب فحاشی حرمت اعتراض را می شکند و آن را تضعیف میکند. همانطور که در دانشگاه صنعتی شریف اساتید حامی دانشجویان معترض از فحاشی آنها دچار شرم شدند.
- دانشجوی شریف احتمالاً متوجه محتوای بند قبلی است. راستی اگر او اعتراض دارد، چرا به سمت ادبیات فراچاله میدانی می رود؟! نکند هدف اساساً اعتراض نیست و هدف تحریک عده ای برای به آشوب کشیدن دانشگاه است. برخی از دانشجویان بسیجی بعد از اوج گرفتن فحاشی ها به شخصیتهای خاص، به مسئولین دانشگاه تذکر دادند که جلوی این فحاشی ها گرفته شود، ولی مسئولین دانشگاه یا نخواستند یا نتوانستند مانع فحاشی شوند. به این ترتیب دانشجویان بسیجی وارد عرصه شده و شعارهای دیگری سر دادند. درست است که ذره ای فحاشی و سخنان دور از ادب در شعارهای بسیجیان دانشگاه شریف نبود، اما دقایقی نگذشت که معترضین به سمت درگیری فیزیکی رفتند، به سمت بسیجی ها بطری یکبارمصرف آب پرتاب کردند و فحاشی را به سمت بسیجی ها معطوف کردند، و اگر نیروهای حراست دانشگاه مانع دو طرف نمی شدند صحنه تأسفباری در دانشگاه رقم میخورد.
- اگر قرار باشد اعتراض در قالب فحاشی بروز کند، فرصتهای بزرگی خواهد سوخت. شاید مهمترین فرصتی که از دست میرود، فرصت گفتگو باشد. اگر در فرهنگی ترین فضای یک جامعه که دانشگاه باشد، نتوان فرهنگ گفتگو را نهادینه کرد، آن جامعه آیا به کدام سمت در حال حرکت است؟!
- معلوم بود که فحاشی دانشجویان معترض بداهه نبود و از قبل تنظیم شده بود. اگر این گونه است چه کسی این فحشها را تنظیم کرده بود؟! هدف از این فحاشیها چه بود؟! آیا هدف اعتراض بود؟!
دانشجویان معترض بعد از این تجمع، موقع خروج از دانشگاه، در بیرون دانشگاه، با نیروهای امنیتی مواجه شدند که انتظار دانشجویان معترض را می کشیدند. در این مواجهه صحنه هایی رقم خورد که از زاویه دید دیگری بسیار تأمل برانگیز است. این مواجهه را شاید در نوشته ای دیگر تحلیل بکنم، ولی در این نوشته عمداً به این موضوع نپرداختم و روی پدیده عجیب فحش های فراچاله میدانی متمرکز شدم. پدیده فحشهای فراچاله میدانی در هیاهوی رسانه ای که عواملی چون مسی علینژاد راه انداختند گم شد و چندان دیده و شنیده نشد.
اگر بخواهیم حادثه ای را درست بکاویم، باید همه ابعاد آن را صادقانه ببینیم و تحلیل کنیم. فحش هایی که در این روز در دانشگاه شریف سرداده شد، من حاضر نیستم حتی خطاب به کثیفترین و جنایتکارترین انسانهای تاریخ بگویم، چون زبانم و وجودم آلوده میشود. من حاضرم با انسانهای کثیف و جنایتکار، اگر اخلاق و قانون اجازه دهد، تن به تن نبرد کنم، ولی حاضر نیستم این گونه که در شریف گذشت به آنها فحش بدهم، چون زبانم و وجودم آلوده میشود. اعتراض یکی از ضروریترین لوازم مردمسالاری است، نباید با فحاشی در قالب اعتراض، مردمسالاری را تضعیف کنیم.
2 سال پیش
2 سال پیش