سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی
درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی
نمیبینم از همدمان هیچ بر جای
دلم خون شد از غصه ساقی کجایی
ز کوی مغان رخ مگردان که آن جا
فروشند مفتاح مشکل گشایی
عروس جهان گر چه در حد حسن است
ز حد میبرد شیوه بیوفایی
دل خسته من گرش همتی هست
نخواهد ز سنگین دلان مومیایی
می صوفی افکن کجا میفروشند
که در تابم از دست زهد ریایی
رفیقان چنان عهد صحبت شکستند
که گویی نبودهست خود آشنایی
مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع
بسی پادشایی کنم در گدایی
بیاموزمت کیمیای سعادت
ز همصحبت بد جدایی جدایی
مکن حافظ از جور دوران شکایت
چه دانی تو ای بنده کار خدایی
تعبیر غزل شماره 492 حافظ:
به استعدادها و توانایی های خود اعتماد داشته و برای رسیدن به مقصود از آن ها استفاده کنید. از معاشرت با دوستان و افراد نااهل و نادان برحذر باشید که ممکن است به شما ضربه بزنند.
امیدتان به خداوند باشد و به او توکل داشته باشید و با تمام تلاش خود برای رسیدن به هدف جلو بروید. وهم و خیال را کنار گذاشته و واقع بین باشید و اهداف خود را با حقیقت زندگی هماهنگ کنید.