غربت دانشگاه؛ تأملی درباره چرائی کینه ورزی ها با نهاد علم در ایران
بدون هیچ اغراقی، دانشگاه مظلومترین نهاد در جامعه ایرانی طی صد سال اخیر از زمان پیدایش در دنیای نو است. چه آنکه همیشه محملی بوده که دولتها، ساختارها و افراد مرجع و تأثیرگذار، وقتی در برابر پرسشهایی جدی نظیر «چرایی عدم توسعه»، «دلیل عقبماندگیهای تاریخی» و «ناکارآمدیها و سوءمدیریتها» قرار گرفتهاند، خود را پشت آن پنهان ساخته و انگشت اتهام به سوی دانشگاه بردهاند. این در حالی است که دانشگاه تنها زاینده علم و آموزاننده دانش و سفیر آگاهی است و اگر در یک جامعه، علم گوش شنوایی ندارد و یا بستر شایستهسالاری که همان امکان بهره از تولیدات انسانی دانشگاه است، فراهم نیست، آن زمان چه گناهی دارد دانشگاه؟
از سوی دیگر، دانشگاه از همان زمان پیدایش در جامعه ایرانی با چالشهای جدی روبرو بوده است. اساساً علوم جدیده را روبروی علوم قدیمی و غریبه میدانند. دانشگاه آمد تا بساط چشم و گوش بستهها جمع شود. چرا که دانشگاه لاجرم میخواست که چشم و گوشها را بگشاید. و اگر بزرگترین دستاورد و مهمترین کارکرد دانشگاه را پاسخ به چیستی و نشر و بسط آگاهی بدانیم و رواج اندیشهورزی و دانایی؛ روشن است که این دال مرکزی، چه کسانی و گروههایی را خانهخراب میکند و دکان چه کسانی را میبندد.
دانشگاه مظلوم است. چرا که همواره در مظان اتهام بوده است. همیشه آن را متهم کردهاند و هیچ کس و نهادی هم آن را بر عهده نگرفته و به دفاع از آن برنخاسته! چرا؟ چون نهاد دانشگاه با حزب و جناح و قبیله متفاوت است. ترجمان علم، بازتولید حُریت و سرمنشاء آزادگی است. و راستیکه علم، گوهری دارد بهنام نقد که شاید بسیار کسان و ساختارها را خوش نیاید. و دانشگاه علم است بیکم و کاست. و راهی نیست جز اینکه یا دانشگاه را مسیر درست اداره جامعه بدانیم و بپذیریم و یا اگر مسیر دیگری را برمیگزینیم، هزینههایش را که کمترین آن سقوط، به قهقرا رفتن و فروپاشی جامعه است قبول کنیم.
گرچه در این سالها تلاشهای بسیار اما غالباً ناموفقی از سوی گروه قلیل اما با نفوذ و قدرتمندی برای موازیسازی دانشگاه یا عبور از آن و حتی تصاحباش صورت گرفته اما نهاد دانشگاه به پشتوانه هزاران عضو هیأت علمی و دانشجویان آزاداندیش و خوشفکر، پا برجا و محکم برقرار مانده است.
ایران از دیرباز مهد علم و دانش بوده است. شکوهمندانهترین دورههای تمدنی و تاریخی ایران، در برهههای مجد و عظمت دانشگاهها و محافل علمی آن رقم خورده است. و اگر امروز در برخی بخشها از قافله پیشرفتهای جهانی دور ماندهایم بدون تردید از میدان ندادن به دانشگاه و بیتوجهی به این نهاد روشنگر است. دانشگاه و غربت دو واژه نامأنوسند یعنی باید اینگونه باشد، اجازه ندهیم دانشگاه ایرانی همدم و مترادف غربت شود که ایران غریب میماند و این روا نیست! همین.