به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از روزنامه ایران، هفته گذشته مردی تاجیک با مراجعه به پلیس آگاهی تهران با نشان دادن فیلمی از شکنجه هولناک پسرش اظهار داشت، افرادی ناشناس پسرش را گروگان گرفتهاند. وقتی فیلم مورد بررسی قرار گرفت پسر جوانی که چشمانش بسته بود و دستانش را نیز با دستبند پلاستیکی بسته بودند و از سر و صورت و بدنش خون جاری بود، التماس میکرد او را آزاد کنند. اما این تنها فیلمی نبود که از مسافر تاجیکستان و سه همولایتیاش توسط گروگانگیران مخوف گرفته شده بود. مرد میانسال که برای نجات پسرش به ایران آمده بود از پلیس درخواست کمک کرد.
اینها فیلم گروگانگیری 4 تبعه تاجیکستان بود که 17 مرداد امسال قانونی از تاجیکستان سوار هواپیما شده و در فرودگاه امام خمینی(ره) پیاده شدند. قرار بود قاچاقچیان انسان آنها را به آنکارا و سپس به امریکا بفرستند. شخص رابط قرار بود با آنها تماس بگیرد و 4 مسافر تاجیکستانی را به هتل ببرد. ساعاتی بعد مردی که به زبان فارسی تلسط کامل داشت با آنها تماس گرفته و از مسافران خواست در نزدیکی هتلی در خیابان سعدی به انتظار او بمانند. مسافران جوان غافل از سرنوشت شومی که در انتظارشان بود در محل قرار به انتظار ماندند و لحظاتی بعد چند خودرو در مقابل پای آنها توقف کرد. مردانی که صورتهایشان را پوشانده بودند مسافران تاجیکستانی را با تهدید چاقو سوار بر خودرو کرده و به راه افتادند.
آنها صورت و دستهای مردان تاجیکستانی را بستند و به محلی بردند که کسی از آنها خبری نداشت. خسرو، یکی از چهار گروگانی است که به دام اعضای این باند گرفتار شده بود؛ مرد 35 سالهای که 10 روز تحت شکنجههای سنگین باند مخوف آدمربایی قرار گرفته و حالا پس از آزادی و بهبود نسبی گفت: در کشورم صرافی دارم و تاجر هستم، از دوبی و کره لوازم خودرو به تاجیکستان وارد میکنم و وضع مالیام خوب است، اما در فکر مهاجرت به امریکا یا کشورهای اروپایی بودم. در صفحهای در اینستاگرام با مردی آشنا شدم که پیشنهاد داد مرا قانونی به امریکا میبرد و ویزای اقامت میدهد و زمانی که به امریکا رسیدم، 22 هزار دلار از من دستمزد میگیرد.
خسرو که به سختی فارسی صحبت میکند و در واقع از میان 4 گروگان تنها کسی است که با زبان فارسی آشنایی دارد، ادامه داد: من موضوع را با یکی از دوستانم در میان گذاشتم و یکی دیگر از دوستانم هم به دوستش گفت و خلاصه چهار نفره تصمیم گرفتیم این مهاجرت را انجام دهیم. طبق گفته رابطمان، بعد از 6 ماه میتوانستم اقامت کامل امریکا را بگیرم و همسر و فرزندم را هم به آنجا ببرم.
صراف تاجیکستانی گفت: با رابط تماس گرفتیم و او موقعیت جغرافیایی ما را خواست و به محل قرار آمد، اما به همراه چند مرد دیگر ما را با تهدید سوار خودرو کرده و به یک خانه ویلایی بردند. دستها، پاها و چشمهایمان بسته بود و تا شب آنجا بودیم. بعد محل اسارتمان را تغییر دادند و در این 10 روزی که گروگان آنها بودیم حداقل 10 خانه را تغییر دادند. بعد از آزادی متوجه شدیم محل اسارتگاه ما سمت ملارد و شهریار بوده است. آنها تا روز پنجم ما را شکنجه میدادند و از گوشیهای ما با خانوادههایمان تماس گرفتند و برای هر نفر درخواست 15 هزار دلار کردند. خانواده من پولی پرداخت نکردند، اما خانواده یکی از گروگانها 5 هزار دلار و دیگری 3 هزار دلار پرداخت کرد. در این مدت 3 بار فیلمهای شکنجهام را برای خانوادهام ارسال کردند، تنها من نبودم که مورد شکنجه قرار میگرفتم و سه دوست دیگرم نیز همین وضعیت را داشتند.
به گفته خسرو، شرایط آنها از روز پنجم با ورود مردی که تصور میکردند آن هم ایرانی است بهتر شده و آنها توانستند به حمام بروند و شکنجههای مردان خشن کمتر شده بود. مرد 35 ساله در این باره گفت: چشمهای ما بسته بود اما از صداهایشان اینطور تصور میکردیم که ایرانی هستند و هیچ لهجهای نداشتند. روز پنجم یک نفر به آنها اضافه شد و خواست ما را کمتر شکنجه کنند، اما بیش از 8 مرد که هر کدام چاقو به دست داشتند از ما مراقبت میکردند و اجازه نمیدادند تکان بخوریم.
وقتی گزارش این گروگانگیری 23 مرداد و 5 روز پس از ربودن این افراد به کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت اعلام شد، کارآگاهان بلافاصله وارد عمل شده و با اقدامات پلیسی و ردیابیهای تخصصی به مردی رسیدند که در تهران به برجسازی مشغول بود. در ادامه وی اظهار داشت از ماجرای گروگانگیری بیاطلاع است. اما با اطلاعاتی که مرد برجساز در اختیار مأموران قرار داد، مردی افغانستانی که کارگر وی بود شناسایی شد و در ادامه بررسیها مشخص شد او ساکن خانهای ویلایی در منطقه ملارد است.
کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت با به دست آمدن این اطلاعات، راهی محل شده و با زیر نظر گرفتن خانههای ویلایی، موفق به شناسایی اسارتگاه مردان تاجیکستانی شدند. آنها ساعت 4 بعد از ظهر چهارشنبه گذشته وارد عمل شده و 6 گروگانگیر را بازداشت کرده و گروگانها را آزاد کردند.
خسرو که تصور نمیکرد از اسارتگاه مخوف مردان افغانستانی زنده بیرون بیاید، گفت: میدانستیم که پدر یکی از گروگانها موضوع را به پلیس تهران گزارش کرده است و امیدمان این بود که پلیس ایران وارد عمل شود و ما را نجات دهد. روز دهم اسارت، ساعت حدود 4 بعد از ظهر بود که از بیرون صدای تیر شنیدیم و مردانی که نگهبان ما بودند یکییکی فرار کردند. به ما گفتند ما پلیس هستیم و آن زمان بود که احساس کردیم به زندگی برگشتهایم.
سردار علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: با اعلام گروگانگیری اتباع تاجیکستانی، بلافاصله همکارانم در پلیس مبارزه با جرایم جنایی وارد عمل شده و با شناسایی محل اختفای گروگانها، پس از هماهنگیهای قضایی وارد عمل شدند و 4 نفر از گروگانها را که چندین روز به سختی زندگی میکردند صحیح و سالم آزاد کردند. با توجه به اینکه متهمان در برابر مأموران ما مقاومت کردند همکارانم با استفاده از قانون به کارگیری سلاح دو نفر از گروگانگیران را مورد اصابت گلوله قرار دادند.
متهمان دستگیر شده که همه افغانستانی هستند پس از دستگیری انگشت اتهام را به سمت یک نفر بردند، پرویز معروف به پرویز مافیا.
اقامت ایران داری؟
بله، سالها قبل با خانوادهام به ایران آمدهام و اقامت قانونی دارم.
در این گروگانگیری چه نقشی داشتی؟
راننده بودم و پسرم هم با من بود، اما پشت پرده همه این ماجراها پرویز است.
چطور با پرویز آشنا شدی؟
همولایتیام بود و از قبل او را میشناختم. مدتی بود با مشکل مالی مواجه شده بودم و پرویز هم گفت کار خوبی برایم سراغ دارد. نمیدانستم ماجرای گروگانگیری است و چشم بسته بدون آنکه چیزی بپرسم وارد باند او شدم.
گروگانها را چطور شناسایی میکردید؟
پرویز از طریق سایت و اینستاگرام آنها را شناسایی میکرد. دقیقاً هم نمیدانم به چه طریقی فقط فکر کنم افرادی را که قصد اقامت در امریکا داشتند سوژه قرار میداد.
سهم تو از این گروگانگیری چقدر بود؟
نمیدانم. حرفهای پرویز وسوسهانگیز بود و میگفت در پایان کار ما را راضی میکند.
باغی که گروگانها را بردید متعلق به چه کسی بود؟
پرویز دو برابر قیمت اجاره میکرد و ما هم گروگانها را چشم بسته به ویلاها منتقل میکردیم.
گروگانها را شکنجه هم دادید؟
من نه، ولی همولایتیهایم مدام آنها را با چاقو زخمی میکردند و تصاویرشان را برای خانوادههایشان میفرستادند تا دلار و پول بگیرند. همولایتیهایم خیلی راضی به این کار نبودند، پرویز آنها را مجبور میکرد. یکی از همولایتیهایم میگفت، پرویز به او تجاوز کرده و از او فیلم گرفته و تهدید کرده اگر با او همراه نشود تصاویر را پخش میکند.
تصورش را میکردید دستگیر شوید؟
اگر به اینجا فکر میکردم وارد این باند نمیشدم. پرویز آدم خلافکاری است. او در تهران، ترکیه، افغانستان، پاکستان و تاجیکستان باند دارد و آنطور که میدانم در زمینه قاچاق انسان فعالیت دارد. او با یک تلفن آدم قاچاق میکند، او حتی در زمینه مواد مخدر هم کار میکند و قاچاقچی حرفهای است.
حتی شنیدهام که در کشورهای دیگر مثل ترکیه افراد دیگری را با همین شیوه گروگان گرفته و از خانوادهشان اخاذی کرده است.