قتل برادرزاده توسط عمو به شیوه سریال پوست شیر با سم مار افعی!
به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از روزنامه هفت صبح، چهارم شهریور ماه امسال رسیدگی به مرگ مشکوک مرد جوان به نام محمد در یکی از بیمارستانهای تهران در دستور کار محمد جواد شفیعی بازپرس کشیک قتل پایتخت و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
در تحقیقات ابتدایی مشخص شد که محمد ساعتی قبل از انتقال به بیمارستان به خانه یکی از دوستان خود رفته بود که قرار بود با او یک کافه راهاندازی کنند و آن روز میخواستند در این مورد مذاکره کنند.
اما ساعتی بعد از رسیدن محمد به آن خانه؛ او دچار ضعف و حالت تهوع میشود و در عین حال به دوستش میگوید که چیزی شبیه جای گزیدگی یک حشره روی کمرش میسوزد که آثار قرمزی و التهاب هم روی بدنش مشخص بود.با وخیم شدن حال محمد دوستش او را به بیمارستان رساند و محمد در اولین شرح حال خود در سوال و جوابهایی که پرستاران از او میپرسیدند گفت هیچ اتفاق خاصی برایش نیفتاده است.
پرستار از او پرسید تصادف نکرده بودی که محمد گفت نه فقط امروز در حالی که با موتور در مسیر خانه دوستم بودم میخواستم قبل از رسیدن به خانه دوستم به یک پیتزا فروشی بروم که راکب یک موتورسیکلت دیگر مقابل در پیتزا فروشی به من تنه زد اما حتی زمین هم نخوردم.کادر درمان تلاش خود را برای بهبود بخشیدن به حال جسمی محمد آغاز کردند اما او تنها 4 ساعت بعد به کام مرگ فرو رفت.
عکس مقتول
به این ترتیب جسد با دستور بازپرس جنایی به پزشکی قانونی منتقل شد و نتیجه سمشناسی آزمایشات پزشکی قانونی حکایت از مرگ محمد به دلیل تزریق سم مار افعی پلنگی داشت. آزمایشات نشان میداد این سم روی کمر مقتول تزریق شده بود و به این ترتیب تلاش برای یافتن ردی از عامل جنایت دردستور کار جنایی قرار گرفت.
در اولین قدم دوربینهای مداربسته مسیری که محمد از آن عبور کرده بود بررسی شده و فیلم لحظه تزریق سم در یکی از آنها ضبط شده بود.در این فیلم دیده میشد که موتورسواری با دو سرنشین به محمد نزدیک شد و به شیوه فیلم پوستشیر سرنگ حاوی سم رقیق شده با آب مقطر را در چشم بر هم زدنی به کمر او تزریق کرده و از محل دور شد.
جلوگیری از وقوع قتل مشابه
در حالی که تحقیقات تیم جنایی برای یافتن ردی از راکبان موتورسیکلت ادامه داشت پلیس شیراز به مرد موتورسواری که در یک خیابان پرسه میزد مظنون شده و او را بازداشت کردند. سپس در گوشی او پیامهایی مشاهده کردند که نشان میداد از سوی کسی برای قتل یک فرد شیرازی اجیر شده و در حال چیدن نقشهای برای قتل با سم مار بوده است.
در همین حین مشخص شد این فرد که یک آتشنشان اخراجی است، ترکنشین همان موتورسیکلتی است که چند روز قبل به محمد سم تزریق کرده بود که این فرد شناسایی و دستگیر شد.
متهم در برخورد ابتدایی با ماموران اقرار کرد که از سوی مردی به نام چنگیز برای قتل محمد اجیر شده بود و به خاطر اینکه در شغل آتشنشانی مارگیری را آموزش دیده بود با پیشنهاد خودش شیوه تزریق سم مار افعی پلنگی را برای قتل انتخاب کرد چون گمان میکرد کسی به نقشه جنایتکارانه مظنون نشده و راز قتل لو نمیرود.
همچنین این متهم ادعا کرد که چنگیز یکی از دوستان صمیمی عموی محمد بود و به درخواست عموی محمد آنها را برای قتل اجیر کرده بود.
این متهم در ادامه گفت:«عموی محمد به خاطر یک ملک 40 میلیاردی با او و پدرش اختلاف مالی داشت.او میگفت مدتی قبل در جریان جر و بحث با محمد به خاطر این ملک؛ محمد یک سیلی به او زده که همین سبب شده از او کینه به دل بگیرد و نقشه قتل او را بکشد.» بنا بر گفتههای متهم، عموی محمد شناسایی و دستگیر شد اما ادعای متهم را تکذیب میکند. همچنین مشخص شد که چنگیز بعد از وقوع قتل به کشور ترکیه گریخته بود.
اما تلاش برای دستگیری متهم دیگر پرونده یعنی راکب موتورسیکلت ادامه پیدا کرد و سرانجام کارآگاهان موفق شدند متهم دیگر را نیز دستگیر کنند.او بعد از اینکه به دام قانون افتاد جزئیات قتل را شرح داد و گفت:«من چنگیز را میشناختم.او در مغازه چمدان فروشی عموی محمد کار میکرد. عموی محمد مرد ثروتمند و با نفوذی است.اگر کسی بتواند در کنارش کار کند موقعیت خوبی پیدا میکند.
چنگیز هم به من گفت اگر به عموی محمد کمک کنم در مغازهاش به من کار میدهد.بعد در مورد تزریق سم به محمد با من حرف زدند و گفتند میخواهند او را گوشمالی دهند.به من نگفته بودند قرار است کسی کشته شود.مجری اصلی این نقشه کسی بود که ترک موتور من نشسته بود.ما برای اجرای این نقشه دو هزار دلار گرفتیم.»
متهم در ادامه گفت:«همدستم یک مار افعی پلنگی خریده و سم او را گرفته و با آب مقطر رقیق کرده بود.حالا باید آمار رفت و آمدهای محمد را میگرفتیم که کار سختی نبود چون پدر او در خیابان لاله زار تهران فرد سرشناسی بود و چندین ملک و مغازه داشت.ما یک نفر را مامور کردیم تا روبهروی پاساژ محل کار محمد سنتور بنوازد و در ازای این کار هم یک گوشی آیفون حقالزحمه گرفت.
بعد از چند روز او به ما گفت که محمد از مغازه خارج شد.آن روز از صبح در مغازه عموی محمد بودیم و ناهارمان را همان جا خوردیم.وقتی آمار محمد به ما رسید من و همدستم سوار موتور شده و نقشه را عملی کردیم.» پس از تکمیل مراحل رسیدگی به پرونده در دادسرا و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد و متهمان به زودی پای میز محاکمه میروند.