هم اصولگرایان بودند، هم اصلاح طلبان، عدم مشارکت 60 درصدی چه معنایی دارد؟
به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از الف، انتخابات ریاستجمهوری اخیر، نقض تمام آن تعابیر و تفاسیری بود که بسیاری از تحلیلگران در خصوص ریشههای کاهش میزان مشارکت در انتخاباتهای مختلف سالهای اخیر مطرح میکردند. عدم تکثر و حضور نداشتن نامزدهای جریانهای مختلف سیاسی برای نمایندگی مطالبات مردم و آنچه که تنگنظری شورای نگهبان در ادوار قبل نامیده میشد، بهعنوان مهمترین دلیل افت مشارکت از سال 98 به بعد برجسته شده بود اما تحلیل انتخابات 1403 و میزان مشارکت استانهای مختلف، حاکی از واقعیتی تلخ و هشداردهندهای است که بیتوجهی به آن خطرات بزرگی را در پی دارد.در انتخابات چهاردهم، هم اصلاحطلبان بودند، هم اصولگرایان و هم نامزد مستقل. تکثر معنا داشت و حتی اراده وافر و پشتیبانی زیادی از سوی جریانهای سیاسی برای استفاده از تمام ظرفیت خود در جهت حمایت از نامزد مدنظر دیده شد؛ تا جایی که جریان اصلاحات برخلاف انتخابات سالهای 98، 1400 و 1402 که سکوت اختیار کرده و حتی برخی رهبران آن به تحریم انتخابات روی آوردند، اینبار همگی به میدان آمده اما نتیجهای رقم خورد که خروجی آن عجیب و ناخوشایند بود و این ناخوشایندی به جایگاه نامزدها و ترکیب دو چهره راهیافته به مرحله دوم انتخابات هیچ ارتباطی ندارد بلکه از رنجش و جدایی اقشاری حکایت میکند که پایههای انقلاب و حامیان نظام بودهاند.
نگاهی به میزان مشارکت در انتخابات 1403 نسبت به ادوار گذشته در استانهای محروم و حتی بهصورت مجزا در مناطق کمبرخوردار استانهای مختلف، نشان میدهد که محرومان و مستضعفانی که شانه به شانه انقلاب آمده و در بزنگاهها نظام سیاسی را حمایت کردهاند، نسبت به شرایط کنونی گلایههای بسیاری داشته و برای بیان صدای رسای اعتراض خود به عدم شرکت در انتخابات و رایندادن متوسل شدهاند. ریزش آرای مناطق محروم و حاشیه کشور و قهر با صندوق رای توسط کسانی که سرمایه اصلی جمهوریاسلامی بوده و چسبندگی بسیاری با انقلاب داشتهاند قطعاً نگرانکننده است و جای هیچگونه توجیهی از سوی متولیان امر باقی نمیگذارد.این واضحترین صدای رسایی است که شنیده شده و باید زخم مستضعفان و محرومان را مرهم کرد. بلاشک سیاستهای اقتصادی حداقل دهه اخیر که نتایجش به بیعدالتی و شکاف طبقاتی منجر شده و طبقهای را پروار و برخوردار کرده که هیچ نسبتی با آرمانهای انقلاب نداشته و حتی مقابل آن گارد میگیرند، عامل اصلی رقمخوردن چنین نتیجه ثقیلی است. اتخاذ سیاستهای نئولیبرالی با تصور نیل به توسعه اقتصادی منجر به تولید نارضایتیهای اجتماعی مخاطرهآمیزی شده که در اشکال مختلف خود را نمایان ساخته؛ گاهی اوقات بهصورت رادیکال و اعتراضات خیابانی همچون آبان 98 و گاهی هم بهصورت مدنی و در قالب قهر با صندوق رای.این انتخابات ثابت کرد که نه تکثر کاندیداهای حاضر در کارزار انتخابات، شور انتخاباتی چندانی را موجب میشود، نه ضریبدادن به مطلوب طبقات متوسط و علیالخصوص ترجیحات فرهنگیشان و نه شعارهای سطحی و غیر ملموس در جهت حمایت از فرودستان. ما با زخم معیشتی مستضعفانی مواجهیم که سالهای سال است باز مانده و تیمار نشده.
تیمارگری میخواهیم که درک درستی از عوامل ایجاد این زخم مزمن داشته و بهجای نادیدهانگاری آن و یا اتخاذ راهحلهای غلط، به درمان روی آورد. این مشارکت 40 درصدی آنهم برای تعیین سرنوشت مهمترین منصب کشور، زنگ خطر را به صدا درآورده و نشان از دلچرکینی اقشار و طبقاتی دارد که انقلاب با آنان معنا پیدا میکند. تا دیر نشده، از قدمنهادن در مسیر غلط گذشته روی گردانیم و به ریسمان گرانبهاترین آرمان انقلاب که همان عدالت است، چنگ زنیم.