هوش مصنوعی اتحاد لاتها و بدکارههای کودتای 28 مرداد را به تصویر کشید/ داغ بزرگ در قلب تهران
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعد نیوز به نقل از فارس، ملیشدن صنعت نفت یک آرزوی دیرینه برای ایرانیها بود و ماجرایش این بود که از اواخر دوره قاجار که نفت در ایران کشف شد، انگلیسیها نفت را میبردند و میفروختند و طبق قراردادهایِ استعماریِ بلندمدت از سود فروش آن حدود 16 تا 20 درصد میدادند به دولت ایران. همینگونه بود و بود تا اینکه عاقبت در سال 1329 با هزار زحمت و مکافات بالاخره قانون ملیشدن صنعت نفت در مجلس تصویب شد و داستان شروع شد. تا سال 1332 معلوم شده بود که انگلیس دستش از نفت ایران کوتاه خواهد شد و کار به جایی رسیده بود که شاه هم فرار کرده بود و بله، انگلیسیها و آمریکاییها شمشیر را از رو بستند و بهنظرشان چاره کار کودتا بود تا دوباره شاه بازگردد و روز از نو!
بهاینترتیب روز 28 مرداد سال 1332 در یکی از عجیبترین و مفتضحترین کودتاهای تاریخ، الوات با فاحشهها متحد شدند و در شهر راهافتادند و به طرفداری از پهلوی دوم عربده کشیدند و سوختند و شکستند و کشتند و قضاوت تاریخ این شد: «کودتای 28 مرداد نتیجه اتحاد لات و فاحشه بود. در کنار شعبون بیمخ شهر نوییها هم بودند که توانستند جماعتی را با خود همراه کنند تا خیابانهای خالی قلب پایتخت را در عرض چندین ساعت بگیرند».
ملکه، پری بلنده و باقی مشهورها!
در کودتای 28 مرداد، الوات که معلوم بود کی بودند؛ شعبان جعفری مشهور به شعبون بیمخ که بعد از کودتا مشهور شد به شعبان تاجبخش، یعنی او تاج شاه را دوباره به او بازگردانده بود. اما فاحشهها کی بودند؟ «ملکه اعتضادی» بود به همراه زنانی مشهور به «پری بُلَنده» و «پری آژدانقِزی» و چند نفر دیگر. اینها البته فقط فاحشه نبودند، بلکه سردسته فاحشهها بودند و در محله روسپیان تهران، مشهور به شهر نو برای خودشان همهکاره بودند و خانم رئیس نامیده میشدند. همینها عده زیادی از فاحشههای شهر نو را برای آشوب و اغتشاش و ایجاد زمینه مناسب برای کودتا به خیابانها آوردند و ماجرا اینگونه بود: «ملکه اعتضادی در روز کودتای 28 مرداد، چهار هزار و پانصد نفر از روسپیان شهر نو را به خیابانها آورد... اوباش از اقصینقاط تهران به خیابانها ریختند و عملیات آغاز شد. دستهای که غالباً با چوب و چماق راهی خیابانها شده بودند جلوی ماشینها را میگرفتند و آنها را مجبور به روشنکردن چراغها و قراردادن عکس شاه روی شیشه اتومبیل میکردند. بعد از رسیدن جمعیت به خیابانهای نادری و شاهآباد عدهای از زنان شهر نو به سرکردگی ملکه اعتضادی به آنها پیوستند.
روسپیان در حالی که عکس شاه را در دست داشتند به تحریک بیشتر آشوبگران پرداخته و ملکه اعتضادی که چادر به کمر بسته بود بر روی جیپی ایستاده بود و به تهییج بیشتر جمعیت پرداخت و چاقوکشها را تحریک مینمود که با زدن شاهرگ مخالفان شاه، هر یک از زنان شهر نو را که میخواهند، برای خود انتخاب کنند و با معرکهای که ملکه اعتضادی برپا کرد چند هزار نفر بیکاره به دور آنها جمع شدند و بر تعداد آشوبگران افزوده شد».
مردها میزدند، زنها میرقصیدند!
درباره نقش پررنگ فاحشهها برای پیشبرد نقشههای انگلیسی و آمریکایی در روز کودتای 28 مرداد بعدها «کرمیت روزولت» فرمانده کودتا گفته بود: «عدهای زنهای ولگرد، چاقوکش و متخلفین با دریافت 50 تومان حاضر به شرکت در این برنامه شدند» و «مهدی بازرگان» تعریف کرده بود: «در آن روز... در منزل آقای دکتر سحابی در خیابان امیریه بودم. در آنجا اتوبوس را دیدم که از طرف شهر نو میآمد و عدهای زنهای معلومالحال شعار به نفع شاه میدادند. عمل و حرکت آن زنهای روسپی را البته نمیتوان قیام ملی نامید... و به طریق اولی زنهای روسپی احساس ملی و قیام سرشان نمیشده و مسلما مزدور و اجیرشده بودند».
این هم سخنان یک شاهد عینی برای تاریخ: «ماشینهایی از خیابان رد می شدند و از طرف جنوب (چهارراه گمرک) به سمت شمال میرفتند. برخی از آنها کامیونهای رو باز بودند و برخی جیپهای ارتشی رنگشده یا به همان رنگ نظامی. روی ماشینها یکعده مرد در حال نواختن آلات موسیقی بودند و چند زن در حال رقص. آنچه به خاطرم مانده است این است که بسیاری از سرنشینان چوبهایی در دست داشتند که بعدا فهمیدم همان چماق است.
در همین بحبوحه یک خودروی سواری کوچک آمد که چند مرد روی آن سوار بودند و یک زن چادر به سر و چماقدار نیز در رکاب ماشین ایستاده بود و داد و فریاد میکرد و مرگ بر مصدق و زنده باد شاه میگفت. پدرم به اصغر آقا گفت: ایناهاش، ملکه اعتضادی اینه! من از پدر پرسیدم: ملکه اعتضادی کیه؟ او با کمی درنگ با عصبانیت به من پاسخ داد: همهشون فاحشهاند! اولینبار بود این کلمه را میشنیدم... سؤال کردم: فاحشه یعنی چی؟ جواب نداد».
تجدید عهد و پیمان با شاه!
آنروز، روزی تلخ بود در تاریخ ایران و عاقبت کار این شد: «گروهی از زنان شهر نو و خانمرییسها... در کنار اراذل و اوباش به غارت چندین ساختمان دولتی و همچنین چند دفتر روزنامه از جمله باختر امروز و دفتر مرکزی حزب ایران پرداختند.
در این میان تسخیر رادیو تهران بیشک نقطه اوج حرکت کودتاگران بود... سرانجام این امر در ساعت 15:30 به وقوع پیوست و در پی آن زاهدی [سرلشکر زاهدی؛ مأمور کودتا] سخنانی مبنیبر سقوط حکومت مصدق و برنامههای آینده خود در پست نخستوزیری را اعلام داشت و پس از آن ملکه اعتضادی به سخنانی بر علیه مصدق و تعریف و تمجید از شاه پرداخت و این آشوب تا ساعت 16:30 در ساختمان رادیو تهران ادامه یافت و خبرکودتا به همه ایران رسید».
در میان این بلوای بزرگ و مفتضح از همه عجیبتر ادعاهای پهلوی دوم بود که کودتا را قیام و رستاخیز ملی میدانست و چنین روایت شده است: «با هجوم کودتاگران به منزل مصدق وی در نهایت تسلیم دولت زاهدی گردید و محمدرضا پهلوی حرکت 28 مرداد را واقعهای قلمداد نمود که در پی آن مردم به نفع شاه تجدید عهد و پیمان نمودند»!