جزئیات دقیق و کامل دوئل مرگبار به خاطر عشق دختر صاحبکار / قتل بیرحمانه جوان 26 ساله به دست دوستش
به گزارش سرویس حوادث ساعدنیوز به نقل از رکنا؛ سال 1402 قبل مرد میانسالی با مراجعه به پلیس آگاهی اظهار داشت که پسر 26 سالهاش به نام شهرام ناپدید شده است. وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: پسرم هرجا که میرفت شب به خانه برمی گشت اما حالا بدون اینکه اطلاع دهد به خانه نیامده و تلفن همراهش هم خاموش شده است.
پس از ثبت این شکایت تحقیقات برای یافتن ردی از پسر جوان آغاز شد اما شش روز بعد سه پسر جوان با پای خود به کلانتری رفته و اعتراف کردند که پسر جوانی به نام شهرام را به قتل رسانده و جسدش را در بیابانهای حوالی پرند به داخل چاه انداختهاند. در ادامه مأموران به محل اعلام شده رفتند و جسد را از داخل چاه بیرون کشیدند و آن را به پزشکی قانونی تحویل دادند.
در جریان بازجویی یکی از متهمان به نام بهروز مدعی شد با چاقو ضربهای به شهرام زده است اما دو متهم دیگر به نامهای فرشاد و فرید ادعا کردند نقشی در قتل نداشته و فقط در محل حاضر بودهاند.پزشکی قانونی هم بعد از بررسیهای تخصصی در گزارشی اعلام کرد که مقتول با دو ضربه چاقو به قلب و گردنش فوت کرده است.با تکمیل تحقیقات برای بهروز به اتهام مباشرت در قتل عمد و برای دو دوستش به اتهام معاونت در قتل کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 13 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای این جلسه اولیای دم قصاص برای متهم اصلی و برای سایر متهمان درخواست اشد مجازات کردند.
پدر مقتول به قضات گفت: ما بعد از بهروز از دختری به نام سحر هم شاکی هستیم و میخواهیم به اشد مجازات محکوم شود چراکه او پس از تماس با پسرمان او را فریب داد و به قتلگاه کشاند.
سپس بهروز به جایگاه رفت و گفت: اختلاف من و شهرام به خاطر سحر بود. ما از چند سال قبل در یک سفرهخانه کار میکردیم و سحر دختر صاحب سفرهخانه بود. من عاشق او بودم اما شهرام هم به او علاقه داشت. من بارها به او تذکر دادم که مزاحم دختر مورد علاقهام نشود اما او دستبردار نبود تا اینکه روز حادثه من و فرشاد و فرید او را سوار ماشین کردیم و به بیابانهای حوالی پرند بردیم. در آنجا دوباره بر سر موضوع سحر بحثمان شد و من با چاقو یک ضربه به او زدم و بعد شهرام عقب عقب رفت و به فرشاد خورد و او هم با چاقو ضربهای زد و شهرام روی زمین افتاد.
وی افزود: بعد از آن هر سه نفرمان دست و پای او را گرفتیم و داخل چاه انداختیم و فرید سنگ بزرگی را از بالای چاه به داخل انداخت که به سر شهرام خورد. چند دقیقه بعد پشیمان شدیم و خواستیم او را از چاه بیرون بکشیم. قرار شد دوستانم بروند و طناب بگیرند اما نیم ساعت بعد با سحر برگشتند و بعد هم محل را ترک کردیم.
پس از آن فرشاد به جایگاه رفت و با رد اظهارات هاشم گفت: آن روز وقتی به بیابان رسیدیم بهروز و شهرام از ما فاصله گرفتند و چند دقیقه بعد وقتی شنیدیم که آنها باهم درگیر شدند خودمان را به آنها رساندیم و دیدیم بهروز با چاقو شهرام را زده و او روی زمین افتاده است. میخواستیم او را به بیمارستان برسانیم اما بهروز اجازه نداد و برای ما چاقو کشید و گفت حق ندارید به او دست بزنید. همان موقع من و فرید به سراغ سحر رفتیم چون میدانستیم بهروز از او حرف شنوی دارد. اما وقتی با سحر برگشتیم دیدیم او شهرام را به داخل چاه انداخته است.
فرید نیز با تأیید صحبتهای فرشاد مدعی شد نقشی در قتل نداشته است. وی گفت: بعد از این حادثه به شهرستان رفتیم و چند روز بعد هم بهروز پیش ما آمد و با صحبتهای چند ریشسفید راضی شدیم خودمان را به پلیس معرفی کنیم.
سحر نیز که به عنوان مطلع در دادگاه حاضر شده بود، گفت: آن شب وقتی به بیابان رفتم شهرام را ندیدم. بهروز گفت که جسدش داخل چاه است. با چراغ قوه تلفنم به داخل چاه نگاه کردم و دیدم شهرام بدون حرکت داخل چاه افتاده است که از ترس شوکه شدم.
در ادامه بهروز برای آخرین دفاع به جایگاه رفت و گفت: من حرفهای دوستانم را قبول ندارم. در گزارش پزشکی قانونی قید شده که مقتول دو ضربه چاقو خورده اما من یک ضربه بیشتر نزدم و قاتل شهرام نیستم.
با پایان اظهارات متهمان، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.