خاطره ای عجیب از ناصرالدین شاه / ماجرای فروبردن انگشت در ماتحت توسط یک رعیت و خنده شاه
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی ساعدنیوز، درخاطرات ناصرالدین شاه آمده:
امروز صبح مشغول رصد کردن از بالای ایوان با تلسکوپ تازه ای که از سفرفرنگ به سوغات آورده ایم بودیم.
در پشت بام خانه ای مردی را دیدیم که با خود گلاویز است و انگشت سبابه به مقعد خود فرو می برد!!
امر کردیم بگیرید این مردک را بیاورید ببینیم چه غلطی می کند!؟
وقتی آوردند پرسیدم پدر سوخته چه غلطی می کردی؟
زبانش بند آمد و با تته پته گفت : سلطان به سلامت باد؛اعلیحضرت! انگشت ما برای همه شانس می آورد و بخت همه راباز می کند گفتیم بلکه بشود بخت ما هم قدری باز گردد ، این انگشت به هر جایی وارد شد صاحبش دارای مکنت و شوکت شد!!
پدر سوخته کاری کرد که نتوانستیم جلوی خنده خود بگیریم و امر کردیم پنج تومان به او بدهند و راهی اش کنند.
پول را که گرفت باز گشت و گفت: اعلیحضرتا وقتی پی ما فرستادید هنوز کاری به انجام نرسیده بود با این وجود پنج تومان به ما رسید خودتان قضاوت کنید اگر قدری بیشتر فرو می کردیم همینک جای شما بر تخت پادشاهی بودیم!