به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی ساعدنیوز به نقل از فردا، سال پیش زهرا یِ مهدکودکی تو خیابون خراسون میرفت. هرشب که میومدم خونه از اتفاقات مهد میگفت. بین خاطراتش همیشه قربون صدقه هدی وبشری میرفت و از شیطنتهای حسین میگفت. یه روز این عکس و توگوشیم دید. گفت: عه بابا بابا حسین باقری! گفتم مطمینی؟ گفت: اره باباجون خودشه حسینِ
خانمم هم تایید کرد و گفت: خودشه هر روز با مادرش میاد. مادرش از مربیای مهد هم هست. ولی پیش آقا چی کار میکنه؟! برای من خیلی باورش سخت نبود، ولی خانمم خیلی تعجب کرد و مرتب سوال میکرد. میگفت: اخه خیلی ساده میاد و میره، با مربیا و مادرا هم خیلی گرم میگیره و از نظر حجاب هم چادری معمولیه
تازه فهمیده بودیم که همبازی این 2 سالِ زهرا و اون پسر شیطون مهد، نوهی دختری آقاست.
خدارو شاکرم که دختر رهبری که دنیا رو تکون داده مثل یه معلم ساده و بدون الایش وتکلف رفت و امد میکنه. البته که، باید فرزندان همهی مسؤولینمون اینچنین باشن