درباره کتاب خسی در میقات
مهم ترین ویژگی کتاب خسی در میقات جامعیت و فراگیری آن است، در سفرنامه فوق، خوانندگان با افراد مختلفی از سرزمین ها و قاره های گوناگون آشنا می شوند و نویسنده از زبان « دهاتی ها»، «پیرزن ها»، روحانی ها و بازاری سخنان جالبی را می گوید. این اثر علاوه بر اشاره به یک سفر معنوی به مشکلات و مخاطرات آن نیز اشاره کرده است. یکی از این مشکلات ماهیتی درونی دارد. برخی از مسافران خانه خدا بی هیچ نگرشی و عوامانه به حج آمده اند و این امر جلال را ناراحت می کند. علاوه بر این زرق و برق دنیای مادیات مانع از این می شود تا برخی بتوانند آن گونه که ضرورت دارد، تجربه معنوی ای را از سفر حج خود داشته باشند.
بخش دیگری از سفرنامه به توصیف بناها، فضاها و امکانات نامناسب شهرهای عربستان برای حجاج اشاره دارد و در آن حکومت نالایق سعودی را سرزنش می کند. نکته جالب آن جاست که تمام همسفران جلال صرفنظر از این که به چه طبقه اجتماعی ای تعلق داشته باشند، در تجربه دردها، زرنج ها و خستگی های سفر با یک دیگر برابرند. این نویسنده عموما از بناها و ساختمان های موجود در این دو شهر زیارتی شکایت می کند و آن ها را نامناسب می داند. هر چند معماری سنتی بناهای مقدس برای جذاب و دل پذیر است.
نقد استثمار و جامعه مصرفی عربستان در جای جای این کتاب به چشم می خورد و به گمان نویسنده، پیامدهای اقتصاد سرمایه داری آن قدر زیاد و قدرتمند شده است که حتی بر روی سفر حج مسلمانان نیز اثری منفی می گذارد. وقتی جلال آل احمد وضعیت نابسامان حجاج را می بند از خود می پرسد که چرا عربستان با وجود بهره مندی از منابع نفتی نمی تواند وضعیت خود را بهبود ببخشد و دلیلش را وابستگی حکمرانان این کشور به غرب می داند. به همین خاطر است که می توان گفت کتاب فوق یک سفرنامه عادی و معمولی نیست.
خلاصه کتاب خسی در میقات
کتاب خسی در میقات در سال 1343 و درباره سفر جلال آل احمد به مکه و مدینه نوشته شده است. این سفر را نمی توان یک سفر معمولی دانست زیرا زیارت خانه خدا بر روی باورای فکری جلال تاثیرات قابل توجهی گذاشته است. نویسنده در این کتاب، تلاش می کند تا از زوایای مختلفی وضعیت سرزمین وحی را با لحنی روان و دلنشین روایت کند و به مسائل فرهنگی و اقتصادی و موضوعات اجتماعی و سیاحتی که در پیش رو دارد بپردازد.
درباره نویسنده کتاب خسی در میقات
جلال آل احمد (۲ آذر ۱۳۰۲ و براساس برخی روایت ها ۱۱ آذر، ۱۳۰۲، تهران - ۱۸ شهریور ۱۳۴۸، اسالم، گیلان) روشنفکر، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ایرانی و همسر سیمین دانشور بود. آل احمد در دههٔ ۱۳۴۰ به شهرت رسید و تأثیر بزرگی در جریان روشنفکری و نویسندگی ایران داشت. نویسندگانی چون نادر ابراهیمی و غلامحسین ساعدی از او تأثیر گرفتند.جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانواده ای مذهبی در محلهٔ سیدنصرالدین شهر تهران به دنیا آمد. وی پسر عموی آیت الله طالقانی بود. خانوادهٔ او اصالتا اهل شهرستان طالقان و روستای اورازان بود. دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال، سید احمد طالقانی، به او اجازهٔ درس خواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او تسلیم خواست پدر نشد.در سال ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغ التحصیل گشت. او تحصیل را در دوره دکترای ادبیات فارسی نیز ادامه داد، اما در اواخر تحصیل از ادامه آن صرف نظر کرد. نخستین مجموعهٔ داستان خود به نام «دید و بازدید» را در همین دوران منتشر کرده بود. او که تأثیری گسترده بر جریان روشنفکری دوران خود داشت، به جز نوشتن داستان به نگارش مقالات اجتماعی، پژوهش های مردم شناسی، سفرنامه ها و ترجمه های متعددی نیز پرداخت. البته چون اطلاعات او از زبان فرانسه گسترده نبود، پیوسته در کار ترجمه از دوستانی مانند علی اصغر خبره زاده، پرویز داریوش و منوچهر هزارخانی کمک می گرفت. شاید مهم ترین ویژگی ادبی آل احمد نثر او بود. نثری فشرده و موجز و در عین حال عصبی و پرخاشگر، که نمونه های خوب آن را در سفرنامه های او مثل «خسی در میقات» یا داستان زندگی نامهٔ «سنگی بر گوری» می توان دید. در سال ۱۳۲۶ دومین کتاب خود به نام «از رنجی که می بریم» را همزمان با کناره گیری از حزب توده چاپ کرد که بیانگر داستان های شکست مبارزاتش در این حزب است. پس از این خروج بود که برای مدتی به قول خودش ناچار به سکوت شد که البته سکوت وی به معنای نپرداختن به سیاست و بیشتر قلم زدن بود.جلال آل احمد در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در چهل و پنج سالگی در اسالم گیلان درگذشت. پس از مرگ نابهنگام آل احمد، پیکر وی به سرعت تشییع و به خاک سپرده شد، که باعث باوری دربارهٔ سربه نیست شدن او توسط ساواک شد. همسر وی، سیمین دانشور، این شایعات را تکذیب کرده است، ولی شمس آل احمد قویا معتقد است که ساواک او را به قتل رسانده و شرح مفصلی در این باره در کتاب از چشم برادر بیان کرده است.جلال آل احمد وصیت کرده بود که جسد او را در اختیار اولین سالن تشریح دانشجویان قرار دهند؛ ولی از آن جا که وصیت وی برابر شرع نبود، پیکر او در مسجد فیروزآبادی جنب بیمارستان فیروزآبادی شهر ری به امانت گذاشته شد تا بعدها آرامگاهی در شأن او ایجاد شود و این کار هیچ گاه صورت نگرفت
کتاب خسی در میقات برای خواندن چه افرادی مناسب است؟
اگر دوستانی دارید که علاقه مند به خواندن سفرنامه های سیاسی و اجتماعی هستند، می توانید این کتاب را به آن ها معرفی کنید. علاوه بر این، اگر به آثار و نوع نگرش جلال آل احمد علاقه مند هستید خواندن خسی در میقات به شما پیشنهاد می شود.
قسمتی از کتاب خسی در میقات
عصری رفتم پست خانه. پست چی یازده قروش تمبر برای پاکت داد و دوازده تا برای کارت. (هنوز به دست نیاورده ام که یک ریال سعودی ۲۰ قروش است یا ۲۱؟) و اذان عصر را می گفتند که از صف پست فارغ شدم و تا آمدم بجنبم، کوچه و خیابان را صف نماز انباشت. به یک چشم به هم زدن. هرکه می رسید، به صف می پیوست؛ اما دکاندارها همچنان مشغول معامله... که بغل دست یک زن ایستادم. کف خیابان ـپابرهنه ــ و کیف کوچک دوشی ام زیر پیشانی و زنک دختری داشت، جلویش نشانده به بازی و خودش عبای سفید داشت و عرب نمی نمود و نماز که تمام شد (هیچ کس قصر نکرد؛ یعنی ندیدم.) راه افتادم دنبال نقشه. از این دکان به آن دکان. پنج تا دکان نوشت افزارفروشی و کتابفروشی را سر زدم تا عاقبت یک نقشه گیر آوردم. از مدینة السلام. چاپ خدا عالم است کی و از روی نقشه های دوره عثمانی. به پهنی دوتا کف دست و «نخل الزهرا» گوشه مسجدالنبی همچنان کاشته. از آن زمان تا به امروز مسجد پیغمبر را دوسه بار تعمیر کرده اند و گسترده و نخل و دیگر مخلفات را زده اند؛ ولی نقشه همچنان از پنجاه شصت سال پیش حکایت می کرد.
اما این آبادی «البدر» وسط راه. به مدینه که رسیدم، متوجه شدم همان بدر است که آن جنگ را دیده و آن فتح را. آبادی ای پر از نخل و باغستان و کنار جاده، چندتایی قهوه خانه و میدانگاهی بزرگش پر از دکانها برای فروش روغن ماشین و بنزین و تعمیرات؛ یعنی میدانگاهی «بدر» با آن فتوحات صدر اول، اکنون خود «مفتوح العنوه» ماشین! عین هر آبادی دیگری در هر جای دیگر عالم، میان دو شهر بزرگ و یک جرثقیل کوچک ساخت محل (آهنهای زمخت با شلختگی تمام به هم جوش خورده) کنار قهوه خانه بود و گنجشکی رویش نشسته و آفتاب که داشت می زد، او داشت فضله می انداخت و هربار که فضله می انداخت، خودش جستی می زد به جلو. عین جازدن توپ «برتا» موقع بمباران لندن و یک عرب سیاه محلی ــ شاگرد قهوه خانه ــ روی دوتا لپش دوتا چاک به علاوه داشت؛ یعنی رسم افریقایی به عربستان کشیده؟ جوانک، چاق هم بود و لپهای پف کرده داشت و جای چاک روی لپهایش سیاه تر از رنگ متن صورت بود و البته گودافتاده. عین چاکی که با نوک چاقو روی خمیر نان سیاه بزنی و بگذاری تنور تا آماس کند.
شناسنامه کتاب خسی در میقات
- نویسنده: جلال آل احمد
- انتشارات: مجید
- تعداد صفحات:184
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد