ساعدنیوز
ساعدنیوز

ماجرای عشق و عاشقی شاه پهلوی با معشوقه پنهانی‌اش، پری مو بلونده! + عکس

  یکشنبه، 08 بهمن 1402 ID  کد خبر 372977
ماجرای عشق و عاشقی شاه پهلوی با معشوقه پنهانی‌اش، پری مو بلونده! + عکس
ساعدنیوز: پری (پروین) غفاری معشوقه بلوند و زیبای محمدرضا شاه که فکر می کرد با شاه ازدواج می کند اما سرنوشت دیگری در انتظارش بود.

به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی ساعدنیوز،پری (پروین) غفاری در سال 1309 بدنیا آمد و در سال 1392 از دنیا رفت. پری غفاری به عنوان خواننده و بازیگر تلویزیون و سینما فعالیت می کرد.

پری غفاری خاطرات خود که در مورد روابط عاشقانه وی با محمد رضا پهلوی است را پس از انقلاب 1357 در کتابی به نام تا سیاهی دردام شاه منتشر کرد. این کتاب تنها یک بار در سال 1376 منتشر شد. به اعتقاد برخی منتقدان این کتاب در صورت تجدید چاپ می توانست پرفروش ترین کتاب تاریخ ایران باشد!

ماجرای رابطه نامشروع شاه با پری غفاری چه بود؟

داستاه شاه و پری، حکایت دختری است که با وساطت فردوست و مادرش به دربار راه یافت و رؤیای ملکه شدن در ذهن می پروراند و مدتی انیس و مونس شاه شد. سرانجام شاه پس از ازدواج با ثریا اسفندیاری وی را همچون تفاله ای به بیرون پرت کرد، و رویای کاخ آرزوهایش مثل حباب ترکید. پروین غفاری در واقع مأمور سرگرم کردن شاه در روزهای جدایی شاه و فوزیه بود.

پدر پروین غفاری که بود؟

پروین فرزند میرزا حسن غفاری همدانی ، که خودش اهل تفرش بود، وی در جوانی در مجلس شورای ملی کاری کرد و آخرین سمت وی مشاور رییس بازرسی مجلس بود. به گفته پروین او مردی دقیق و آزادی خواه خوش نام بود و همیشه به مبارزات علیه استبداد فخر می کرد. به همین دلیل پس از آشنایی پروین با شاه و رفت و آمدش به دربار ؛ همواره درباره خطری که در کمین وی بود، به او هشدار می داد.
اما پری رویای ملکه شدن و راه یافتن به دربار و شرکت جستن در شب نشینی های با شکوه داشت. و به هیچ چیز دیگر فکر نمی کرد و تصور می کرد شاه سرانجام با وی ازدواج خواهد کرد.

فردوست دلال آشنایی شاه و پری

پری دختری 16-17 ساله، مو بور، بلند قامت و زیبا بود؛ که فردوست در یک مهمانی در باشگاه افسران وی را همراه مادرش دید. فردوست در همین مهمانی به مادر و دختر نزدیک می شود و خود را معرفی نمود؛ فردوست را شناختند و با هم گرم گرفتند.

فردوست در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی می نویسد:
".... تصور کردند که برای ازدواج خود آمده ام، به هر حال آدرسشان را گرفتم و ماجرا را به محمدرضا گفتم، محمدرضا گفت: مادر و دختر را به سرخ حصار بیاور؛ آنها را به سرخ حصار بردم، پس از مدت کوتاهی محمدرضا آمد، شاه را معرفی کردم، پس از معرفی، شاه مدتی با دختر قدم زده و پس از یک ساعت نزد من آمدند و محمدرضا گفت: که با پری قرار گذاشته است..."

از آشنایی تا جدایی:

خانه ی پری غفاری در "نظامیه" حوالی میدان بهارستان بود. وی دوران ابتدایی را در مدرسه ی "نوروز" و دوره دبیرستان را در دبیرستان "شاهدخت" که در خیابان شاه آباد بود، سپری نمود. پری هنوز پانزده سال بیش نداشت که با تبانی مادرش و خانواده اسعدی نظام، بر سفره عقد نشاندند ، وی که دوشیزه ای دبیرستانی و بی خبر بود به عقد علی آشوری ـ پسر اسعدی نظام ـ در آمد.
عقد نافرجام پری و علی آشوری که بر اثر توطئه چینی ـ مادر پری و پدر علی ـ طراحی شده بود؛ پس از گذشت چهار ماه استحکام خود را از دست داد، و مادر پری فهمید که این پلکان ترقی محکم نیست ، پس از طریق دیگری سعی نمودکه در بدبختی دخترش کوشا باشد ... پری از همان ابتدا با اکراه به عقد علی آشوری در آمده بود. مادر پری هم با وساطت حسین فردوست تلاش کرد که طلاق او را بگیرد.
نمایش فردوست و مادر پروین برای دیدار با شاه بسیار جالب است.
پری در خصوص اولین دیدار با شاه گفت : "... احساس کردم که بروی ابرها گام بر می دارم، از اینکه در کنار شاه قدم می زنم خود را خوشبخت احساس کردم و غافل از اینکه همچون صیدی دست و پا بسته اسیر یک سفاک شده ام".
شاه و پری با هم قرار بعدی گذاشتند؛ فردای روز ملاقات ، شاه ساعت یازده صبح زنگ زد و گفت : "... من تمام شب به یاد تو بودم، می خواهم امشب در کاخ میهمان من باشید، تا بیشتر با هم آشنا شویم".

آن روزها همه می دانستند که فوزیه ایران را ترک کرده است و خیال بازگشت هم ندارد. از سوی دیگر مادر پری با همدستی فردوست و گرفتن وکیلی به نام ارسلان خلعت بری، طلاق او را از علی آشوری گرفتند، مادر پری فکر می کرد که از این پس دخترش ملکه ایران خواهد شد.
پری با فسخ عقد با علی آشوری، آزادی خود را به دست آورد، رویای هر شب وی دربار و در کنار شاه بودن بود. پدر پروین (پری) مخالف رفتن دخترش به دربار بود و زنش را مؤاخذه می کرد.

پروین در 17 سالگی در کاخ شاه

ساعت هفت صبح بود که امیرصادقی(راننده شاه) آمد و ماشین وی را به سوی کاخ برد.

پری به همراه امیرصادقی به کاخ رسیدند ... امیرصادقی رفت و وی را تنها گذاشت، دستی از پشت به شانه ی پری خورد، برگشت، شخص شاه بود ... بوی شراب و ادکلن در هم آمیخته بود ... برای اولین بار در نزد شاه شراب گیلاس را سرکشید ، گلویش سوخت ... سرش گیج رفت ... دومین جام را نیز شاه برایش ریخت ، این بار آرام آرام به گلویش سرازیر کرد .... پس از مدتی به زمین افتاد ... وقتی صبح که از خواب بیدار شد، دوران کودکی و دوشیزه گی را از دست داده بود ... احساس پلیدی به وی دست داد ... هنوز با اعلیحضرت عقد زناشویی نبسته بود.

شاه از پری می خواهد این ماجرا را به کسی ـ حتی پدر و مادرش ـ نگوید تا زمانی با یک تشریفات رسمی مراسم عقد اجرا شود.

اکنون از ماجرای شبی که در کنار شاه بود یک ماه می گذرد ، وی در این یک ماه دیگر هیچ شبی را در کاخ نخوابیده بود.

شاه دستور داده بود در خیابان کاخ، خانه ای برای وی خریداری شود تا نزدیک شاه باشد و هر ماه پنج هزار تومان نیز به مادر پری قرار بود پرداخت نماید تا هزینه زندگی وی تأمین شود.

شاه پری را از پرخوری و نوشیدنی زیاد بر حذر می داشت تا همیشه زیبا و خوش اندام بماند ... وی هفته ای سه روز در کنار شاه بود؛ روز های شنبه، دوشنبه، چهارشنبه ... به سفارش شاه ، خیاط و آرایشگر او را هم چون عروسکی در می آوردند تا ساعتی از لحظات شخصی شخص اول مملکت را سرگرم خود کند.

پروین غفاری در خصوص هم نشینی با شاه می گفت :".. هنگام صرف شاه آرام آرام مشروب می خورد و گاهی گیلاس مرا هم پر می کند ... گاهی دور از چشم محافظان و زیر درختان بر روی زمین یا نیمکتی می نشستیم ؛ او در چنین مواقعی دست مرا می گرفت و چشم در چشم من می دوخت و سعی می کند مرا به سبک هنرپیشگان آمریکایی ببوسد .. حدود ساعت یازده شب سرگرمی صاحب عروسک تمام شده است و عروسک بایستی به گنجه اش باز گردد."

پری می گوید:
"من همچون فاحشه ای که پس از انجام وظیفه اش، دستمزد می گیرد، هدیه های او را در کیفم می گذاردم ... حداقل فایده این طلاجات دلخوشی مادرم بود".

مادر پری فکر می کند؛ شاه و پری دوران نامزدی خودشان را می گذرانند، پری یقین دارد که ازدواجی در کار نیست.
شاه به پری می گوید: "می خواهم زیبا و خوش اندام بمانی ... تو نبایستی حامله شوی ... آشفته به سویش برگشتم و فریاد زدم، تو سه ماه است؛ هر چه خواسته ای ... حال می گویی نباید حامله شوی ... اعلیحضرت عزیز من حامله ام ... حامله ... تو نمی توانی با خریدن یک خانه خرابه مرا گول بزنی ... بایستی با من ازدواج کنی ... شاه برگشت و گامی به سوی من برداشت، در چشمانم نگریست ... دستش را بالا برد و بر گونه ام فرود آورد .... احمق دیوانه چرا گذاشتی حامله شوی؟

گفتم تو این طفل را در شکم من کاشتی ... حال می گویی چرا حامله شده ام ... شاه دستانش را روی شانه من گذاشت... گفت : ببین پروین تو بایستی این جنین را سقط کنی".

پری اصرار می کند که چنین را سقط نخواهد کرد ... اصرار می کند که شاه او را عقد کند، شاه وی را با طپانچه تهدید به مرگ می کند، ... اما شلیک نکرد ... با طپانچه ضربه ای به شقیقه ی وی زد و فورا به زمین افتاد ... به دستور شاه به خرابه اش برگشت.

بعد از برگشت به خانه روز بعد شاه تلفن زد و پری محکم گوشی را به زمین کوبید، و ارتباط شاه و پری قطع شد ... مادر پری از این حرکت نگران شد و پری را مؤاخذه نمود که این چه حرکتی بود که با شاه مملکت کردی ... چهار روز از این جریان درگیری شاه و پری گذاشت، پری بستری بود ، دیگر از دربار صدای تلفن شنیده نمی شد ... ساعت شش عصر زنگ در خانه به صدا در آمده ، امیرصادقی با یک دسته گل با شکوه از طرف شاه به دیدن وی آمد. و گفت: "اعلیحضرت نگران حالتان هستند".

شیطنت زنانه در وجود پروین دوباره گل کرد ... صحنه سازی کرد ... می دانست که امیرصادقی این نمایش را به اربابش گزارش خواهد کرد ... پس صحنه را داغ تر کرد ... میان گریه گفت: " به اعلیحضرت بگویید دیگر مرا نخواهید دید ... من خودم را خواهم کشت".

هدیه ای که شاه فرستاده بود کلید و سند یک خانه در خیابان کاخ بود ... به هر حال پری مغلوب شاه شد، سعی کرد او را برای خودش حفظ کند ... و یا این که از قبل دربار ثروتی برای خود فراهم کند ...

پروین غفاری در جوانی

پری مجددا از شاه خواست که وی را عقد کند، شاه هم با یک شرط حاضر شد که او را به عقد خود در آورد و آن این که کورتاژ جنینی بود که در شکم داشت. ... پری شرط شاه را پذیرفت منوط به این که قبل از عمل به عقد یک دیگر درآیند.

شاه با شنیدن این حرف پری به شدت وی را بوسید و گفت :"در یک میهمانی شام تو را عقد خواهم کرد، اما این مجلس خصوصی خواهد بود و به جز نزدیکان من کسی نباید از این سند بویی ببرد".

[دراین] زمان فردوست مأمور بود که در کنار پری باشد و حوائج وی را برآورده کند.

شب موعد فرا رسید میهمانان بسیاری در مجلس عقد حاضر شدند، از نزدیکان شاه : اشرف و شمس ، احمدرضا و حمید رضا و محمود رضا از دعوت شدگان بودند؛ اشرف در آن مجلس گفت : "صیغه شدن کوس و نقاره نمی خواهد ".

پس از صرف شام اعلیحضرت اجازه دادند که عاقد حاضر شود، عاقد حسن امامی، امام جمعه تهران بود، چند جمله ای را خواند ... که پری در آن عالم مستی نفهمید و بعد راهش را کشید و رفت...

شاه در آن مجلس به پری گفت :"به کوری چشم فوزیه امشب می خواهم خود را در میان امواج گیسوان پروین غرق کنم ... بعد به دست گره گیسوان مرا رها کرد و موهای انبوه من پریشان شد .... من هم که نیمه مست بودم دست به گردن او انداخته و .....

فردای آن روز پری و محمدرضا با هواپیما به بابلسر پرواز کردند، شاه هنگام سفر به این شهر از وی خواست که در بازگشت از سفر، تا دیر نشده این جنین را از بین ببرد، چرا که ترس شاه از اشرف بود، اگر اشرف از جریان حاملگی بویی می برد تمام دنیا را خبردار می کرد، او نمی خواهد هیچ زنی در کنار شاه باشد ... اشرف فکر می کرد که شاه ، پری را برای پر کردن اوقات تنهایی و در غیاب فوزیه به کاخ آورده است.

شاه گفت :
"چون ترا صیغه کرده ام، اشرف نمی توانست بر چسب هوسبازی و زن بارگی به من بزند ... تو نگران نباش به محض اینکه وضع فوزیه روشن شود ازدواج ها رسمی خواهد شد . شاه گفت : ملکه ی کشوری سراغ داری که زیباتر از تو باشد " پری به شاه قول داد که پس از بازگشت از بابلسر نسبت به سقط جنین اقدام خواهد کرد ... شاه تبسمی کرد و گفت : " قبلا سفارش این کار را به پروفسور عدل کرده ام و خود این کار را سر و سامان خواهد داد ... به شاه گفتم یونایی موطلایی تو در خدمت توست ... "

پس از بازگشت از سفر ، فردوست به خانه پری در خیابان کاخ رفت و مأموریت داشت که وی را به نزد پروفسور عدل جهت عمل کورتاژ ببرد .
با این عمل ، پری سلامت جسمانی و روانی خود را از دست داد به قول خودش آثار و عواقب آن را هنوز که هنوز است تحمل می کند ، پس از عمل کورتاژ به دلیل عفونت اعضای داخلی تا لب مرگ پیش رفت و فردوست و ایادی پزشک مخصوص شاه و خود شاه به عیادت وی آمدند.

پری هنگام عیادت شاه از وی، به او گفت : " ببین عدل شما با من چه کرده است " شاه منظور پری را از این جمله دو پهلو فهمید و تبسمی کرد و دستان وی را گرفت و از جیب بغلش ، از درون یک جعبه شیشه ای کوچک ، انگشتری با نگین درشت یاقوت کبود بیرون آورد و در انگشتان وی کرد ... و گفت : " پروین سعی کن زود خوب شوی ... خانه قلبم سرد و تاریک است و بیا و گرمش کن ...

پس از سقط جنین ، رابطه پری و شاه مستحکم تر شد ، و ماه عسل دوباره شروع شده - عشق شاه زن و هواپیما و رانندگی بود - بزم ها و میهمانی ها برقرار است و جام ها هم به سلامتی شاه و پری تهی می شد ...

پری دیگر در صرف مشروبات الکلی حرفه ای شده بود ... آخرین هدیه شاه به پری یک انگشتر با نگین زمرد در شب تولدش بود .

شاه از اینکه پری در محافل و مهمانی ها گرم می گرفت ، ناراحت می شد و می گفت : " بعضی وقت ها می بینم تو در محافل و مهمانی ها گرم می گیری و آنها بر دستت بوسه می زنند ؛ اگر روزی بدانم با کسی به جز من رابطه داشته ای زنده نخواهی ماند ، چشم و گوش های من ، کوچکترین حرکت تو را به من گزارش می کنند ، همان طور که از کار فوزیه با خبر شدم هم از کارهای تو با خبر خواهم شد .

پس از طلاق فوزیه

با رسمیت یافتن طلاق فوزیه در سال 1327 ، روزنه ی امیدی برای ازدواج پروین با شاه دوباره گشوده شد ، اما محمدرضا دو هفته ای پس از اعلام رسمی طلاق به گوشه انزوا خزید ، و زمان آن رسیده بود که پری با تمام قوا وارد میدان شود و به هر صورت جای فوزیه زن اول شاه را پر کند ، اما چه خیال عبثی بود . اولین ملاقات پس از دوره انزوا که پیش آمد ؛ شاه همچنان مغموم بود ... شاه در حالت ناراحتی به پری گفت : " اگر روزی به من خیانت کنی تو را خواهم کشت " . شاه به پری گفت که فوزیه به وی خیانت کرده است .

به مروز زمان شاه نسبت به پروین بدبین شده بود و رفتار وی را زیر نظر داشت ، به طوری که با وجود این که مسافت بین خانه پری و شاه زیاد بود ، در یک شب تابستانی ... مردی از دیوار خانه او پایین پرید ، شخص شاه بود ؛ اتاق وی را جستجو کرده و به حیاط بازگشت ...
پری به شاه گفت : " آیا صحیح است که شخص شاه از دیوار منزل کسی بالا برود؟"
شاه پاسخ داد : "به من گزارش داده بودند که مردی در خانه شماست."

البته در بدبینی شاه نسبت به وی نباید از نقش اشرف غافل بود ؛ پروین در کتاب "تا سیاهی..." نقل می کند :
"در شبی من بیرون زیر آلاچیق کنار خواهرم خوابیدم ، یک دفعه از درون اتاق خوابم صدای انفجار نارنجک آمد ، من متقاعد شدم که اشرف قصد از بین بردن مرا دارد ."

اشرف در یک مهمانی سعی کرد از طریق قهوه پری را مسموم کند که این دومین سوء قصد به جان وی بود و پری تصمیم گرفت رابطه خود را با اشرف قطع کند. با دسیسه های اشرف کم کم شاه باور کرد که پری به وی خیانت می کند و شب هایی که با او نیست با دیگران سر می کند ، این گونه شد که زمینه اختلاف و درگیری بین شاه و پری پیش آمد .

روزی شاه به پروین گفت : " پروین از من سیر شده ای و دلت برای مردان دیگر پر می کشد " اشرف می گفت این دختر خوشگل است و باید بمیرد ، زیبایی شومی دارد .

به هر حال ارتباطات و مهمانی های پری با مردان دیگر و بوسیدن دست های وی به وسیله دیگران شاه را رنج می داد و باعث این اختلاف شد ؛ شاه حتی ایادی را نزد وی فرستاد تا از این اعمال دست بردارد ، پری با شیطنت زنانه سعی کرد توجه ایادی را به خود جلب کند و به حالت غش خود را به آغوش ایادی انداخت ، پری از ایادی خواست که حامی او باشد ؛ دوستی شاه و پری به روزهای پایانی آن رسیده است . وی از ایادی خواست گاه گاهی به عیادتش بیاید و گیلاسی با هم بنوشند .

شاه از پری قهر کرده بود ، به مدت دو ماهی نه تلفنی و نه حضوری ، ارتباطی با هم نداشتند. پری هم هیچ تلاشی برای تماس با وی نکرد ، برای اینکه می خواست شاه را اذیت کند ؛ مجالس شبانه بر پا بود و شب های پری در کنار دوستانش سپری شد . و تا سپیده دم بانگ نوشانوش بلند بود ؛ بساط قمار و تریاک نیز برقرار و پری هم شمع محفل دوستان بود .

مطب دکتر ایادی در خیابان کاخ ، نزدیک خانه پروین بود ، به بهانه عیادت به خانه وی رفت و آمد می کرد ... ایادی پس از اظهار لطف و علاقه و عشق پری به خود ؛ با بی پروایی به خانه وی می آمد ... و جواهراتی به وی داد ... از وقتی که ایادی مبالغی به پری می داد ، مادرش از وی اظهار رضایت می کرد .

پروین در آخرین سال های زندگی اش

در این آشفته بازار قهر شاه و پری ، برادر محمدرضا، غلامرضا، پروین را به باغ دعوت کرد ، پری هم دعوت وی را اجابت کرد و به باغ رفت و درون اتاقی بزرگ ... روی میز انواع اغذیه و اشربه به چشم می خورد ... در نگاه غلامرضا تمنا موج می زد ... پری به غلامرضا گفت اگر برادرت من و شما را در یک باغ و در یک اتاق ببیند چه خواهد کرد ؟ غلامرضا گفت : هیچ کاری نخواهد کرد . خوشحال هم خواهد شد؛ به او گفتم: نه چنین نیست، من و شما را خواهد کشت.

پری با وجود این که از قیافه ی غلامرضا و ایادی بدش می آمد ، اما به خاطر پول و موقعیت شان آن ها را در میان مشت های خود حفظ کرد.

پروین ماجرای فراهم شدن زمینه های ازدواج شاه ثریا را از زبان غلامرضا شنید ، مادر پروین هم این خبر را از طریق فردوست شنیده بود. سرانجام بر اثر تلاش های شمس ، محمدرضا به ازدواج با ثریا تشویق شد ، و در یکی از روزهای مهر ماه 1328 فردوست به خانه پری آمد.
او " پیک جدایی " بود ، مقادیری وجه نقد با خود آورده بود و پیغامی از شاه که همه چیز بین شاه و پری تمام شده است. با شنیدن این خبر پری ، به این حقیقت پی برد که مأموریت این عروسک موطلایی به سر آمده و حال بایستی لال شود و چیزی از این رابطه و رفت و آمد به کاخ نگوید.
آخرین دیدار شاه و پری در مراسم ازدواج محمدرضا با ثریا بود ؛ که مادر پری دو کارت دعوت را از طریق فردوست به دست آورده بود ؛ و پری سعی کرد با بهترین آرایش در مراسم شرکت کند و با همه گرم بگیرد و شاه را رنج بدهد ... شاه با دیدن پری اخمی کرد و تعجب می کند چه کسی او را دعوت کرده است ...

سرانجام داستان پری و شاه با ازدواج ثریا به پایان رسید و پری روزهای پس از جدایی را با افرادی چون غلامرضا برادر شاه ، ایادی پزشک مخصوص شاه و خاتم خلبان مخصوص شاه سپری نمود و بعد وارد عرصه سینما شد و به بازیگری پرداخت.

پایگاه خبری ساعدنیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید.

2 دیدگاه
  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
نگاهی به کالسکه ساده و بدون تجملات نوه رهبر انقلاب که هر ساله در راهپیمایی ها از آن استفاده میکنند+عکس (78 نظر) قامت رعنای رهبر انقلاب در لباس خادمی شاه خراسان+عکس /حقا که تو از سلاله ی فاطمه ای... با خنده خود به درد ما خاتمه ای (75 نظر) هنرنمایی های شگفت انگیز قناد خوش ذوق در تزیین کیک برای مشتری هایش/ اسمشو باید تو گینس ثبت کرد+ عکس (38 نظر) خلاقیت خنده دار اوستا بنا در طراحی پله حماسه آفرید/ وقتی فقط از یه نیم کره مغزت استفاده میکنی😂 (35 نظر) امیر جعفری، همسر همای پایتخت: همه دارو ندارم از خونه گرفته تا ماشین به اسم ریماست... (30 نظر) سردار سلیمانی: یک دختر دارم که برای خودش چریک است؛ زمان جنگ خواستگاری رفتم و با همسرم ... (25 نظر) فاتحه خوانی رهبر معظم انقلاب بر مزار پدر بزرگوارشان در حرم امام رضا+عکس/ تاریخ فوتشون چند روز قبل از تولد رهبری بوده (24 نظر) خلاقیت خنده دار مادر ایرانی برای عرض تسلیت به همسایه حماسه آفرید/هنر نزد ایرانیان است و بس! (24 نظر) خلاقیت منحصربفرد بقال تبریزی با نوشته جالب روی شیشه مغازه اش حماسه آفرین شد/ آدم حَظ میکنه از این درک و فهم بالا +عکس (22 نظر) سفره غذای ساده و ناهار صمیمانه رهبر معظم انقلاب در دوران نقاهت بعد از ترورشان همراه مهمانانشان+عکس (19 نظر) صحبت های خنده دار آقای قرائتی: پلیس یه خانومی رو گرفته که چرا یکطرفه میری گفته به شما ربطی نداره من زن آقای قرائتی ام +ویدئو😂👌 (16 نظر) عکسی از خانه ابدی زهره فکور صبور و هنرمندی که سنگ قبرشان مشترک است/روحش شاد و یادش گرامی... (15 نظر) خلاقیت تحسین برانگیز یک نانوای ارومیه‌ای برای کمک به همشهری ها/ باریکلا به این شعور و درک بالا+عکس (13 نظر) بوی بد واژن: علل، درمان‌های خانگی و روش‌های پیشگیری (13 نظر) رونمایی از مادربزرگ زیبای هانده ارچل بازیگر سریال مست عشق؛ وقتی خوشگلی رو از مامان بزرگت به ارث میبری/ خدا شانس بده والا😅 (12 نظر)
دیگران می‌خوانند   
خلاقیت بی نظیر یک طراح مبل راحتی با الهام از مدل عقرب سیاه/ مغز تو رو باید تو موزه نگه داشت+عکس خلاقیت منحصربفرد یک ایرانی برای ساختن قلیان با آفتابه حماسه آفرید/ این عتیقه فروشی نیست+عکس رونمایی از چهره جذاب و بدون ریش و سبیل عباس کاکاوندی، بازیگر داعشی سریال پایتخت/ تو خیابون اصلا قابل شناسایی نیست!+عکس 4 زنگ خطر که باید قبل از خشک شدن گیاهان به آن توجه کنید موثرترین روش های از بین بردن جوش سر سیاه بینی در خانه چرا ابروهام رنگ فیبروز و هاشور رو نمیگیره (ویدئو)سکانس خنده دار خواستگاری قل مراد از فروغ در سریال باغ مظفر/شفیعی جم باز هم ملت رو از خنده روده بر کرد خلاقیت هوشمندانه اُوستا نقّاش برای رنگ آمیزی3 بعدی اتاق کودک/ وقتی استعداد تو خون آدم باشه میشه همین+ عکس فال ابجد روزانه یکشنبه 16 اریبهشت 1403 فال شمع یکشنبه 16 اردیبهشت ماه 1403 فال روزانه امروز یکشنبه 16 اردیبهشت ماه 1403 فال انبیاء روزانه امروز یکشنبه 16 اردیبهشت 1403 فال حافظ با تفسیر امروز یکشنبه 16 اردیبهشت 1403 + فیلم فال قهوه با نشان روز یکشنبه 16 اردیبهشت ماه 1403 نگاهی به کیک تولد 48 سالگی و 2طبقه کریم باقری/ شیک در عین سادگی+ عکس خلاقیت خنده دار مادر ایرانی برای عرض تسلیت به همسایه حماسه آفرید/هنر نزد ایرانیان است و بس! شاهرخ‌خان در تهران دستگیر شد عکسی از خانه ابدی علی طباطبایی و پدربزرگش که سنگ قبرشان مشترک است/روحش شاد و یادش گرامی... لحظه هولناک سقوط دکل برق روی یک خودرو وسط جاده؛ انفجار مخزن! +ویدئو نگاهی به خونه زندگی لوکس و دلباز پاشا جمالی، مهیار سریال نون خ+عکس/ چه مبلمان خوش رنگ و باکلاسی😍 فریبا نادری: همسرم منو نمیگرفت تا اینکه گریه و زاری کردم گفتم من جوونیمو برات گذاشتم+ویدئو مادرانگی و بچه داری کیوت حدیث میرامینی، روشنکِ سریال دلنوازان/ ماشالا چه بچه بانمکی+عکس صحبت های خنده دار آقای قرائتی: به رهبر گفتم برای بچه های مدرسه پول بدیم طلبه بیاد نماز بخونه گفت نمیخواد نماز برای خداست گفتم پول تاکسیشو باید بده +ویدئو😂👌 خلاقیت خنده دار مهندس ایرانی در پیوند موفقیت آمیز پیکان به پرشیا حماسه آفرید+عکس/ شرکت بنز باید سازنده اینو استخدام کنه تغییر استایل سامان صفاری، امیر سریال دلدادگان در خیابان اصلا قابل شناسایی نبود+ عکس انتخاب بازیگران منوچهر هادی در فیلم جدیدش بدون حضور یکتا ناصر +عکس/از جواد خیابانی تا حمید گودرزی... نگاهی به سفر رهبر انقلاب به لرستان با ماشین معمولی و فقط با یک راننده/مردم لُر جواهرند +عکس این زن اولین واردکننده تاکسی به تهران بود/ یک تاکسی سهم پسرانی که متاهل می شدند+عکس (عکس) گریه های تلخ محمود احمدی نژاد در روز تشییع پیکر برادر جوانش/ روحش شاد و یادش گرامی عکسی از تیپ خاص اسحاق جهانگیری در طبیعت /هوا واقعا دلچسب است روزی روزگاری 21 مغازه پالان‌دوزی در بازار طهران قدیم+عکس/نعل و میخ؛ ابزار یک شغل پردرآمد محبوب‌ترین سکه طلا در بازار ایران این سکه است آیا فرزندتان یک استعداد استثنایی است؟ به دنبال این نشانه‌ها باشید! راز چهره‌ی نیاکان ما فاش شد / چهره نئاندرتال 75 هزار ساله بازسازی شد! + تصویر معمای جالب ریاضی که از 1000 نفر 1 نفر توانست به آن پاسخ دهد (ویدئو) تمرینات سخت و نفس‌گیر رانندگان فرمول یک! (ویدئو) پایان فضا، راز حل شده یا افسانه‌ای ابدی؟ قبول شدگان ماده 28 پس از قبولی در آزمون استخدامی آموزش و پرورش باید چه کنند؟ (ویدئو) با رعایت این نکات از آسیب نرسیدن به ماشین خود در فصل گرما اطمینان حاصل کنید (ویدئو) این بار با کمک هوش مصنوعی سیمپسون‌ها پا به دنیای واقعی گذاشتند!
منتخب روز   
کشف کله‌پاچه چهارهزارساله در گورستانی عجیب+ فیلم سیاه خان ، زشت ترین فرد تاریخ ایران+ فیلم (ویدئو) 10 نوع از خطرناک ترین مارهای جهان که در ایران هم دیده شده اند/ کابوس شب یعنی اینا نگاهی به خانه پدری استاد شهریار در روستای خشکناب شهرستان بستان آباد/ شعرهای مشهور استاد برای این روستاست +عکس عکس عروسی امیر جعفری و ریما رامین‌فر، همای سریال پایتخت فیک و تقلبی از آب درآمد / هوش مصنوعی داره وارد مراحل ترسناکی میشه! (عکس) تیپ و استایل فوق‌العاده شیک و لاکچری یاورِ سریال فاصله‌ها بعد از 14 سال در عربستان سعودی / ببینیدش نمی تونید بشناسید! فروش ویلای روف گاردن دار و استخر دار حسن جوهرچی، فرهاد سریال فاصله‌ها توسط دخترش در شمال ! / در منطقه‌ای تهرانی نشین!!! سلفی دونفره نعیمه نظام دوست با سلطان کمدی ایران که یکسال حق نداشت منتشرش کنه! / چه ست آدیداسی پوشیده مهران مدیری ... سلفی آسانسوری علیرضا نیکبخت با همسر دومش که بیشتر از جانش او را دوست دارد / کراش دهه هشتاد فوتبال ایران حالا مرد زندگی شده ... (عکس) تعجب کاربران خارجی فضای مجازی از حجاب کامل همسر ستاره لیورپول / دنیا با حجاب جای زیباتری نیست؟ (عکس) بیتابی همسر و فرزندان شهرام عبدلی، بازیگر نقش مهران در سریال فاصله‌ها، بر سر پیکر بی جان او / تو کاری با دلم کردی که فکرشم نمی کردم ... (عکس) همبازی بودن آقای بیاتی، خواستگار فهیمه در پایتخت 5 با بازیگر معروف در فیلم نوستالژیک دهه شصتی / روحش شاد ...