دسته بندی ها

سیاست
جامعه
حوادث
اقتصاد
ورزش
دانشگاه
موسیقی
هنر و رسانه
علم و فناوری
بازار
مجله خانواده
ویدیو
عکس

جستجو در ساعدنیوز

جامعه /

همسر رهبر معظم انقلاب به دنبال همکاری در کجا بودند که رهبری بخاطر فراهم نشدن این امکان ناراحت شدند؟ 

شنبه، 05 اسفند 1402
کد خبر: 377005
ساعدنیوز: بخشی از روایتی خواندنی مربوط به دیدار متفاوت پیشکسوتان دفاع مقدس با رهبر انقلاب را در این مطلب مشاهده بفرمایید.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز به نقل از تسنیم، همزمان با شروع هفته دفاع مقدس رهبر انقلاب دیداری مردمی با جمع کثیری از ایثارگران و جانبازان و خانواده شهدای دفاع مقدس داشتند و در این دیدار درباره اهمیت روایت از دفاع مقدس و توجه بیش از پیش به نشر کتاب‌های دفاع مقدس هم سخن گفتند. در این جلسه تعداد زیادی از راویان و همچنین نویسندگان دفاع مقدس حضور داشتند. زهرا اسدی از بانوان نویسنده‌ای بود که توانست در این دیدار مردمی حاضر باشد و از این دیدار ناب گزارشی جالب همراه با حاشیه نگاری‌هایی داشته است. این متن را در ادامه می‌خوانید:

گاهی بهانه دیدار چه خوب مهیا می‌شود. بحث لیاقت و توفیق هم در میان نیست. این فیوضات، از برکت خون پاک شهداست که بر زمین جاری می‌شود. همزمان با هفته دفاع مقدس، وعده دیدارجمعی از ایثارگران و خانواده شهدا با رهبر معظم انقلاب قطعی می‌شود. تا از اربعین برگشتیم، خبر این ملاقات شیرین را می‌دهند. لطف خداست که خادم الشهداییم و این روزی از صدقه سری این "مَجهُولوُنَ فِی الارض و مَعروُفوُنَ فیِ السَّماء" نصیب جمعی از نویسندگان دفاع مقدس نیز می‌شود. دیداری که سراسر نور است و شور و اشتیاق. به رسم همیشگی حلقه ارادتمندان، پرواضح است هر ساعتی پشت درب این بیت محترم باشی باز چند نفری قبل از شما حضور دارند. حتی اگر صبح علی الطلوع باشد. واقعاً جای تعجب است. نمی‌دانم این بیست الی سی نفری که جلوی‌مان صف کشیده‌اند، چه ساعتی از صبح اینجا رسیده‌اند. جلوتر از همه، بانویی عصا به دست تکیه به دیوار داده است. پشت سرش صفورا ایستاده و با دوستانش فهیمه، فاطمه و نرگس منتظرند درب بیت باز شود. خوشحالی در چشم این دختران دهه هفتادی که احتمالاً یا فرزند شهید هستند یا فرزند جانباز و رزمنده، برق می‌زند.

بانوان مهمان آقا؛ از خرمشهر تا اردبیل! همه سر تا پا شوق

نفر جلویی ما حدود 17 ساعت راه را با اتوبوس طی کرده تا از خرمشهر مستقیم، خودش را به این محفل برساند! پشت سرش بانویی سالخورده ایستاده که از شوق دیدار او سرمست می‌شویم. حدود هفتادسالی دارد، اما مثل یک نوجوان 15 ساله با ذوق و شوقی خاص، از چگونگی حضورش می‌گوید. از مسیر طولانی اردبیل تا بیت رهبری که برای این بانوان مجاهد، سهل و آسان به نظر می‌رسد. بین صحبت‌های او با مرضیه بیگم مشخص می‌شود که منتظر فرماندهشان هستند. مرضیه بیگم می‌گوید رفاقتشان به پایگاه شهید علم الهدی در اهواز بر می‌گردد. آنجا بود که استارت این دوستی چهل ساله رقم خورد. از تهران داوطلبانه می‌رفتیم اهواز برای پشتیبانی برادران رزمنده.

" برادران رزمنده" واژه‌ای که شاید برای ما دهه شصتی‌ها قدری نامانوس به نظر برسد. اما واژگان این بانوان رزمنده، بعد از گذشت حدود 35 سال از پایان دفاع مقدس، هنوز هم رنگی متفاوت دارد. رنگی از اخلاص. جنسی از نور. فاطمه از خاطرات پشتیبانی جنگ می‌گوید. از روز‌هایی که کامیون کامیون، لباس و ملحفه در ورودی پایگاه خالی می‌شده و یک عده از زنان با جان و دل، لباس رزمنده‌ها را می‌شسته‌اند.

بین کلامش، مرضیه بیگم تاکید می‌کند " نه لباس‌های معمولی‌ها! ملحفه‌ها و لباس‌های پر از خون. خون‌هایی که به راحتی از لباس جدا نمی‌شدند. گاهی از همین لباس‌های خونی، بوی سیب به مشاممان می‌رسید. با این جمله، بغض گلویش را می‌گیرد. بغضی که اجازه باقی روایت را نمی‌دهد. اشک روی گونه‌اش سُر می‌خورد و مرضیه بیگم سکوت می‌کند... تکه‌های سر و گردن و دست و پای رزمنده‌ها بین لباس‌ها بود...

فاطمه ادامه می‌دهد" یادم هست لباس‌ها خیلی خونی بودند. آن موقع نه وایتکس داشتیم نه موادی که بتوان خون را پاک کرد. لباس‌ها را روی زمین پهن می‌کردیم، کمی آب رویش می‌ریختیم و یک عده از خواهران، به وسیله قاشق، خون‌ها را از لباس و ملحفه می‌تراشیدند. عده‌ای می‌شستند و آب می‌کشیدند. یک گروه تفکیک می‌کردند. گروهی بقچه بندی. مسئولیت هر کسی مشخص بود. فرماندهمان خانم موحدی بانوی بسیار شجاعی بود که با داشتن چند فرزندکوچک، مدیریت پایگاه را داشت. از کل شهر‌ها نیرو داشتیم. نیرو‌های اهوازی صبح به صبح با اتوبوس می‌آمدند و شب‌ها بر می‌گشتند، اما ما تمام وقت در پایگاه مستقر بودیم.

هر روز تعداد زیادی پارچه و ملحفه اتاق عمل و لباس رزمنده‌ها با کامیون برایمان می‌رسید. یک بار آمار گرفتیم به‌جز اورکت و کیسه خواب و لباس و امثال آنها، فقط 20 هزار ملحفه خونی در طول یک روز شسته بودیم. بین همین لباس‌ها، بار‌ها دل و روده رزمنده‌ها را پیدا کردیم. تکه‌های دست و پایشان را. مُچ پای رزمنده‌ها، تکه‌های سر و گردن، همه چیز بین این لباس‌ها پیدا می‌شد. تکه پاره‌های بدن رزمنده‌ها را غسل داده و کفن کرده و با دست خودمان زیر خاک می‌گذاشتیم.

مرداد 67 بحبوحه عملیات مرصاد همچنان مشغول پشتیبانی بودیم که خبر رسید آقای خامنه‌ای تشریف آورده و می‌خواهند از خواهران رزمنده تشکر کنند. آن زمان ایشان رئیس جمهور بودند. من به عنوان یک سرباز، کنار در ورودی ایستاده بودم. مرضیه بیگم هم مثل من حفاظت جلوی در بود. آقا می‌خواستند بروند سخنرانی. تمام وجودمان پر از شور و اشتیاق دیدارشان بود. از در که وارد شدند کمتر از نیم متر با هم فاصله داشتیم. دلم می‌خواست چفیه روی دوششان را هدیه بگیرم، اما خجالت کشیدم از ایشان چیزی طلب کنم.

حضرت آقا بعد از بازدید رختشورخانه حالتشان تغییر می‌کند

بعد‌ها شنیدیم که حضرت آقا بعد از بازدید رختشورخانه حالتشان تغییر می‌کند. یکی از برادران دلیل ناراحتی ایشان را جویا می‌شود. آقا می‌فرمایند مدت‌ها بود همسرم می‌گفت که خانم‌ها در پایگاه شهید علم الهدی اهواز در حال شستشوی البسه رزمنده‌ها هستند و خیلی مشتاق بودند که به این گروه ملحق شوند، اما به دلایلی این امکان فراهم نشد، الان که مجاهدت این خواهران را دیدم، شرمنده ایشان شدم که علیرغم اشتیاقی که برای خدمت به رزمندگان اسلام داشتند، شرایط حضورشان مهیا نشد.


7 پسندیدم 2 دیدگاه

استخاره آنلاین
فال حافظ آنلاین
فال امروز دوشنبه 11 تیر
از سراسر وب
دیدگاه خود را ثبت نمایید
تبدیل پایان نامه به مقاله و کتاب
(ویدیو) حاضرجوابی خنده دار امیرمهدی ژوله در پاسخ به سوال خصوصی محسن کیایی در جدیدترین قسمت برنامه "صداتو" 🤣
(تصاویر) شگفت انگیزترین پرندگان نایاب جهان با خاصترین ظاهر و رنگ هایی که شبیهشان را نمیتوان یافت
ترجمه تخصصی کتاب
هزینه چاپ یک کتاب
هزینه تبدیل پایان نامه به کتاب + ویدئو آموزشی
ویدیو/ تبدیل تنۀ درخت به راه‌پله فقط میتونه کار یه مهندس خلاق باشه/ یا راهی خواهم یافت، یا راهی خواهم ساخت...
پربازدید شدن بگو مگوی دو دختر وسط نماز جماعت به امامت رهبرمعظم انقلاب+ویدیو
چگونه پایان نامه را به کتاب تبدیل کنیم؟
هندی بازی‌های عموپورنگ تمومی نداره! / عکس دو نفره داریوش فرضیایی با لباس هندی و امیرمحمد متقیان با کت و شلوار شیک و لاکچری