ماجرای تیمی که از بازیکنان پول زور میگیرد لو رفت!
به گزارش پایگاه خبری_تحلیلی ساعدنیوز به نقل از ایسنا، حسین کعبی فوتبالش را از کوچههای داغ لشکرآباد اهواز شروع کرد و به فولاد و از آنجا به تیم ملی رسید و حتی رویاهایش را در لیگ برتر جزیره دنبال کرد. او با حضور در تحریریه ایسنای خوزستان درباره مسایل مختلف فوتبال ایران به صحبت پرداخت. کعبی اعتقاد دارد که «نکونام اشتباه کرد به استقلال رفت» و اگر به او پیشنهاد دستیاری میداد، نمیپذیرفت. کعبی این را هم گفت که خود را پیشکسوت پرسپولیس نمیداند و فعلا در صف است و البته از بچگی استقلالی بوده است.
از بازگشت مجدد خود به عرصه فوتبال بگویید.
گذر زمان باعث شد که من مجددا به خوزستان برگردم، آن هم به واسطه مربیگری در تیم فولاد. من به خاطر جواد نکونام به فوتبال خوزستان برگشتم و خدا به من کمک کرد که بتوانم چهار سال به عنوان مربی در باشگاه فولاد فعالیت داشته باشم. به نظرم کار کردن در فوتبال خوزستان واقعا هنر میخواهد زیرا مانند قبل نیست که مردم بیایند و از تیمها حمایت کنند و مردم فقط نتیجه میخواهند، در حالی که باید به یک مربی برای رسیدن به نتیجه فرصت داد. جواد نکونام از تهران به خوزستان آمده بود و برای اینکه نسبت به فضای فوتبال استان و بازیکنها شناخت پیدا کند نیازمند زمان بود.
من هم قصد بازگشت به فولاد را نداشتم اما در این باشگاه و این شهر بزرگ شدهام و در سال 83 برای باشگاه فولاد به واسطه ترانسفر شدن یک میلیارد تومان پول آوردم و آنها توانستند با قراردادی که من بسته بودم، بازیکن خارجی جذب کنند. فولاد را به اسم حسین کعبی و امثال کعبی میشناسند. ضمن این که نباید فراموش کنیم ما پیشکسوتان بزرگی در فوتبال خوزستان از جمله سهراب و سیاوش بختیاریزاده، ایمان مبعلی، میلاد میداوودی و حسن هوری را داریم که واقعا مدیون آنها هستیم زیرا به فوتبال خوزستان خدمت کردند و من جزو صدهزار پیشکسوت فوتبال خوزستان هستم.
همیشه برایم سوال بوده است که چرا از این همه پیشکسوت در کنار تیمهایمان استفاده نکردهایم؟ اگر سرمربی از خارج از استان میآوریم مشکلی نیست اما حداقل به داشتههای خودمان هم در کنار تیمها اهمیت دهیم. چرا نباید حداقل در هر بازی از یکی از این تعداد پیشکسوت موجود در استان تقدیر کنیم؟ همین تقدیرها و یادکردن از پیشکسوتها باعث میشود به جای اینکه به انتقاد از عملکرد تیمها بپردازند، حامی تیم باشند و با مشاوره دادن به تیمها کمک کنند. چرا باید کاری کنیم که این پیشکسوتان بیانگیزه شوند؟ چرا نباید برای پیشرفت فوتبال خوزستان روی داشتههای خودمان کار کنیم؟ جالب است وقتی هم از ما استفاده نمیکنند، به ما میگویند چرا خانه نشین شدهاید و کسی دیگر شماها را نمیخواهد. این حرف خیلی بد و سنگین است.
چهار سال مربیگری در فولاد چطور گذشت؟ به نظر میرسد در کنار جواد نکونام با فضای متفاوتی از مربیگری آشنا شدید.
چهار سال در فولاد کار کردم که به نظرم با حضور جواد نکونام هنر و شاهکار کردیم و دو جام آوردیم. البته کارکردن با آقا جواد خیلی سخت است و هزار بار هم این جمله را به خود او هم گفتهام اما هر کسی با او کار کند آنقدر پیشرفت میکند که خودش نیز متوجه نمیشود. زمانی که با او کار میکردیم شبانهروز جلسه داشتیم و آقا جواد دائما در حال آنالیز حریفان بود، به صورتی که واقعا در جلسات سردرد میگرفتم. در اولین حضورمان با هدایت جواد نکونام در لیگ قهرمانان آسیا با العین بازی داشتیم که فکر میکنم حدود 25 بازی این تیم را آنالیز کردیم و همه چیز را درباره این تیم میدانستیم و به همین دلیل فولاد نتیجه گرفت.
نکونام علاوه بر اینکه پیشرفت خود را میخواهد، پیشرفت بازیکنان، دستیاران و باشگاه را نیز میخواهد. اما متاسفانه ما خوزستانیها صبور نیستیم. جواد نکونام پسرعمو و پسردایی من نیست، بلکه رفیق من است. من محتاج پولی که فولاد به من داد نیستم، زیرا خدا به واسطه همین فوتبال و پاهایی که به من داد تا فوتبال بازی کنم، خیلی چیزها به من داده است اما نمیدانم چه جوابی به آدمهایی بدهم که به چشم دیگری به من نگاه میکنند. الان صفحات مجازی آنقدر برای فوتبال خوزستان زیاد شده و حرفهایی گفته میشود که آدم شرمنده میشود.
به نظرتان بعد از سالها فعالیت در باشگاه فولاد به عنوان بازیکن و مربی آیا به حقتان در این باشگاه رسیدهاید؟
خیر! به جای این که روی ما سرمایهگذاری کنند، اقدامی برای پیشرفت ما انجام نشد. وقتی هم خواستند سرمربی دیگری به جای نکونام انتخاب کنند، گفتند باید کادر قبلی برود. در حالی که وقتی این کادر قرارداد دارد تا روز آخر قراردادش باید حضور داشته باشد. من در انگلیس، قطر و امارات زندگی و فوتبال بازی کردهام و رفتار حرفهای با مربیان را دیدهام ولی در فولاد چنین نبود. جواد نکونام بعد از جریاناتی که پیش آمد تصمیم گرفت در قطر از تیم جدا شود و حتما چیزی میدانست که این تصمیم را گرفت و ما هم از او اجازه گرفتیم و با تیم ماندیم زیرا نکونام من را به باشگاه فولاد آورده بود و تا هزار سال دیگر اگر نکونام به فولاد نمیآمد من هم نمیآمدم.
گویا ابتدا موانعی برای حضور شما در فولاد به عنوان دستیار نکونام وجود داشت؟
سال اول که نکونام عهدهدار هدایت فولاد شد، وقتی اسم من را به عنوان دستیار خود به باشگاه داده بود، آنها قبول نمیکردند اما نکونام به آنها تاکید کرده و گفته بود فقط حسین کعبی را میخواهد. در همین حین لجبازیهایی صورت گرفت اما وقتی سعید آذری مدیرعامل باشگاه شد بعد از بازی با پرسپولیس در اهواز، حکم من را تایید کرد. آقای آذری داشتم به من گفت هدفت از مربیگری چیست؟ به او گفتم "دوست دارم در کنار تیم بزرگسالان با تیمهای پایه نیز کار کنم چون خودم از همین پایهها پیشرفت کردم و دیده شدم." آقای آذری به من گفت: "دمت گرم و عنوان کردن همین جملات برای من کافی است." من وقتی تمرینات تیم بزرگسالان تمام میشد به محل تمرین تیمهای پایه میرفتم و دیدم که خبری نیست اما کار کردیم و خدا را شکر پیشرفت فوقالعادهای حاصل شد.
البته این را هم بگویم که ناراحت نیستم که مدیرعامل قبلی من را تأیید نمیکرد زیرا او فوتبالی نبود و به او حق میدهم اما دلیل این کارها چیست؟ به نظر من فامیلبازی و رفاقتبازی است. من معتقدم دلیل اینکه فولاد درجا میزند، پیشرفت نمیکند و بازیکنی هم به تیم ملی معرفی نکرده است، دلالیها و فامیلبازیهاست.
درباره اتفاقات قطر و استعفای نکونام هم بگویید؛ او درباره استعفا از قبل با شما یا سایر اعضای کادر فنی صحبتی کرده بود؟
هیچ کدام از اعضای کادر فنی اطلاع نداشتند. به نظر من باشگاه فولاد خودش دوست داشت که این اتفاق رقم بخورد. شخصی را که به عنوان مدیرعامل در آن برهه انتخاب کرده بودند، فکر میکنم فقط یک ماه مدیرعامل بود. در جلسهای که در ابتدای کارش در باشگاه با او داشتیم، بازیکنان شروع به انتقاد کردند و گفتند پاداشهای سه سال قبل را هنوز دریافت نکردهایم و علت چیست؟ سپس این مدیر از مسئول مالی باشگاه خواست که پاسخگو باشد که همان موقع یکی از بازیکنان و مربیان حرف خوبی زدند و گفتند "این مدیر را میبینی، ماندن او کمتر از یک ماه است زیرا حرفهای او کاملا نشان میدهد که فوتبالی نیست و آمده است که مربیان را فراری دهد." همینطور هم شد، آن شخص رفت و بعد هم مدیرعاملی آمد که فکر میکنم سابقه آنچنانی در مدیرعاملی فوتبال نداشته باشد.
همان موقع که قرار بود به لیگ قهرمانان آسیا برویم، جواد نکونام به مسئولان باشگاه گفت فولاد تنها نماینده ایران در این رقابتهاست و همه باید حامی هم باشیم اما نمیدانم چرا در آن برهه مدیرعامل باشگاه با ما به قطر نیامد و به نظرم منتظر بود در بازی با الفیصلی نتیجه نگیریم. هرچند برخلاف آنچه تصور میکردند بازی با الفیصلی را بردیم. حتی مدیرعامل زیر قولهای خود مبنی بر دادن پاداش به بازیکنان زد و گفت: "من از این پولها ندارم که به کسی بدهم." به هر حال او بعد از بازی با الفیصلی به قطر آمد. حتی این را هم بگویم که مسئولان باشگاه پیش از این دیدارها با سرمربی جدید یعنی علیرضا منصوریان که البته دوست و رفیق من است، صحبت کرده بودند و به او گفته بودند نکونام چه نتیجه بگیرد و چه نتیجه نگیرد اخراج است و نکونام هم متوجه این مذاکرات شده بود.
پس نکونام چون میدانست رفتنی است، خودش تصمیم به استعفا گرفت و زودتر رفت؟
به نظر من نکونام بهترین کار را کرد که استعفا داد و رفت. البته به مردم حق میدهم که به خاطر این اتفاق ناراحت شوند زیرا از جریانات اطلاع نداشتند و واقعیتها به آنها گفته نشد. به نظرم همانطور که رادکیا رفت و شعبانی مدیرعامل باشگاه شد، این جریان نیز هماهنگ شده بود. اصلا مگر آقای منصوریان را آقای شعبانی نیاورده بود، پس چرا وقتی منصوریان کنار گذاشته شد شعبانی با او نرفت؟ تا الان کسی درباره این قضیه صحبتی داشته است؟ هر چند من در آن برهه اصلا موافق توهینهایی که به منصوریان میشد نبودم و به نظرم منصوریان در این جریان قربانی شد و هیچکس از مسئولان باشگاه پشت او نایستاد، در حالی که خودشان او را آورده بودند و اگر من جای این مسئولان، مدیرعامل بودم که البته هیچ وقت مدیرعامل فولاد نخواهم شد، خودم هم با منصوریان میرفتم. علیرضا منصوریان زیاد حرف میزند و خوشبیان است که من کاری به این حرفها ندارم و فقط معتقدم منصوریان آدم بامعرفتی است.
چرا با منصوریان در فولاد نماندید؟
منصوریان موقعی که سرمربی فولاد شد به مسئولان باشگاه گفته بود که من حسین کعبی را میخواهم و با توجه به اینکه 94 بازی ملی دارد میتواند به من کمک کند. در حالی که برخی از دوستانی که کنار او بودند روی اسم حسین کعبی خط قرمز کشیدند اما واقعیت این است که حتی اگر من را میخواستند، یک ثانیه هم نمیماندم زیرا من با جواد نکونام آمده بودم و با رفتن او هم باید میرفتم. من در فضای فعلی فولاد به هیچ عنوان حاضر به همکاری نیستم زیرا این فضا جالب نیست. حتی آدمهایی که منصوریان با خود به تیم فولاد آورد، او را دور زدند و به او خیانت کردند. متاسفانه اتفاقاتی در فوتبال ایران میافتد که به نظر میرسد تصمیمات نهایی توسط لیدرها گرفته میشود و ما میدانیم که لیدرها هم با چه کسانی ارتباط دارند و مگر میشود باشگاه نتواند جلوی این افراد را بگیرد. چرا باید این همه توهین در ورزشگاهها صورت بگیرد؟ میخواهم 100 سال آدم از این فوتبال پول درنیاورد که بعد چنین اتفاقاتی رقم بخورد. به نظرم منصوریان به فوتبال خوزستان خدمت کرد و جا دارد از او به عنوان نماینده کوچک فوتبال خوزستان قدردانی کنم.
باز هم تأکید میکنم آدمهای اطراف منصوریان آدمهای کوچکی بودند. یکی از همکاران سابق منصوریان که البته نمیخواهم اسم او را بیاورم و اگر خودش خواست به صورت خصوصی به او خواهم گفت، آمار تیمش را به بیرون میداد. حتی به آقای شعبانی هم گفتم میدانی چرا تیم دارد خراب میشود؟ به خاطر وجود سه نفر در تیم فولاد است که آمار تیم را بیرون میدهند. ما در زمان جواد نکونام 50 نفر را از تیم و باشگاه اخراج کردیم، همان افرادی که آمار تیم را به سایتها و افراد بیرون میدادند. به هر حال وقتی من این حرفها را تلفنی به آقای شعبانی گفتم، سریع برای اینکه مکالمه را تمام کند به من گفت خوشحال شدم و شما به فوتبال خدمت کردهاید. میخواهم به او بگویم من انجام وظیفه کردم و شما از یک جای دیگر به اینجا آمدهاید و در حال خدمت هستید. فولاد و اهواز تیم و شهر من هستند.
از آنجایی که جواد نکونام با کیروش کار کرده است خیلیها بر این باورند که از نظر شخصیتی نیز او کمی ایرادگیر و شبیه کیروش است، چقدر این موضوع باعث اختلافنظر بین او و باشگاه و در نهایت جداییاش از فولاد شد؟
هر کسی در دوران فوتبالیاش برای خود الگویی دارد و همانطور که همه میدانند الگوی جواد نکونام هم کیروش است و اگر از من بپرسند الگوی تو چه کسی است، فوتبالیهایی هستند که برای رسیدن به موفقیتشان دعوا میکنند مثل سیمئونه و مورینیو که وقتی کنار خط میایستند آدم لذت میبرد زیرا با احساس و جان و دل کار میکنند، به صورتی که بازیکن متوجه میشود مربیاش کنار خط چه سختیهایی را متحمل میشود. اگر هم از آقای نکونام انتقادی میشود، خودش باید پاسخگو باشد. به هر حال او طبق آنچه میخواست کمکش میکردیم. اکنون هم در استقلال از او انتقاد میکنند که سیستم کیروش را دنبال میکند ولی من الان در آنجا نیستم که بگویم دقیقا دارد چکار میکند. به نظرم نکونام مسیر کیروش را در پیش دارد و میتواند موفق باشد.
پس به نظر شما آیا بهانهگیریهای نکونام و استعفای ناگهانیاش پیش از بازی با الهلال در لیگ قهرمانان آسیا به فولاد ضربه نزد؟
به نظرم اگر الهلال را میبردیم به آسیا نامردی و خیانت کرده بودیم. شاید باید بازی را میبردیم و حتی توانایی آن را هم داشتیم اما واقعیت این است که تیم الهلال بعد از اینکه الدحیل را پرگل شکست داد، فولاد را دست کم گرفت. باز هم تاکید میکنم جواد نکونام چیزی میدانست که استعفا کرد و تاکنون هم از او نپرسیدهام که جریان چه بود. به نظرم جواد نکونام بهانه نیاورد تا از فولاد جدا شود، بلکه شرایط به صورتی پیش رفت که جدایی او رقم خورد.
به نظر میآید جدایی نکونام به قبل از اعزام تیم به لیگ قهرمانان آسیا برمیگردد یعنی شب قبل از بازی با پرسپولیس که نکونام منتظر بود قرارداد گادوین منشا امضا شود اما اتفاق دیگی رقم خورد.
بله! درست است. تا ساعت دو شب با مسئولان باشگاه جلسه داشتیم که به ما گفتند قرارداد منشا بسته شد. ما آن زمان مهاجم نداشتیم و آیا هوادار تیم از این جریانات اطلاع داشت؟ به هر حال وقتی گفتند قرارداد منشا امضا شد ما خوشحال شدیم اما دقیقه 90 به ما گفتند که منشا را ندارید. واقعاً در آن شرایط کادر فنی باید چه جوابی به هوادار میداد وقتی که مهاجمی هم نداشتیم. در اینجا باید مدیرعامل پاسخگوی قضیه باشد ولی ما را دور زدند زیرا وقتی زمان نقل و انتقالات به پایان رسید به ما اعلام کردند که منشا نمیتواند با فولاد قرارداد ببندد. به هر حال این اتفاقات به وجود آمد و درگیری بین جواد نکونام و مسئولان باشگاه ایجاد شد.
گویا نکونام حتی نمیخواست به قطر برود؟
بله! حتی قبل از اعزام تیم به قطر، نکونام به خاطر همین اتفاقات نمیخواست همراه تیم برود و تقریبا دقیقه 90 پذیرفت که تیم را همراهی کند. حتی به یاد دارم قرار بود لیدرها همراه ما به قطر بیایند که آن موقع به لیدرها گفته بودند که سرمربی باید بپذیرد، در حالی که باشگاه باید در این زمینه تصمیمگیری میکرد. وقتی لیدرها را در فرودگاه دیدم و از این موضوع ناراحت بودند، با آنها صحبت کردم و گفتم چقدر نسبت به من شناخت دارید که به من گفتند "تو جان و عزیز ما هستی." من هم به آنها گفتم آمدن شما چه ربطی به آقای نکونام دارد که همان موقع متوجه شدند قضیه از جای دیگر آب میخورد و در نهایت بعد از دو، سه روز آن ها هم به قطر آمدند. در هر صورت عدهای در باشگاه چون میدانستند روزهای آخر حضور جواد نکونام در تیم است، پیش خودشان میگفتند هر اتفاقی میافتد گردن کادر فنی بیندازیم. شاید اسممان در این چهار سال در فوتبال ایران بد در رفت اما واقعیت این نیست و ما به همراه جواد نکونام تعصب خاصی نسبت به فولاد داشتیم. به هر حال کسی که غیرفوتبالی است نمیتواند از من فوتبالی ایراد بگیرد که حسین کعبی چرا اینطور بغل پا میزند.
من از خصوصیات اخلاقی افشین پیروانی مدیر تیم پرسپولیس خیلی خوشم میآید، هر چند برخی حرفهایی درباره او میزنند اما او واقعا در کار سیاست دارد و به خوبی پرسپولیس را با آرامشی که خود دارد، کنترل کرده اما در آن زمان فولاد کسی را نداشت که به این صورت عمل کند و در چهار سالی که در باشگاه فولاد بودیم باید با همه میجنگیدیم. آن موفقیتها حاصل نگاه خداوند به ما بود.
چرا ما ایرانیها از خارجیها خوشمان میآید؟ به خاطر چشمهای رنگیشان است. مربیای که به این جا میآید حتی اگر حرفهای هم نباشد اما چشم رنگی و خارجی باشد او را میپذیرند. الان هم چشمهای من رنگی است و اگر خارجی هم بودم، مجسمهام را در اینجا میساختند و چرا باید به این صورت باشیم؟ ما در چهار سالی که اینجا کار میکردیم میدانستیم دشمن زیاد داریم اما به هیچکسی باج ندادیم و روی پای خودمان ایستادیم و تلاش کردیم. حق فولاد بیش از این است. من باز هم میگویم افرادی که در باشگاه فولاد کار میکنند، فوتبالی نیستند و من حق دارم که از آنها انتقاد کنم.
خیلیها میگویند نکونام از اعضای کادر فنی میخواست که نوبتی در واکنش به صحنههایی که در زمین بازی اتفاق میافتاد، معترض شوند و فولاد برای اعتراض کادر فنی به داور تاکتیک داشت؟
اگر نظر خیلیها اینگونه بود، پس تاکتیک خوبی هم بود که دو جام برای فولاد آوردیم. اگر برخی تیمها به این موضوع معترض هستند چرا الان خودشان همین کارها را انجام میدهند؟ البته تاکید کنم که نکونام به هیچ عنوان از ما این کار را نخواسته بود و ما ناگهان در واکنش به صحنهها اعتراض میکردیم. ضمن این که من با 94 بازی ملی، هاشمینسب با 40 بازی ملی و جواد نکونام با بیش از 100 بازی ملی اگر ندانیم که باید چهکار کنیم که به درد این فوتبال نمی خوریم.
هنوز با نکونام در ارتباط هستید؟
پیش از اینکه با استقلال قرارداد ببندد، هفتهای چند بار با هم صحبت میکردیم. به او میگفتم که درست میشود و نگران نباش اما معتقدم اشتباه بزرگ جواد نکونام این بود که به استقلال رفت، در حالی که باید سرمربی تیم ملی میشد. به هر حال کارکردن در استقلال و پرسپولیس هنر میخواهد زیرا این دو تیم فقط هوادار دارند و پولی در این باشگاهها نیست.
اگر آقای نکونام به شما پیشنهاد میداد که همراه او به استقلال بروید، می پذیرفتید؟
خیر! این کار را انجام نمیدادم، زیرا نمیخواستم جواد محکوم شود که یک پرسپولیسی را به استقلال آورده است. من رفیقباز هستم و همه میدانند ولی اگر او این پیشنهاد را به من میداد به او میگفتم که به چه دلیلی نمیتوانم به استقلال بیایم. اگر فردا روزی نتیجه نمیگرفت هواداران میگفتند چون یک پرسپولیسی در کادر او است، استقلال نتیجه نمیگیرد. همچنین این را بگویم خیلیها من را به عنوان یک پیشکسوت پرسپولیس میبینند، در حالی که من پیشکسوت پرسپولیس نیستم. من پیشکسوت خانوادهام، هوادارانی که من را دوست دارم و رفیقانم هستم. پرسپولیس آن قدر پیشکسوت دارد که من هنوز در صف هستم و نوبتم نرسیده است. بعد از اینکه پرسپولیس را در اهواز شکست دادیم، برخی به من توهین کردند که البته ناراحت نشدم چون آنهایی که من را میشناسند میدانند که من قلبا پرسپولیس را دوست دارم.
نظرتان درباره مارتینس، سرمربی اسپانیایی فولاد چیست؟ آیا در حد و اندازه فولاد است؟ ضمن این که نظر خیلیها بر این است که مجموعه فوتبال خوزستان به استخدام مربی خارجی در فولاد علاقه بیشتری دارد.
اگر مربی خارجی بیاورند اما دستیاران او ایرانی باشند فوقالعاده است زیرا فوتبال خوزستان پیشرفت میکند. به نظرم لوکا بوناچیچ، نناد و بگوویچ مربیان بسیار خوبی برای فولاد بودند. هیچکسی ما را در فوتبال ایران نمیدید و این مربیان ما را مطرح کردند. وقتی من با این جثه به تیم ملی میرفتم به من انتقاد میکردند اما چون زیر دست مربیان خارجی پرورش یافته بودم، توانستم خودم را ثابت کنم.
من شنیدهام مارتینس یک سال و نیم بیکار بوده اما تمریناتش خیلی خوب است و به فولاد آرامش داده است. باید به او فرصت داد اما سوالم این است اگر قرار بود مربی خارجی بیاورند چرا از همان ابتدا این کار را نکردند و چرا با آبرو و شخصیت مربی دیگری بازی کردند؟ آن هم وقتی که هوادار خواستار استخدام مربی خارجی بود. به نظر من اگر از همان ابتدای فصل تصمیم دیگری میگرفتند، شأن آقای منصوریان هم حفظ میشد و الان مربی خارجی می دانست چه بازیکنانی به درد او می خوردند. نکته مثبت درباره حضور مارتینس در فولاد هم این است که همزمان با آمدنش، لیگ ایران تعطیل شد و همین باعث شد فرصت بیشتری برای شناخت بازیکنان فولاد پیدا کند. به نظرم فولاد پیش از فصل بدنسازی خوبی نداشت و اردوی خوبی هم برگزار نکرد. در هر صورت مارتینس با این شرایط و اینکه فولاد در قعر جدول است کار آسانی ندارد. ما جنوبیها آدمهای احساسی هستیم و شرایط فعلی فولاد به صورتی است که باید روحی روانی روی بازیکنان کار کرد. البته به شرطی که به مارتینس هم زمان بدهند و از او حمایت کنند. مربی خارجی خواسته مردم بوده و باید حامی او باشند و مطمئنا شرایطی را داشته که به استخدام باشگاه فولاد درآمده است.
من میخواهم کمی هم درباره ابراهیم سلجوقی بازیکن فولاد که بسیار مورد انتقاد قرار گرفته است، صحبت کنم. سلجوقی بسیار باادب و باشخصیت است اما به خاطر اینکه پدرش نظامی است و میگویند به همین واسطه وارد فوتبال شده، حقش با این حرفها ضایع شده و مظلوم واقع شده است. مگر او چه گناهی کرده است؟ همین حرفها باعث شد که او بازی نکند. او در باشگاه فولاد محکوم شده و من هم هیچ نسبتی با او ندارم که این حرفها را میزنم. متاسفانه به او هیچوقت فرصت بازی ندادند. آیا دلیل نتیجه نگرفتن فولاد، سلجوقی است؟ او میخواهد پیشرفت کند اما با گفتن اینکه او با رابطه به فولاد آمده است، این اجازه را پیدا نکرده است، در حالی که میخواهم بدانم چه چیزی در فوتبال ایران بر اساس رابطه نیست؟ این فوتبال از ریشه مشکل دارد.
شما اولین خوزستانی بودید که از لیگ جزیره پیشنهاد داشت و آنجا بازی کرد. در آن برهه فولاد چند بازیکن ملیپوش هم داشت اما چرا پس از آن سالها فولاد دیگر لژیونر و ملیپوش مطرح نداشت؟
مدیریت باشگاهها حرف اول را میزنند و وقتی مدیران باشگاهها و آکادمی باشگاهها غیرفوتبالی هستند، وضعیت همینی میشود که اکنون میبینید. در آن برهه که ما پیشرفت کردیم، پیشرفتمان از پایهها بود. زمانی که تیم ملی نوجوانان رفتم حمید درخشان هزار بار نام من را خط زد. یادم است که با یک کیف و با اتوبوس مسافت 16 ساعته را طی کردم اما سختیها را به جان خریدم تا پیشرفت کنم.
زمانی که لسترسیتی را انتخاب کردم همه به من گفتند انتخاب خوبی داشتی، البته تعدادی هم بودند که انتقاد کردند اما من برای رفتن به انگلیس با افراد مطرح در این فوتبال مثل علی دایی، کریم باقری و آقای دادگان رئیس فدراسیون مشورت کرده بودم. خیلیها به من میگفتند که جثه تو کوچک است شاید نتوانی ولی گفتم فوتبال من به صورتی است که خشن است و من فوتبال انگلیس را دوست دارم. مشکل اصلی من صادر نشدن کارت آیتیسیام بود و اگر به موقع صادر می شد باید بیشتر از 5 بازی به میدان میرفتم. باشگاه پرسپولیس آیتیسی من را نمیداد و صدای سرمربی لسترسیتی هم درآمد. آن زمان که سرمربی لسترسیتی من را خواست، مهدی مهدویکیا میتواند شهادت دهد که تیمهای عربی و یک تیم آلمانی هم تمایل به عقد قرارداد با من داشتند اما انگلیس را انتخاب کردم تا برای من تجربه شود. جالب است در این سالها که گزارشگران فوتبال ایران که فوتبال انگلیس را گزارش میکنند یک بار هم نشده اشاره کنند که یک فوتبالیست ایرانی به اسم حسین کعبی در فوتبال انگلیس بازی کرده است.
اگر آن برهه برای من زیاد تبلیغ میشد و چند خبرنگار هم حامی من بودند، رشد و پیشرفت حسین کعبی بیشتر از الان بود و اگر همین الان من فوتبال بازی میکردم گرانترین بازیکن ایران میشدم. این حرفها را فوتبالی و بدون غرور میزنم. به هر حال من وقتی که به قطر، امارات و انگلیس رفتم، مدیر برنامه نداشتم و اگر یک وکیل خوب داشتم و مشورت خوبی به من میداد خیلی پیشرفت میکردم. البته الان هم ناراحت نیستم زیرا برای من مهم این است که در جام جهانی بازی کردم. من جزو پنج بازیکن ایرانی هستم که در فوتبال انگلیس بازی کردهاند و این کار ارزشمندی است زیرا بازی در فوتبال انگلیس هنر میخواهد.
اینکه چرا ما دیگر لژیونر نداریم، به این دلیل است که در فوتبال ایران بازیکن نداریم. در پنج، شش سال اخیر بازیکنی را به من معرفی کنید که رشد کرده باشد یا تمام تیمها برای جذب او دعوا داشته باشند. زمانی که در فولاد بودم، بازیکنی را از پیکان جذب کردیم که بر سر او دعوا بود. اما الان کجاست؟ او آن موقع بر سر زبانها آمد اما چرا به فوتبال اروپا و کشورهای عربی نرفت؟ به هر حال فوتبال خیلی از فوتبالیستهای ایرانی رو به پایان است و باید کاری کنیم که به جای آنها جانشین تعیین کنیم. دائماً میگویند در فوتبال ایران استعداد زیاد داریم، پس چرا این استعدادها را نشان نمیدهند؟ من میگویم تا وقتی که این دلالها در فوتبال ایران هستند باید روی استعدادها خط قرمز کشید.
همچنین به نظرم خودمان به فوتبال استان خوزستان ضربه زدهایم و هیچ ربطی به مربیان غیربومی ندارد. برخی میگویند فوتبال سمت پول و مسائل دیگر رفته ولی واقعیت این است هر چقدر پول بیشتر وارد ورزش شود باید پیشرفت بیشتری حاصل شود اما در حال حاضر فوتبال ایران در حال عقب افتادن از فوتبال دنیاست. فوتبال عربستان، امارات و قطر در حال پیشرفت و این یک واقعیت است و نباید ناراحت شویم. پیشرفت این کشورها به حدی است که دیگر به دنبال قهرمانی در آسیا و جام جهانی هستند. زمانی من رفتن فوتبالیستهای ایرانی را به فوتبال عربستان و امارات توصیه نمیکردم اما حالا نظر دیگری دارم. زمانی که امین حزباوی به السد قطر پیوست از آنجا با من تماس گرفتند که چطور بازیکنی است و حتی به پدر امین هم گفتم هرطور که شده است تلاش کن فرزندت به فوتبال قطر برود و این را به خاطر پول نگفتم، به خاطر پیشرفتی گفتم که امین حزباوی میتواند در فوتبال قطر به آن برسد زیرا در فوتبال ایران پیشرفتی وجود ندارد.
چرا فوتبال ما در بحث زیرساخت اینقدر پسرفت داشته است؟
چون غیرفوتبالیها در راس کار هستند. در گذشته میگفتند فولاد و سپاهان از نظر پایه حرف اول را میزنند اما در میان مدیران پایهای که اکنون در باشگاه فولاد مشغول به فعالیت هستند، چه تعداد افراد فوتبالی میبینیم؟ تنها کسی را که در پایههای فولاد فوتبالی دیدم علیاکبر مهدیپور بود که واقعا به این باشگاه خدمت کرد. چرا باید او را کنار بگذارند؟ علت چه بود؟ چرا باید آدمهای غیرفوتبالی را وارد این فوتبال کنیم؟ اصلا آدم غیرفوتبالی هم آوردیم، حداقل کسی را بیاوریم که علم فوتبال داشته باشد. حرفهای من دال بر انتقاد از باشگاه فولاد نیست و اگر هم مواردی را بیان میکنم به این دلیل است که بازیکن و مربی این باشگاه بودهام و همراه با فولاد موفقیتهایی کسب کردهام، پس حق دارم این صحبتها را انجام دهم. معتقدم به جز مدیران باشگاه فولاد، دو نفر در این باشگاه تصمیم میگیرند.
به نظر من در مقایسه فوتبال کشورهای عربی و ایران باید بگویم ورق برگشته است و فوتبال ایران شرایط خوبی را سپری نمیکند. در گذشته وقتی به ورزشگاههای تیمهای عربی میرفتم خجالت میکشیدم اما حالا باید از شرایط خودمان در فوتبال ایران خجالتزده شویم. اینکه بگویند فوتبال ایران 30 سال عقب افتاده است آدم از شنیدن این حرفها ناراحت میشود. متاسفانه آدمهای این فوتبال فوتبالی نیستند. اصلا چند مدیر فوتبالی در باشگاههای لیگ برتری داریم؟ از لیگ یک و لیگ دو هم که دیگر چیزی نگویم.
کمترین مثالی که میتوان زد یک مقایسه ورزشگاهی است که خودتان دیدید وقتی النصر برای بازی با پرسپولیس به ایران آمد چه حرفهایی درباره ورزشگاه آزادی زده شد. فوتبال ایران زیر سؤال رفت. یادم است که چهار، پنج سال پیش که النصر با پرسپولیس بازی داشت، بعد از شکستی که النصر متحمل شد و مدیرعامل این باشگاه کنار دیرک دروازه نشست، او را مورد تمسخر قرار دادند اما ببینید آنها در این سالها چه پیشرفتی کردند و ما در چه جایگاهی قرار داریم. ما در حال درجا زدن هستیم و فوتبال ما وارد مسیر دیگری شده است. خیلی جالب است که اخیرا یک مربی به عنوان مدیرعامل در یک باشگاه مشغول به فعالیت شده است. میخواهم بدانم پول اینقدر ارزش دارد که باید چنین اتفاقاتی در فوتبال رقم بخورد؟ هر روز پیشرفت که نمیکنیم، اتفاقات جدیدی را هم شاهد هستیم.
نقش مدیربرنامهها و ایجنتها را در فوتبال ایران چطور میبینید؟
متأسفانه فوتبال ما به سمتی پیش رفته که مدیر برنامهها تیمها را میبندند. من مربی بودهام و این موضوع را دیدهام. مدیر برنامه و دلالها قرارداد بازیکن را میبندد و مدیرعامل هیچ کاره است. مگر نمیشود جلوی دلالی را گرفت؟ من در این فوتبال مو سفید کردم و هیچ وقت به کسی کاری نداشتهام اما معتقدم با توجه به مسیری که فوتبال ایران در آن قرار گرفته و در لیگ برتر، لیگ یک و لیگ دو در حال درجا زدن هستیم و ایراد اصلی آن نیز به مدیرعاملان باشگاهها برمیگردد. به نظرم شرایط در لیگ یک و لیگ دو به صورتی است که اصلا نباید بازیهای آنها پخش شود چون آدم فقط شرمنده و خجالتزده میشود.
با احترام به تمام مدیران عامل فوتبالی باید بگویم، در حال حاضر دلالها خودشان در فوتبال ایران مدیرعامل هستند. به نظر من در فوتبال ایران ایجنتها حرف آخر را میزنند و مثل هلو و آب خوردن تیم میبندند. ایجنتها به صورتی با بازیکنان قرارداد میبندند که آدم در قضیه میماند. البته اگر ایجنت کار خود را خوب و حرفهای انجام دهد پولی که به دست می آورد نوش جانش. دو سال پیش در هتل المپیک که تیم فولاد اردو زده بود، مملو از ایجنت بود و ایجنتی سراغ دارم که سپیدرود را نابود کرد. نیمی از این تیم را همین ایجنت بست و همه هم او را میشناسند یعنی فدراسیون از این چیزها خبر ندارد؟
از انتقادها نسبت به خودتان ناراحت نمیشوید؟
برخی در فضای مجازی درباره حسین کعبی صحبت میکنند اما مهم نیست زیرا آن هایی که حسین کعبی را میشناسند میگویند کعبی در زمان فوتبالش با جان و دل و با تعصب بازی میکرد و اکنون هم به کسی کاری ندارم. بیش از 30 سال در تهران زندگی میکنم اما باز هم به شهر خودم اهواز برمیگردم. مگر میشود آدم زبان مادریاش را فراموش کند؟ من به اینجا عرق دارم و خوشبختانه همه قومیتها در خوزستان با هم همدل و حامی هستند و اگر هم صحبتی میکنم برای بهتر شدن وضعیت فوتبال خوزستان است. اگر میگویم فوتبال کشورهای عربی پیشرفت کرده به این دلیل است که آنها خودشان خواستهاند، پس چرا ما نمیخواهیم و در حال درجا زدن هستیم؟ معتقدم صفحات مجازی در حال نابودن کردن فولاد خوزستان هستند و البته این شامل سایر تیمهای فوتبال خوزستان هم میشود. من معتقدم فوتبالیست مثل خوزستانیها و مازندرانیها پیدا نمیشود اما اینکه چرا الان خوزستان ملیپوش ندارد، کسی درباره علت آن صحبت نمیکند، زیرا همه میترسند حرف بزنند. میگویند اگر صحبت کنیم دیگر به ما تیم نمیدهند. من اکنون به این نتیجه رسیدهام که سیاوش بختیاریزاده چه میگوید. فضای مجازی فوتبال خوزستان را نابود کرده اما من نه به آنها باج میدهم و نه از آنها میخواهم از من حمایت کنند. خطاب به آنها میگویم شما با حمایتتان باعث پیشرفت حسین کعبی نشدید، بلکه خودم تلاش کردم. من با همین مسیر که جلو رفتم در همین مسیر ادامه خواهم داد.
زمانی که پیراهن پرسپولیس را به تن کردید، واقعا پرسپولیسی بودید؟
تمام خانواده من استقلالی هستند و زمانی که به پرسپولیس رفتم برادر بزرگم یک سال با من صحبت نکرد. من از بچگی استقلالی بودم و وقتی در امارات بازی میکردم و پرسپولیس به من پیشنهاد داد، آن را پذیرفتم. البته قبل از آن هم استقلال چند بار به من پیشنهاد داده بود و حتی خود شخص نکونام هم که در این تیم بازی میکرد، به من پیشنهاد داده بود.
پیشبینیتان در خصوص عملکرد تیم ملی در جام ملتها چیست؟
من پیشرفت ژاپن، استرالیا، کره جنوبی و عربستان را که میبینم، تن و بدنم میلرزد. الان هم نمیتوانم درباره تیم ایران نظر بدهم اما با پیشرفتی که سایر تیمها داشتهاند احتمال نتیجهگیری کم است. کار آسانی نداریم، هرچند که همه دوست داریم تیم ملی نتیجه بگیرد و فوتبال ایران پیشرفت کند.
کمی به عقب برگردیم، نظرتان درباره کیروش چیست؟ حتی برخی معتقدند کیروش دست دلالها را از فوتبال ایران کوتاه کرد.
او به بازیکنها شخصیت میداد و آنها را از دلالها دور نگه میداشت. اسکوچیچ هم به تیم ملی خدمت کرد و تیم ملی را به جام جهانی برد اما چرا هیچکس از او حمایت نکرد؟ وقتی سرمربی تیم ملی به بازیکنانش میگفت خودتان بروید سر حق و حقوقتان دعوا کنید، آیا او میتوانست در کار خود موفق باشد؟ آیا من بازیکن دیگر میتوانستم به حرف این سرمربی گوش بدهم؟ نه نمیتوانم، زیرا با خودم میگویم سرمربی حتی جرأت ندارد پاداشهای ما را بگیرد. اینها را خود بازیکنان به من میگفتند. ضمن این که اسکوچیچ باند و آدمهای خودش را انتخاب کرده بود. به نظرم او برای تیم ملی کوچک بود اما شخصیت کیروش بزرگ بود. بروید ببینید در انگلیس با چه آدمهایی کار کرده است. او هیچوقت به کسی باج نمیداد و وقتی اسم کیروش میآمد تن و بدن همه میلرزید. او برای ایران جام نیاورد اما به بازیکنان شخصیت داد. به تمام بازیکنانش احترام میگذاشت. شاید رابطه خوبی با کیروش نداشته باشم اما واقعا او را دوست دارم.
عملکرد عنایتی در تیم ملی امید را چطور دیدید؟
من با عنایتی یک سال در امارات وقتی در تیم العین بودیم زندگی کردم. بسیار کاربلد و در کارش جدی است. واقعا کار او را دوست دارم و پیشرفتش را دیدهام اما او را در جایی گذاشتند که مربیان یک بار به او بازیکن میدادند و یک بار نمی دادند و او هم نمیتوانست حرف بزند. کاری ندارم که چه کسی او را به تیم ملی امید معرفی کرد اما عنایتی به فوتبال ایران خدمت کرده است. بازیکنهایی را که به او دادند، دورش زدند. من اگر جای عنایتی بودم، بازیکنان اسمدار را به تیم ملی امید دعوت نمیکردم. بزرگترین اشتباه او این بود که به بازیکنان اسمدار بازی هم داد، در حالی که در فوتبال ایران بازیکنان اسمدار دیگر نمیتوانند بازی کنند. رضا عنایتی مظلوم واقع شد.
هنوز خیلیها شما را با خطا بر روی فیگو در جام جهانی به یاد میآورند. در روزهایی که بحث گرفتن پیراهن رونالدو خبرساز شده است آیا در بازی با پرتغال به این فکر نبودید که پیراهن فیگو را از او بگیرید؟
من در این فوتبال این همه گل زدم و پاس گل دادم و در تیمهای مختلف نیز بازی کردم و شاید باورتان نشود هر کسی من را میبیند یاد خطایی میافتد که روی فیگو انجام دادم. در فرودگاه بودم یک پیرزن 70 ساله من را دید و به همسر و فرزندش گفت میدانی این کیست، این حسین کعبی است که فیگو را زد و مصدوم کرد. به نظرم خطای من روی این بازیکن به عنوان یک خاطره در ذهن مردم ثبت شده است. البته افتخار میکنم که مردم از من خاطره دارند. این را هم بگویم به خاطر آن خطا هیچ وقت نمیتوانم خودم را ببخشم و بدترین خاطره من است. همان موقع وقتی بالای سر فیگو رفتم و دیدم در چه حدی آسیب دیده است از آن صحنه فرار کردم. خدا را شکر که آن موقع VAR نبود.
اشتباه بزرگم این بود که نتوانستم پیراهن فیگو را از او بگیرم و ای کاش این کار را انجام داده بودم. من فقط میخواستم مقابل پرتغال خوب بازی کنم و اصلا فکرم سمت اینکه پیراهن فیگو را بگیرم، نرفت. بازی که تمام شد اولین نفری بودم که به سمت رختکن رفتم. آن موقع خیلی خوشحال بودم که مقابل پرتغال با آن بازیکنان، خوب بازی کردم. در آن بازی علی دایی برای تیم ملی بازی نکرد ولی در رختکن بغلم کرد و گفت "شیر مادرت حلالت و دمت گرم که بازی خوبی انجام دادی." اما حالا میگویم که ای کاش پیراهن یکی از بازیکنان پرتغال را میگرفتم چون یک افتخار است و این کار اصلا ایرادی ندارد و این ما هستیم که خیلی کارمان ایراد دارد که دائماً در زندگی افراد دخالت میکنیم و میگوییم چرا فلان بازیکن قصد داشت پیراهن یک بازیکن خارجی را بگیرد.
شهاب زاهدی که در بازی پرسپولیس و النصر به دنبال پیراهن رونالدو بود، خودش در اروپا فوتبال بازی کرده اما روشی که برای گرفتن پیراهن رونالدو انتخاب کرد، درست نبود. ما از هر کسی که میخواهیم پیراهن بگیریم، در حین بازی این موضوع را به او میگوییم که اگر موافقت کند، میگوید آخر بازی پیراهنهایمان را با هم جابجا میکنیم. البته کسی از ما پیراهن نمیخواهد! من فکر میکنم شهاب زاهدی احساساتی شد که بعد نیز همه به خاطر این اقدامش به او حمله کردند و او را مورد بیاحترامی قرار دادند که این کار درستی نبود. به هر حال این بازیکن رونالدو را از نزدیک دیده بود و رونالدو هم بازیکن بزرگی است. مردم برای دیدن رونالدو از کوه بالا میرفتند یا طرف برای این که فرزندش رونالدو را ببیند در هتل اتاق رزرو کرده بود. رونالدو بازیکن بزرگی است و این یک واقعیت است پس چرا باید ناراحت شویم؟ رونالدو پولی که از تبلیغاتش به دست میآورد بیشتر از پولی است که از فوتبال به دست میآورد. شاید کار شهاب زاهدی در زمان خوبی انجام نشد اما به او حق میدهم چون دوست داشت پیراهن رونالدو را بگیرد.
در حرفهایتان از علی دایی گفتید، درباره او بیشتر صحبت کنید؟
ما در فوتبال ایران بزرگتر از علی دایی نداریم اما کسی از او تقدیر نکرد و اتفاقی برای او رقم نخورد. شاید باورتان نشود ما در فرودگاه و هر کشوری که میرویم تیم ملی ایران را فقط به اسم علی دایی میشناسند. من حدود 20 سال در تیم ملی بودم و باید بگویم هر فوتبالیستی که با او کار کرده باشد از حمایت، راهنمایی، مشاورهها و تمرینات علی دایی لذت برده است. ما کاری برای اسطورههایمان نکردیم و همین باعث میشود که علاقهمندان به فوتبال به جای پرداختن به اسطورههای خودمان به اسطورههای کشورهای دیگر بپردازند. پس ایراد از خودمان است.
مسیر فوتبال خوزستان را چطور میبینید؟
متأسفانه اتفاقاتی در فوتبال خوزستان میافتد که در جایی ندیدهام؛ یک تیم لیگ یکی در خوزستان داریم که مدیرعامل و مربیاش نفری 200 میلیون از بازیکنان زیر 23 سال پول میگیرند. در تلفن همراهم مدارکی دارم که گواه این موضوع است و اینها را برای من میفرستند. دو ماه پیش رفیقم که یک پزشک در اصفهان است، فرزند خود را به خوزستان فرستاد تا تست بدهد. او کاپیتان تیم ذوب آهن بود و وقتی تست داد به او گفتند کار تو خوب است اما باید 200 میلیون تومان پول بدهدی تا اسم تو را در لیست زیر 23 سال رد کنیم. در این تیم مدیرعامل به مربی تیم گفته است که جذب بازیکنان بزرگسالان برای تو و زیر 23 سال برای من. من با مدرک حرف می زنم و اگر شد روزی اسامی آنها را خواهم گفت. معتقدم 99 درصد حرفهای مایلی کهن درباره فوتبال به جز آن چه درباره عنایتی گفت، واقعیت است. در فوتبال ایران همه چشمهای خود را بستهاند و سکوت کردهاند که مبادا صندلی خود را از دست بدهند. من به دنبال صندلی و مربیگری نیستم. روزی که بخواهم روی پاهای خود میایستم و مربی میشوم. به هر حال تا این آقایان در فوتبال خوزستان هستند، فوتبال این استان و ایران پیشرفت نمیکند.
و صحبت پایانی...
امیدوارم در خوزستان هم به پیشکسوتان فوتبال اهمیت بیشتری داده شود و مانند استانهای دیگر لیگ فوتبال پیشکسوتان راه اندازی شود. خیلی از پیشکسوتان ما در استان نان شب ندارند. پس چرا نباید از این پیشکسوتان تقدیر شود؟ از هیات فوتبال، باشگاه فولاد و ادارهکل ورزش و جوانان استان خوزستان خواهش میکنم دست پیشکسوتان فوتبال خوزستان را بگیرند. ای کاش از این پیشکسوتان تقدیر کنند تا دلگرم شده و خانهنشین نشوند. خیلی از آنها نیازمند همین توجه هستند.
همچنین دوست دارم مردم ایران و خوزستان فقط آرامش داشته باشند. مردم خوزستان واقعا مظلوم هستند. وجب به وجب خوزستان طلاست اما کسی قدر آن را نمیداند. خواهشم از مسئولان این است که همت کنند و به مردم به ویژه ورزش استان خوزستان توجه کنند.