اگر دقت کرده باشید، بعضی از نامها را در هر دوره و زمانی شنیده اید، مانند نادر، نامی بسیار شیک و باکلاس در کنار معانی نیکو که این نام را به یکی از زیباترین نام های پسرانه تبدیل کرده است، لذا می تواند انتخابی ناب برای فرزند عزیزتان باشد.
نادر از نام های اصیل پسرانه با ریشه عربی است که به معنای: کمیاب، بی همتا، بي نظير، عجیب، شگفت آور و بی مثل و مانند ذکر شده است. همچنین نادر نام نادر شاه افشار شاه ايران و بنیانگذار سلسله ي افشاریان نیز بود که اصالت آن را تایید می کند.
اطلاعات اسم نادر
- جنسیت: پسر
- نام به انگلیسی: nader
- عدد ابجد: 255
- تلفظ به فارسی: نادر
- تلفظ نام به انگلیسی: /nāder/
- ریشه نام: عربی
معنی اسم نادر در ثبت احوال
۱- آنچه به ندرت يافت شود، كمياب؛ آن كه در نوع خود بي نظير باشد، بي همتا؛ عجيب، شگفت آور؛ ۲-(در حالت قيدي) به ندرت؛ ۳- (اَعلام) ۱) نادر شاه افشار: شاه ايران [۱۱۴۸-۱۱۶۰ قمری]، بنیانگذار سلسله ي افشار، ملقب به شهاب قلی خان. نیروهای اشغالگر را از ایران بیرون کرد، پادشاه هند را شکست داد و غنیمت زیادی به چنگ آورد. سرانجام به دست سرداران خودش کشته شد؛ ۲) نادر نادرپور: [۱۳۰۸-۱۳۷۸ شمسی] شاعر ایرانی، که پس از انقلاب ایران به فرانسه و سپس به آمریکا رفت. از او مجموعه هاي شعر چشمها و دستها، از آسمان تا ریسمان، گیاه و سنگ، نه آتش، دختر جام، سرمه ي خورشید، شام بازپسین، شعر انگور، در ایران و سه مجموعه هم در آمریکا چاپ شده است؛ ۳) نادرشاه: شاه افغانستان [۱۹۲۹-۱۹۳۳ میلادی]؛ ۴) نادر میرزا: [قرن ۱۳ هجری] آخرین فرمانروای سلسله ي افشار، فرزند شاهرخ میرزای افشار، که در سال ۱۲۱۰ مشهد را تصرف کرد و خود را شاه خواند. در سال ۱۲۱۸ سپاهیان فتحعلی شاه شهر را تسخیر کردند. نادر میرزا در تهران به فرمان فتحعلی شاه کشته شد؛ ۵) نادر میرزا: [۱۲۴۲-۱۳۰۳ قمری] نویسنده و مورخ ایرانی، از شاهزادگان قاجار، مؤلف تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه ي تبریز.
معنی اسم نادر در لغت نامه دهخدا
نادر. [ دِ ] ( ع ص ) اسم فاعل از ندر.( اقرب الموارد ). رجوع به ندر شود. || ( اِ ) جمع اندر به معنی خرمن یا خرمن گندم است. ( از منتهی الارب ). رجوع به اندر شود. || خر وحشی. ( از اقرب الموارد ). || النادر من الجبل ؛ ما خرج منه و برز. ( اقرب الموارد ). نادرالجبل ؛ آنچه بیرون می آید از کوه و آشکار میگردد. ( ناظم الاطباء ). ندرالنبات ؛ خرج ورقه. یقال : شبعت الابل من نادره و نوادره ؛ ای مما خرج منها. ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) النادر من الکلم ؛ ماقل وجوده و ان لم یخالف القیاس او ماشذّ. ( اقرب الموارد ). ماشذّ و خالف القیاس.( المنجد ). نوادرالکلام ؛ سخنی که از جمهور بطرز شذوذ و گاهی وقوع یابد. ( منتهی الارب ). || یکتا.( لغتنامه مقامات حریری ). تنها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بی مثل. بی مانند. ( ناظم الاطباء ).بی نظیر. یگانه. که مثل و مانندی ندارد
معنی اسم نادر در فرهنگ فارسی
کمیاب، چیزکم، گرانمایه، سخن کم ونیکو
۱ - ( اسم و صفت ) آنچه کم بدست آید آنچه کم اتفاق افتد کمیاب : [ چون پیرطالقانی این حکایت بکرد پدرم گفت : سخت نادر و نیکو خوابی بوده است . ] ۲- بی مثل بی مانند . ۳ - عجیب شگفت : تا همی خندی همه گریی و این بس نادرست هم تو معشوقی و عاشق هم بتی وهم شمن . ( منوچهری ) ۴ - چیزکم شئ قلیل . ۵ - گرانمایه باقدرو قیمت طرفه . یابه نادر. ندره بندرت آنچه که کمتراتفاق افتد:[ وگاه ازگاه بنادر چون مجلس عظیم بودی او را نیز بخوان فرود آوردندی ...]