خلاصه داستان فیلم گیلانه
«گیلانه»، فیلم سینمایی مشترک «رخشان بنی اعتماد» و «محسن عبدالوهاب» و محصول سال ۱۳۸۳ است. این فیلم کاندید سه سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجر شد که برنده سیمرغ «بهترین چهره پردازی» و «جایزه ویژه هیأت داوران» شد، همچنین «فاطمه معتمدآریا» نامزد سیمرغ بلورین «بهترین بازیگر نقش اول زن» را از آن خود کرد. از بازیگران این فیلم میتوان به «فاطمه معتمدآریا»، «بهرام رادان»، «باران کوثری»، «ژاله صامتی» و «شاهرخ فروتنیان» اشاره کرد. فیلم گیلانه، نگاهی به اوایل جنگ و اعزام نیروهای جوان به جبهه دارد. ننه گیلانه به همراه پسر و دختر جوانش در كوران جنگ و در بمباران های تهران زندگی دشواری را می گذرانند و …
نکاتی درباره فیلم گیلانه
در میان فیلمسازانی که پیشینه مستندسازی دارند، رخشان بنی اعتماد از آنهایی است که از دنیای مستند موضوع آن را به سینمای داستانی آورده است، نه سبک آن را. منظور از سبک مستند ویژگی هایی است مانند قصه کمرنگ، استفاده از نابازیگر، فیلمبرداری در محل های واقعی، نور طبیعی، ترکیب بندی های نه چندان آراسته و غیره، مجموعه ویژگی هایی که به سبک فی البداهه، مستندنما، واقع نما و از این قبیل، مشهورند. بنی اعتماد از همان نخستین فیلم های بلند داستانی خود به فیلمنامه های متعارف و از پیش نوشته شده، بازیگرهای حرفه ای و میزانسن های چیده شده مقید بوده است. او از سینمای مستند بیشتر توجه به واقعیت های اجتماعی و معضلات اقشار فرودست را با خود به سینمای داستانی آورده است.محسن عبدالوهاب، دیگر کارگردان فیلم ننه گیلانه هم مستندساز است. سلیقه و سبک او در مستندسازی، بخصوص در مشهورترین فیلم او همسران حاج عباس، بیشتر گرایش به سینمای داستانی دارد. همسران حاج عباس با وجود استفاده از آدم های واقعی در نقش های خودشان، از فیلمنامه و میزانسن از پیش اندیشیده در حدّ فیلم های داستانی برخوردار است. بنابراین عجیب نیست که همکاری این دو در کارگردانی ننه گیلانه، کاملاً موجه و طبیعی می نماید و گواه آن یکدستی کار از نظر کارگردانی، لحن و ریتم فیلم است، که با وجود دو کارگردان و با وجود فیلمنامه ای که می دانیم در دو مقطع متفاوت نوشته شده است، حیرت انگیز است. اماّ اگر دو تکه بودن فیلم بر کارگردانی فیلم اثر سوئی نگذاشته است، به ساختار روایی آن لطمه زده است. می دانیم که اوّل اپیزود دوّم ننه گیلانه نوشته و ساخته شده است و بعد قرار شده این اپیزود به نوعی تکمیل و به یک فیلم داستانی بلند بدل شود. فیلمسازان تصمیم هوشمندانه ای گرفته اند که به جای بسط همان اپیزود و یا نشان دادن موقعیت در ادامه ماجرای اپیزود دوّم (مثلاً کشمکش هایی که بر سر انتقال فرزند معلول ننه گیلانه به آسایشگاه معلولان پیش می آید)، پانزده سال پیش را به تصویر بکشند. منتها نمی دانم در این اپیزودی که افزوده اند، به عنوان شخصیت مرکزی فیلم در کنار ننه گیلانه، چرا دختر او را گذاشته اند که در اپیزود دوّم اصلاً حضور ندارد. این موضوع رابطه دو اپیزود را به سست می کند و مانع از این می شود که ما مجموعه فیلم را به عنوان کار واحدی بپذیریم. تضاد دیگری که بین دو اپیزود وجود دارد، متحرک و به اصطلاح جاده ای بودن اوّلی و ثابت و ایستا بودن مکان دوّمی است. هرچند تصور فیلم دو بخشی با این دو ویژگی لزوماً عیب نیست، امّا در اینجا استفاده بامعنایی از این تضاد نشده است. اگر مثلاً در اپیزود اوّل خود اسماعیل حضور پررنگی داشت و ما شاهد تحرک او در سفر بودیم، در آن صورت این تضاد بین حرکت و سکون، بین جاده و کلبه، معنادارتر می شد. غیبت شخصیت اسماعیل در اپیزود اوّل، شاید ناشی از مشکلات چهره پردازی رادان به گونه ای که فاصله ای پانزده ساله از اپیزود دوّم را نشان دهد، بوده است. در حالت کنونی، چیزی که دو اپیزود را به هم وصل می کند ننه گیلانه است. ماه گل و اسماعیل گویی هر دو وسیله ای یا بهانه ای هستند برای به تصویر کشیدن رنجی که ننه گیلانه می کشد و به همین سبب هیچیک شخصیت پردازی پررنگی ندارند. وقتی اسماعیل در اواخر فیلم به دوست پزشکش می گوید که مادرش را آماده کند که انتقال او را به آسایشگاه بپذیرد و اضافه می کند که مادرش دارد “جان می کند”، از این حدّ از هوشیاری او تعجب می کنیم، و این نه به عنوان یک غافلگیری اندیشیده که چیزی به بار معنایی فیلم بیافزاید عمل می کند، بلکه بیشتر ما را به بی توجهی فیلمنامه به شخصیت های دیگر و حسرت خوردن بابت اینکه چرا ما بیشتر اسماعیل را نشناخته ایم، هدایت می کند. البته تمرکز فیلم بر ننه گیلانه اتفاقی نیست و از دیدگاه فیلمسازان ناشی می شود. ننه گیلانه بیش از هر چیز درباره رنجی است که زن، در مقام مادر، می کشد. فیلم برای ننه گیلانه دل می سوزاند، امّا از دل سوزاندن فراتر نمی رود و بیننده را به نگاه اندیشمندانه به موقعیت این زن فرا نمی خواند. رابطه او را با دیگران، تردیدهای او را، حرمان های او را، به تصویر نمی کشد. به همین سبب در روایت فیلم نوعی سکون می بینیم. اتفاقی نمی افتد. نه تنها اتفاق بیرونی خیلی مهمی نمی افتد (که فی النفسه اشکالی نیست)، اتفاق درونی مهمی هم نمی افتد. انگار در تمام طول فیلم، فیلمسازان و نویسندگان فیلمنامه، به تو می گویند “ببین این مادر چه رنجی می کشد” و بعد در یک ماجرای دیگر دوباره همین را تکرار می کنند و در ماجرای بعدی همین طور. فیلم پیش نمی رود، با تصویر کردن رویدادهای تازه و موقعیت ها تازه چیز بیشتری به تو نمی گوید. نمی تواند به درون آدم ها نفوذ کند، تنش ها و اضطراب های درونی آنها، حتی ننه گیلانه، را به تصویر بکشد. از بیرون به آدم هایش می نگرد. و این از آثار مخرب نوعی مستندگرایی است که وارد دنیای سینمای داستانی و دراماتیک می شود، از بازیگر و فیلمنامه و میزانسن و دکور استفاده می کند، امّا به خاطر حفظ نوعی نگاه از بیرون و از دور، از ورود به زندگی روانی آدم ها ناتوان است. و این نکته ما را می رساند به برجسته ترین مؤلفه فیلم، که توی ذوق خیلی ها زده و باعث شده است از فیلم خوش شان نیاید و خیلی ها به سبب همان فیلم را دوست دارند. منظورم چهر ه پردازی و بازی فاطمه معتمدآریاست. انتقاد شده است که بازی معتمدآریا در نقش زنی پیر اغراق آمیز، تصنعی و باورناپذیر است. چیزی که مسلم است بازی او یک بازی بیرونی است. امّا گمان نمی کنم بتوان فیلم را به احساساتی بودن متهم کرد، به اینکه از این بازی برای خلق لحظه های سوزناک و به اصطلاح سوء استفاده از احساسات تماشاگر بهره گرفته است. بیرونی بودن این بازی به این معناست که تمام همِّ معتمدآریا این بوده که حرکات و راه رفتن و با کمر خمیده کار کردن و حرف زدن زنی با مشخصات ننه گیلانه را خوب در بیاورد. و به نظر من خوب در آورده است. بازیگری او به عنوان یک بازی فنی و ماهرانه موفق است. میزانسن سینمایی فیلم غالباً او را از دور به ما نشان می دهد. تنها در چند لحظه حساس فیلم (مثلاً در جایی که در قهوه خانه مشتری ها از مرگ بچه ها در بمباران ها حرف می زنند و دوربین به چهره ننه گیلانه نزدیک می شود) بازی چهره معتمدآریا اهمیت پیدا می کند. بازی بیرونی معتمد آریا از همان نگاه بیرونی فیلمساز به شخصیت ها می آید. با آن خصوصیت درام فیلم که گفتیم از نفوذ در لایه های پیچیده تر زندگی روانی آدم ها ناتوان است مایه می گیرد و با آن همخوان است. ننه گیلانه فیلمی است اپیزودیک و نه تنها از این نظر که از دو اپیزود تقریباً برابر ساخته شده است. بخش نخست فیلم، داستان سفر ننه گیلانه و دخترش به تهران هم خود ساختاری اپیزودیک دارد. ماجرای جوان موجی در اتوبوس، عروسی، قهوه خانه و مشتری هایی که تصاویر جنگ را نگاه می کنند، تهران و موشک باران خانه دختر گیلانه. شخصاً بخش اوّل فیلم و بخصوص برخی از اپیزودهای آن را بیشتر دوست دارم. اپیزود داخل اتوبوس تأثیرگذار است، همین طور اپیزود قهوه خانه. پرداخت سینمایی استیلیزه موشک باران شهر را در جایی که پنجره اتاق باز می شود و ما در قاب پنجره فرار آدم ها را می بینیم، فارغ از همخوانی آن با کلّ فیلم، بسیار می پسندم و به گمانم زیبا و ماهرانه ساخته شده است. در این اپیزود یکی دیگر از دغدغه های بنی اعتماد در کنار دلمشغولی موقعیت زن ستم دیده (که در این فیلم به شکل موقعیت مادری که فرزندش را راهی جبهه کرده است نمود پیدا می کند) آشکارتر به چشم می آید و آن ارائه برشی از جامعه است، پرده ای گسترده که مسائل و معضلات یک دوره تاریخی را بر پرده سینما ثبت کند. و در اینجا این دوره، دوره جنگ و موشکباران و زندگی مردم در این روزگار است. نمایش این رویدادهای بیرونی و اجتماعی فی النفسه برای فیلمساز ارزشمندند و تنها تابع مقتضیات شخصیت پردازی قهرمانان اصلی فیلم نیستند. در اپیزود دوّم این دلمشغولی در قالب نشان دادن آدم هایی که از جاده می گذرند، جوان هایی که سیگار می خرند یا خانواده ای که با هم دعوا می کنند، بروز پیدا کرده است. صحنه های بیرونی، بخصوص در اپیزود جاده ای فیلم، بسیار زیبا فیلمبرداری شده اند و زیبایی ترکیب بندی های آنها که غالباً از سازه چوبی روستایی ای در پیشزمینه بهره می گیرند یا آدم هایی پراکنده در دشت را نشان می دهند، مسلماً مدیون کار مرتضی پورصمدی است. امّا کارگردانی فیلم هم، از نظر میزانسن های سنجیده و طراحی خوب حرکات دوربین و آدم ها، از نظر حفظ ریتم یکدستی در کلّ فیلم که ناهماهنگی سرعت حرکت پن های دوربین می توانست آن را خدشه دار کند، و نظارت بر لحن عمومی فیلم، عالی است. ننه گیلانه از نظر کارگردانی به معنای فنی و حرفه ای را باید جزء بهترین های سینمای ما به حساب آورد.
کارگردان فیلم گیلانه
رخشنده بنی اعتماد که بیشتر با نام رخشان شناخته میشود، متولد ۱۴ فروردین ۱۳۳۳ در تهران، کارگردان، فیلم نامه نویس، تهیه کننده، مستندساز، از اعضای آکادمی اسکار فارغ التحصیل رشته کارگردانی سینما در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران (دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر) است. در سال 1352 به عنوان منشی صحنه وارد تلویزیون شد. تا سال 1359 چندین فیلم مستند کوتاه را کارگردانی کرد. در همین سال با جهانگیر کوثری (تهیه کننده، مجری، فوتبالیست، گزارشگر فوتبال و روزنامه نگار ایرانی) ازدواج کرد که حاصل آن یک دختر به نام باران (بازیگر) و پسری به نام تندیس است. سال 1360 به عنوان منشی صحنه در فیلم آفتاب نشین ها فعالیت کرد و این نخستین تجربه سینمایی او بود. فیلم سینمایی گل های داوودی در سال 1363 دومین تجربه سینمایی اش بود. سال 1366 نخستین فیلم سینمایی بلندش را با نام خارج از محدوده کارگردانی کرد سپس بازنویسی و کارگردانی فیلم سینمایی زرد قناری را انجام داد. کارگردانی و فیلمنامه نویسی فیلم سینمایی نرگس به عنوان بهترین کارگردان در دهمین جشنواره فیلم فجر انتخاب شد. او به عنوان داور در مراسم و جشنواره های بسیاری حضور داشته است. برخی از این جشنواره ها عبارتند از: جشنواره فیلم فجر سال 1369، جشنواره فیلم های آموزشی رشد تهران 1371، برگزیدن منتخب کانون کارگردان های سینمای ایران سال 1372، جشنواره تورین و مرور بر آثار (ایتالیا) 1995، جشنواره بین المللی لوکارنو (سوئیس) 1996، جشنواره محیط زیست (ژاپن) 1997، جشنواره دهلی نو (هند) 1998، جشنواره فیلم های دانشجویان سراسر کشور (ایران) 1377، جشنواره فیلم های مستند کیش 1378، جشنواره لایپزیک (آلمان) 1378، رئیس هیئت داوران بخش بین المللی جشنواره فیلم فجر 1379، جشنواره بین المللی فیلم مونترال (کانادا) 1380، جشنواره سینمای جوان ایران 1380، جشنواره سراسری فیلم دانشجویان ایران 1381، جشنواره بین المللی فیلم مسکو (روسیه) 1381، جشنواره قاهره (مصر)، جشنواره کارگردانان جوان فیلم های کوتاه سونی (ایران)، در جشنواره آسیا پاسیفیک (ایران) 1382، رئیس هیئت داوران بخش آسیا جشنواره فجر (ایران) 1384، جشنواره فیلم پروین اعتصامی 1385، جشنواره بین المللی فیلم مستند «سینما حقیقت» (ایران) 1386، جشنواره محله «جشنواره فیلم شهر» (ایران) 1387، بخش بین الملل «جشنواره فیلم شهر» (ایران)، جشنواره فریبورگ (سوئیس) 1388، جشنواره آسیایی رم (ایتالیا) 1389، جشنواره تصویر سال (ایران)، جشنواره دانشجویی دانشگاه هنر (تهران)، رئیس هیئت داوران جشنواره دبی (امارات)، جشنواره تصویر شهر (ایران) 1390، جشنواره تصویر سال (ایران)، جشنواره شانگهای (چین) 1391، رئیس هیئت داوران بخش بین الملل جشنواره سینما حقیقت (ایران) 1392، رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم بوسان (کره جنوبی)، جشنواره تصویر سال (ایران) 1394، رئیس هیئت داوران جشنواره فیلمهای ایرانی پراگ (چک) 1395، رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم وزول (فرانسه)، آکادمی علوم و هنرهای سینما بخش نویسندگان و جشنواره ونیز (ایتالیا) در سال 1396. کارنامه هنری ایشان بدین شرح است: کارگردانی فیلم ها: خارج از محدوده/ زرد قناری/ پول خارجی/ نرگس/ روسری آبی/ داستان های جزیره (اپیزود سوم، باران و بومی) / زیر پوست شهر/ روایت سه گانه (اپیزود سوم، ننه گیلانه)/ گیلانه/ خون بازی/ قصه ها/ فیلم های مستند: فرهنگ مصرفی سال/ اشتغال مهاجرین روستایی در شهر/ تدابیر اقتصادی جنگ/ تمرکز/ بهار تا بهار/ گزارش ۷۱/ این فیلم ها رو به کی نشون میدین؟/ آخرین دیدار با ایران دفتری/ زیرپوست شهر/ روزگار ما/ فرش سه بعدی (یک فیلم از مجموعه فرش ایرانی)/ خانه دوم (تهیه کننده)/ حیاط خلوت خانه خورشید/ ما نیمی از جمعیت ایرانیم/ فردا می بینمت الینا/ اتاق ۲۰۲ (یک اپیزود از مستند کهریزک چهار نگاه)/ یاران دانش و مهر / آن سوی آیینه ها/ کنسرت آیینه ها/ کنسرت خداوندان اسرار/ محک خانه من/ همه درختان من/ یک ساعت از یک عمر / آی آدم ها/ سری فیلم های کارستان (مشاور هنری)/ مادر زمین (کارگردان: مهناز افضلی)/ طبرستانی ها (کارگردان: محسن عبدالوهاب)/ بنیان گذار محک (کارگردان: محسن عبدالوهاب)/ پنبه تا آتش (کارگردان: بهرام عظیم پور)/ شاعران زندگی (کارگردان: شیرین برق نورد)/ پازلی ها (کارگردان: مهدی گنجی)/ نویسندگی فیلم ها: نرگس/ روسری آبی/ بانوی اردیبهشت/ داستان های جزیره (اپیزود سوم، باران و بومی)/ زیر پوست شهر/ روایت سه گانه (اپیزود سوم، ننه گیلانه)/ گیلانه/ خون بازی/ قصه ها/ تهیه کنندگی: نرگس/ زیر پوست شهر/ خون بازی/ حیران/ قصه ها. جوایز و افتخارات ایشان عبارتند از: برنده بهترین کارگردانی از دهمین دورهٔ جشنوارهٔ فیلم فجر برای فیلم سینمایی نرگس/ برنده بهترین فیلمنامه از سیزدهمین دورهٔ جشنوارهٔ فیلم فجر برای فیلم سینمایی روسری آبی/ برنده بهترین کارگردانی از کانون کارگردان های سینمای ایران برای فیلم سینمایی روسری آبی/ برنده پلنگ برنزی از چهل و هشتمین جشنوارهٔ فیلم لوکارنو برای فیلم سینمایی روسری آبی/ برنده جایزهٔ فیپرشی از سی و ششمین دورهٔ جشنوارهٔ بین المللی فیلم تسالونیکی برای فیلم سینمایی روسری آبی/ برنده جایزهٔ فیپرشی از بیست و دومین جشنوارهٔ بین المللی فیلم مونترآل برای فیلم بانوی اردیبهشت/ برنده بهترین کارگردانی از چهارمین جشن سینمای ایران برای فیلم سینمایی زیر پوست شهر/ برنده جایزهٔ ویژهٔ سنت جورج طلایی از بیست و سومین جشنوارهٔ بین المللی فیلم مسکو برای فیلم سینمایی زیر پوست شهر/ برنده جایزهٔ نتپک از سی و ششمین جشنوارهٔ بین المللی فیلم کارلووی واری برای فیلم سینمایی زیر پوست شهر/ برنده جایزه جایزهٔ نتپک از پنجاه و پنجمین دورهٔ جشنوارهٔ فیلم لوکارنو برای فیلم سینمایی روزگار ما/ برنده جایزه هیئت داوران (بهترین کارگردانی) از بیست و دومین دورهٔ جشنوارهٔ فیلم فجر برای فیلم سینمایی روایت سه گانه (اپیزود سوم، ننه گیلانه)/ برنده جایزه هیئت داوران (بهترین کارگردانی) از دهمین دورهٔ جشنوارهٔ دفاع مقدس برای فیلم سینمایی گیلانه/ برنده جایزهٔ نتپک از جشنواره بین المللی فیلم های آسیایی وزول برای فیلم سینمایی گیلانه/ برنده جایزه دستاورد کارگردانی از اولین دورهٔ جوایز اسکرین آسیا پاسیفیک برای فیلم سینمایی خون بازی/ برنده بهترین فیلمنامه از بیست و پنجمین دورهٔ جشنوارهٔ فیلم فجر برای فیلم سینمایی خون بازی/ برنده جایزهٔ بزرگ هیئت داوران از سی امین جشنوارهٔ بین المللی فیلم زنان کرتی برای فیلم سینمایی خون بازی/ برنده بهترین کارگردانی از یازدهمین جشن سینمای ایران برای فیلم سینمایی خون بازی/ برنده بهترین فیلمنامه از هفتاد و یکمین جشنوارهٔ فیلم ونیز برای فیلم سینمایی قصه ها/ برنده جایزهٔ بزرگ هیئت داوران از هشتمین دورهٔ جوایز اسکرین آسیا پاسیفیک برای فیلم سینمایی قصه ها
محسن عبدالوهاب کارگردان و فیلم نامه نویس اهل ایران است. وی فعالیت سینمایی را از سال ۱۳۵۹ با تدوین فیلم های مستند و داستانی آغاز کرد. او کارگردانی فیلم های به دنیا آمدن و لطفاً مزاحم نشوید را برعهده داشته است.
بازیگران فیلم گیلانه
فاطمه معتمدآریا، بهرام رادان، باران کوثری، ژاله صامتی، شاهرخ فروتنیان، مجید بهرامی، نیره فراهانی
ساير عوامل فیلم گیلانه
- کارگردان: رخشان بنی اعتماد،محسن عبدالوهاب
- تهیه کننده:سعید سعدی
- نویسنده:رخشان بنی اعتماد،محسن عبدالوهاب،فرید مصطفوی
- فیلمبردار: مرتضی پورصمدی
مشخصات فیلم گیلانه
- ژانر :اکشن،جنگی
- زبان : فارسی
- امتیاز IMDb: امتیاز 6.7 از 10