معرفی فیلم گروهبان

  شنبه، 24 مهر 1400   زمان مطالعه 11 دقیقه
معرفی فیلم گروهبان
گروهبان فیلمی به کارگردانی، نویسندگی و تهیه‌کنندگی مسعود کیمیایی ساخته سال ۱۳۶۹ است. کیمیایی خود در این فیلم طراحی صحنه و لباس را نیز به عهده داشته. همچنین گروهبان را خود تدوین کرده. سیروس مقدم مدیر تولید این فیلم بوده‌است.

خلاصه داستان فیلم گروهبان

رستم، گروهبان بازنشسته ی ارتش، با خاتمه ی جنگ در وضع روحی ناراحت به زادگاهش بازمی گردد. همسر او كه سرپرستی فرزندشان را به عهده داشته در كارگاه تعویض روغنی برادرش به كار مشغول است. رستم تصمیم می گیرد زمینی راكه سال ها پیش قول نامه كرده پس بگیرد، اما...

نکاتی درباره فیلم گروهبان

در آغاز، قبل از اینکه دریچه دوربین به ما گروهبان و گل بخت را نشان دهد، با در نظر داشتن تلگراف انتظار می رود طبق عادت در سینمای ایران که چهره های آشنا پر از مسئولیت اند و نمی شود بنا بر ممیزی ها آن ها را طور دیگری نشان داد، مخاطب باید دو مرتبه یک روی سکه را تماشا کند. اما کیمیایی فیلمساز واقع گرای اجتماعی با درک زمانه خود در هر دوران، نمی گذارد این نگاه کلیشه ای در فیلم گروهبان تکرار شود. آن روی سکه را به ما نشان می دهد تا دال های شناخته شده تغییر کنند و مدلول های تازه و منطقی تری در ذهن ما نقش ببندد. گروهبان رستم دره گلایه بعد از هشت سال نبرد در جنگ ایران و عراق و دو سال بستری در آسایشگاه، سوار بر کامیون نفتکش به خانه بر می گردد. بر خلاف محتوای تلگراف، حتی حوصله ندارند او را به خانه اش برسانند؛ شاید بعد از ده سال که زمان کمی نیست، بنا بر دلایل مختلف اصلا خانواده ای نمانده باشد و استقبالی هم از یگان مستقر دیده نمی شود. گروهبان می آید اما با پوتین های خسته، جنگ تمام شده ولی گروهبان پوتین هایش را در نیاورده است. وقتی دوربین به پوتین های گروهبان نزدیک می شود می توان رنج سالیانی که بر گروهبان رفته را در تصویر دید. بندهای باز شده، تا شدن لبه پوتین و بی رمق بودن حرکت پاها، خبر دیگری می دهد. گروهبان محکم و استوار نمی آید، حتی نمی تواند صحبت کند، برادرش اسفندیار در نبود او سرپرست خانواده بوده و با یک دست به سختی در مکانیکی کار می کند و گل بخت همسر گروهبان در کنار او در شغلی مردانه که در سینمای کیمیایی تازگی ندارد، کار می کند. مثل منیژه خانم در اعتراض و زیور در دندان مار، خرجی زندگیش را در می آورد. گل بخت با تمام زن هایی که در فیلم های جنگی از این دست می بینیم متفاوت است. او از اینکه همسرش به جبهه رفته خوشحال نیست، از جنگ تعریف و تمجید نمی کند، جنگیدن را همانطور که در جواب عباس پادوی ناصرخان می گوید: “شما همش میگی قباله، مگه قباله این مملکت به اسم اون بوده که واسش رفته جنگ” وظیفه نمی داند، یا خطاب به همسرش می گوید: “هشت سال منتظر بودم یه وقت گفتم زنده ای یه وقت گفتم تنت کو، اگه یه جایی بود یه قبری بود منو این پسر می دونستیم چی کار کنیم رخت و لباس واسه زمستون، سوخت برا اتاق، دفتر و کتاب واسه درس پسر، منم باهاش می رفتم شبا درس بخونه تا از درسا عقب نیافته، با هم درس خوندیم، تو هم کار بزرگی کردی دشمنو بیرون کردی، اما یه نامه ازت نیومد، قسط زمینو دادم، می خواستم زنده باشی حالا اومدی نه حرف می زنی نه معلومه می خوای چی کار کنی، با بهمن می ری به من نمی گی، اون پالتو رو از تنت در نمیاری، هنوزم جنگ داری”مونولوگ گل بخت در فیلم گروهبان به زیبایی عواقب جنگ را آسیب شناسی می کند. به گروهبان می فهماند ارزش کارش کمتر از او نبوده، چندان بیکار ننشسته، ده سال از زندگیش متکی بر امید، بی هدف سپری شده است. ده سال انتظار با تمام سختی ها برای مردی که حال هم آمده با نبودنش توفیقی نمی کند. بی تکلیف ماندن، امانت کسی بودن با بی خبری و امانت دار خوبی بودن در شرایط مختلف کار ساده ای نیست، رنج می برد. بار اول وقتی فیلم گروهبان را دیدم، به قول آقای کیمیایی چهره درشت روایت می کند، نمای بسته صورت گروهبان مرا به یاد پاراگرافی در رمان جسدهای شیشه ای انداخت. ایشان از زبان یک سرباز بازگشته از جنگ عراق می نویسد:” اول ها وقتی با تفنگ یک سرباز عراقی را از دور می زدیم… دست می زدیم و سوت می کشیدیم، مثل آرتیست بازی سینما بود، ماشه رو می کشیدیم، همه چی عادی بود ، یهو آروم… اون ته، سرباز می افتاد، هیچی ازش معلوم نبود، انگار یه خورده دیر می فهمید و خودشو ول می کرد رو زمین. چند سرباز عراقی رو از دور همین جوری زدم و کیف کردم. اما یه دفه… یهو ، سر یه پیچ با یه سرباز دشمن روبه رو شدم. صورت به صورت شدیم، همه جای صورتشو می دیدم، مخصوصا چشماش. هردومون خشک شده بودیم، اون بیچاره عین من بود، مث اینکه اونم فقط از دور می زد. من بی اختیار زدم. عجب دردی تو صورتش بود. دیگه مث بازی نبود از دور که می زدیم من صورت اونو… تو هیکل همه می دیدم. آدم بود. بعد یکی دو روز راس راسی گرفتار اون صورت شدم. اونقدر اونو دیدم که می تونم نقاشیش کنم. دیگه یه جورایی پشت جبهه سرمو گرم می کردم. می گفتم اون از من آدم تر بود. برا اینکه نتونست بزنه. من تونستم. از جنگ همین برام مونده. این همه فیلم جنگی دیدم، هیچ کس نمی تونه درد و وحشتو مث اون بازی کنه. درد واقعی بازی کردن نیست. یعنی سینما هم نمی تونه. سینما و هنرپیشه ها شکل درد و ادا در می آرن. اصلش این جوری نیست. خود درد تو ذات اون گلوله و گوشته”.وقتی نگاه گروهبان را از پشت سیم خاردار به سربازان می نگریم ، برایمان نمونه های دیگری از گروهبان تداعی می شود. سربازهای بی رمق و غم آلود که به اجبار ایستاده اند و توانی ندارند. رستم دره گلایه زمینش را می خواهد اما به تنهایی قادر به پس گرفتن آن نیست؛ به سراغ رفیق نظامی و سال های جوانیش می رود که هر دو در یک پاسگاه خدمت می کردند. رفیق عنصر شناخته شده و ارزشی سینمای کیمیایی با دیدن احوالات دوستش می گوید: “زخم سرت فقط روشه یا بهمت ریخته”. متوجه می شود دوستش ، گروهبان سابق نیست. جنگ شیره جانش را چکانده… بار دگر گذشته شان را به یاد گروهبان می آورد. می گوید: ”یادته نمی ذاشتیم دستشون هوس خلاف کنه، حالا اون شده اربابو، من و تو شدیم بازنشسته”. با هم برای پس گرفتن سند زمین، شبانه به خانه ناصرخان می روند. ناصرخان با دیدن آن ها جمله ای به عباس می گوید که دقیقا بر عکس آن صدق می کند. “واسه من زوره که این دو تا با یک اسلحه ساچمه ای وارد خونم بشند”. در صورتی که برای این دو بازنشسته ارتش که یکی از آن ها هشت سال برای خاک همین مملکت جنگیده، زور دارد برای طلب حق شان به خانه مردی بروند که به قول آقای خریدار چوب: “بسته، خوبم بسته با کی نمی دونم، یلاقبا اومد معلوم نیست مال کجاست، لهجه هیچ جا رو نداره”.ناصرخان در نبود انسان های وظیفه شناسی همچون گروهبان و رفیقش، قدرت گرفته و آزادانه و بدون ترسی از قانون هر عملی را انجام می دهد. یا بهتر است بگویم اگر قانون به شکل صحیح برقرار بود، ناصرخانی وجود نداشت. او آنقدر جرات پیدا کرده که در روز روشن نیروهایش را در جنگل به سراغ گروهبان می فرستد تا گروهبان را تا دم مرگ بزنند. یکی از زیباترین سکانس های سینمای کیمیایی که بی شمارند، سکانس کتک خوردن گروهبان در جنگل است. احمد نجفی تهیه کننده و بازیگر نقش گروهبان در فیلم مستندی که نیما حسنی نسب در رابطه با فیلم گروهبان ساخته بود، می گوید: “در آن سکانس ما اینسرت یک ضبط را می بینیم که بهمن آن را از درخت آویزان می کند. حین زدن گروهبان توسط بدمن ها از آن صدای عربی پخش می شد، به این معنا اینها هم با دشمن عرب و متجاوز فرقی نمی کنند. گروهبان از کسانی کتک می خورد که بخاطر آرامش آن ها به جبهه رفته است. حال به جای آنکه قدردانش باشند همانند مردان عرب وحشیانه او را می زنند. گفتند چون روابط مان با کشور عراق دارد خوب می شود و این صدا خشونت سربازان عراقی را تداعی می کند باید حذف و همچنین صحنه هایی از فیلم به دلایل مختلف سانسور شود که متاسفانه چاره ای نبود. تا دیروز که همه بر علیه صدام شعار می دادند و مخالفش بودند یک دفعه همه چیز عوض شد در حالی که هدف از ساخت فیلم گروهبان پرداختن به عملکرد صدام و حاشیه های جنگ بود. گروهبان شعله های خشمش زبانه می کشد اما نمی تواند کار را تمام کند، می خواهد ناصرخان را خفه کند ولی از کشتن بیزار است. حتی توان گرفتن اسلحه را در دست ندارد و سرانجام رفیق کار را تمام می کند.در جلسه ای در خانه سینما ایرج رامین فر می گفت: “درباره بعضی آثار صحبت نکردن بهتر از کردن آن است، چرا که زیباترین کلمات هم بعضی وقت ها نمی توانند به توصیف اثر بپردازند و جملات ما سبب می شود از ارزش آن کاسته شود. فقط باید تماشا کرد و لذت برد”. نمی توان بازی خانم گلچهره سجادیه، احمد نجفی و شاهد احمدلو را در فیلم گروهبان دید و لذت نبرد. اصلا نمی توان سینمای کیمیایی را بر روی پرده سینما دید و لذت نبرد. در سکانس جنگل قبل از آمدن نیروهای ناصرخان، گروهبان با اره برقی تنه درختی را از ریشه اش جدا می کند و به واسطه بهمن آن را داخل اتومبیل می گذارند. چند دقیقه بعد در نوچه های ناصرخان همانند اره برقی به جان گروهبان می افتند، آنقدر می زنند تا ترس و رنج بر گروهبان غلبه و از داشتن زمینش صرفه نظر کند. بعد رفتن بدمن ها، بهمن قامت خمیده پدرش را مثل تنه درخت بر روی کامانکار می گذارد. گروهبان بعد بهبودی نسبی که چندان تعریف ندارد، دومرتبه روی پاهایش می ایستد و برای طلب حقش مصمم تر می شود چرا که ریشه در عقایدش دارد، همانند ریشه درخت قطع شده در خاک، دوباره رشد می کند و به سراغ ناصرخان می رود.کیمیایی مانند یک میهن پرست واقعی چه در فیلم خاک ایستاده در زمین دفن می شود و چه در فیلم گروهبان وارونه از درخت آویزان می شود، ثابت کرده در هر شرایط ایران خانه اول و آخر اوست و پای اهدافش تا به امروز ایستاده است، هر چند که ظلم بسیاری بر او رفته… صحنه کتک خوردن گروهبان مرا به یاد کیمیایی می اندازد. به یاد شکنجه ای که کیمیایی از زمانه کشید و نه نگفت. گروهبان برای سرزمین و پیروزی مردمانش جنگید، کیمیایی برای سرزمین و آگاهی مردمانش فیلم ساخت. گروهبان از خانواده خود گذشت تا خانواده های دیگر در آسایش باشند، کیمیایی خانواده اش شد سینما. تلگراف ارتش پیام دیگری دارد اما گروهبان مزدش را که حق اوست به تنهایی با جراحت می گیرد. کیمیایی هم بعد از سال ها خدمت در عرصه سینما، در سی امین جشنواره فیلم فجر برای اولین بار جایزه می گیرد که به قول ایشان: “نمی دونم این جایزه مال کسی بوده به من رسیده، نمی دونم... به هر جهت نمی دونم بعد سالها چی شده که به یاد من افتادند”. کیمیایی هم این گونه مزدش را می گیرد، هر چند به نظر من کیمیایی صاحب اثر رمان جسدهای شیشه ای مزدش را از فهمش گرفته. همیشه با خود می گویم کیمیایی با شناختی که از انبوه کلمات دارد چرا در کلام هایش مدام از واژه به هر جهت استفاده می کند. گویی چاره ای ندارد، به هر جهت باید زندگی کرد و زیر سایه های دیگران فیلمی ساخت که به معنای واقعی با فیلم خودت فاصله دارد.

کارگردان فیلم گروهبان

مسعود کیمیایی متولد 1320 تهران است. وی حرفه فیلمسازی را با دستیاری ساموئل خاچیکیان در فیلم «خداحافظ تهران» آغاز کرد. او نخستین تجربه حرفه ای خود را در فیلم «بیگانه بیا» آموخت. کیمیایی با ساختن فیلم «قیصر» گام در مسیر دیگر نهاد، در حقیقت کیمیایی را می توان آغازگر موج نوی سینمای ایران نامید. وی جزو فیلمسازانی است که به سینمای داستان پرداز تعلق دارد. شاخصه کیمیایی معرفی تعداد زیادی بازیگر به سینمای ایران است. از دیگر فعالیت های وی می توان به داستان نویسی نیز اشاره کرد.

مسعود کیمیایی

بازیگران فیلم گروهبان

احمد نجفی ،گلچهره سجادیه ،شاهد احمدلو،میرمحمد تجدد،سعید پیردوست ،محمد عبدالهی ،فرزین ،حسین ملکی ،مردوخ ،پوران صحت بخش ،نصراله کبیری ،حبیب معصومی ،علی مرندی

سایر عوامل فیلم گروهبان

  • کارگردان: مسعود کیمیایی
  • تهیه کننده:مسعود کیمیایی
  • نویسنده:مسعود کیمیایی
  • فیلمبردار: محمود کلاری
  • تدوینگر: مسعود کیمیایی
  • موسیقی: گیتی پاشایی

مشخصات فیلم گروهبان

  • ژانر :خانوادگی،اجتماعی
  • زبان : فارسی​​​​​​
  • امتیاز IMDb: امتیاز 6.9 از 10

  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
همسر رهبر معظم انقلاب بعد از خریدن مبل دست دوم توسط رهبری: تا الان زندگی ‌ما طلبگی بوده، الان هم مبل در خانه نیاورید! (260 نظر) تزئین میز عزای سعید راد با شمع و گل و خرما و عکس های یادگاری در خانه مجللشان/ خدا رحمتشون کنه+عکس (167 نظر) روایتی از عصبانیت رهبر معظم انقلاب از عوض کردن فرش کهنه و نخ نمای خانه شان: اشتباه کردید که عوض نمودید بروید همان زیلوها را بیاورید (133 نظر) رهبر معظم انقلاب: ما درخانه تنها یک فرش دستباف داریم که جهیزیه همسرم بوده بقیه خانه موکت است/ ساده زیستی ایشان مثال زدنی است (125 نظر) خلاقیت خنده دار مغازه دار اردبیلی برای کشاندن مشتری به مغازه حماسه آفرید/ مغز نیس که معدن طلاست😂👌+عکس (90 نظر) عروسِ رهبر معظم انقلاب: بچه ام اسباب بازی ندارد، در اتاق آقا یک میز هست و 6 تا صندلی پلاستیکی و یک تلفن که به دیوار وصل است+عکس (81 نظر) ابتکار جالب یک مرد خلاق در دادن انواع لقب به مسعود پزشکیان حماسه آفرید+ویدئو/ هنر نزد ایرانیان است و بس... (65 نظر) نگاهی به اعلامیه ترحیم مادر جوان حمید گودرزی که دیشب خبر فوتش را آقای بازیگر اعلام کرد +عکس/ روحش شاد (63 نظر) خلاقیت خنده دار هندونه فروش شیرازی، برای فرار از گرما حماسه آفرید/ هنر نزد ایرانیان است و بس... (60 نظر) خلاقیت خنده دار هندوانه فروش سمنانی برای جذب مشتری حماسه آفرید/ مغز نیست که معدن طلای خالصه😂+عکس (52 نظر) نگاهی به جشن تولد عاشقانه 45 سالگی الهام چرخنده بازیگر سریال آوای باران و باکس گل شیک روی میز/ مبارکا باشه+عکس (35 نظر) رونمایی از همزاد و بدل ایرانی هانده ارچل، بازیگر ترکیه‌ای محبوب ایرانی ها/ ایشون هم بازیگر خیلی معروفیه+عکس (29 نظر) استوری تبریک خاص سرلشگر باقری به مناسبت روز چپ دست‌ها به رهبر معظم انقلاب+عکس (28 نظر) خلاقیت خنده دار مغازه دار شیرازی برای کشاندن مشتری به مغازه حماسه آفرید/ مغز نیست که معدن طلاست😂👌+عکس (26 نظر) تصویری از خانه ابدی برادر زاده نرگس محمدی / روحش شاد و یادش گرامی (26 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
فال ابجد روزانه پنج‌شنبه 4 مرداد 1403
فال روزانه امروز پنجشنبه 4 مرداد ماه 1403
فال شمع روزانه امروز پنجشنبه 4 مرداد 1403
فال قهوه با نشان روز پنجشنبه 4 مرداد ماه 1403
فال حافظ با تفسیر امروز پنجشنبه 4 مرداد 1403+فیلم
تکلیف سربازی مهدی ترابی و علیرضا بیرانوند مشخص شد / پاسخ قاطع مدیران تراکتور به یک سؤال حیاتی
خاطره تکان دهنده ناصرالدین شاه از موزه لوور
فال انبیاء روزانه پنجشنبه 4 مرداد 1403
راستی آزمایی ادعای جنجالی مجری تلویزیونی پرسپولیسی علیه مهدی ترابی / آیا خرید 70 میلیاردی زنوزی مجبور به رفتن به فجر سپاسی شیراز می شود؟
تماس تلفنی سیدمحمد خاتمی با علی دایی برای عیادت از شهریار فوتبال ایران/ بسیار علاقه‌مند بودم که شخصاً به عیادت شما بیایم اما...+عکس
مادر رهبر معظم انقلاب خطاب به عروسش: تو چرا ساکتی، چیزی نمیگی، سیدعلی هم دلگرم می‌ شود و به دنبال این کارها می‌رود
تابستان و نوشیدنی‌های خنک: آب بهتر است یا شربت؟!
تفاوت گوشی ویتنام و چین چیست: کدام مونتاژ ارزش خرید دارد؟
(عکس) رونمایی از عروسک خوشگل المپیک 2024 پاریس/ چه رنگ جذابی داره + تصاویر کارخانه تولید کننده عروسک المپیک
(عکس) میز عسلی های سنگی و گلدان بسیار خوشرنگ خانه بهرام رادان و همسرش، مینا مختاری/ تاثیر حیرت‌انگیز اکسسوری‌های آبی رنگ درخانه‌ای با مبلمانی به رنگ خنثی
منتخب روز   
ابتکار جالب یک مرد خلاق در دادن انواع لقب به مسعود پزشکیان حماسه آفرید+ویدئو/ هنر نزد ایرانیان است و بس... (فیلم) سکانس فوق عاشقانه شهاب حسینی و لیلا حاتمی در فیلم "پرسه در ماه" / ما کاملا شبیه همیم طرز نگاهامون دو دو زدن چشامون ...😍 استارت تمرینات سخت علیرضا بیرانوند در تراکتور +فیلم/ آقای دروازه بان آمادگی بدن بالایی دارد! سکانس عاشقانه دل باختن قباد به شهرزاد/ نشود فاش کسی آنچه میان من و توست (فیلم) سکانس فوق العاده احساسی و عاشقانه از شهاب حسینی و معشوقه‌اش در سریال "شهرزاد" / با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچکس به تو مانند نشد😍 (فیلم) خرید دکتر مسعود پزشکیان از یک سوپرمارکت در تهران به همراه نوه‌ها و عروسش با کارت بانکی شخصی / نوه‌ها پدربزرگ را به خرج انداخته‌اند اقدام منحصربفرد و زیبای طلافروش یزدی به احترام دختر سه ساله امام حسین(ع)+عکس/ این جور تصاویر مخصوص ایران ماست والسلام👌 (فیلم) رهبر معظم انقلاب: به من می‌گویند شما گفتید سوءاستفاده جویان را افشا نکنید / ما حق نداریم افراد را به صرف گمان متهم کنیم سکانس خوشحالی قُباد از بارداری شهرزاد/ قُباد: من تا الان نمیدونستم از این دنیا و از این زندگی چی میخوام اما الان....