خلاصه داستان فیلم زرد
نهال و همسرش حامد عضو یک گروه علمی جوان هستند که برای اختراعشان به ایتالیا دعوت شده اند.در آخرین روزهای قبل از سفر بر اثر یک حادثه بیماری حامد اوج می گیرد و حادثه پشت حادثه سفر این گروه را با بحران مواجه می کند…
نکاتی درباره فیلم زرد
«زرد» نخستین ساخته ی مصطفی تقی زاده را می توان فیلمی دانست که حرف های بسیاری برای گفتن داشته است؛ نه تنها از منظر محتوا بلکه به لحاظ نوع روایت، میزانسن، فرم و ... . به عبارتی به نظر می رسد فیلمساز در صدد این بوده که هرآنچه در چنته داشته است را در همین نخستین فیلمش رو کند اما باید دید حاصل این میزان از تجربه گرایی و پاسخگویی به دغدغه مندیهای او تا چه حد جواب داده است.
«زرد» از همان دسته فیلمهاییست که خواه ناخواه انگ "فرهادییزم" بر آن زده خواهد شد. از همان ابتدا یک گروه جوان در حالی که سرخوش از دریافت ویزای کاریِ ایتالیا هستند به پیک نیک می روند. روابط کلی آنها با یکدیگر طبیعتاً به روابط جزئی تر میان تمامی این شخصیت ها تقسیم می شود و پیداست که قرار است شاهد کنش های اساسی و تغییر موقعیت های مختلفی میان آن ها باشیم. همچنین، به واسطه الگویی که فرهادی برایمان تعیین نموده، انتظار داریم که این خوشی، دوام چندانی نیابد و بلافاصله رخدادی غیرمنتظره تمامی محاسبات شخصیت های فیلم را به هم بزند و آن ها را وارد چالش های عمیقی کند.همان قدر که در کلیه فیلم های اصغر فرهادی ضمن توجه به روابط میان اعضای خانواده و خصوصاً زوج ها، به معضلات مختلف اجتماعی و مفاهیم عمیق تر نیز توجه می شود، تقی زاده نیز می کوشد تا در «زرد» مسئله اصلی فیلم را از سطح به عمق ببرد و یک اتفاق را به مسائل جزئی تری تعمیم دهد، مسائلی که نمایانگر بحران های امروز بسیاری از جوانانِ چه بسا نخبه ی جامعه اند.این میل به پرداختن به معضلات روز جامعه البته امر شریف و قابل احترامی است اما نحوه ورود فیلمساز به آن ها و درگیر شدنش با آن ها تا حدودی غیرقابل لمس از آب درآمده و در آن حفره های مختلفی به چشم می خورد. این ایرادها از منظر وفاداری او به سبک انتخابی اش نیست بلکه منتج از اشتباهاتی ست که در ترسیم برخی موقعیت ها و شخصیت پردازی های کار مرتکبشان شده است. شاید یکی از اولین اشکالات وارد بر کار، شخصیت پردازی های نه چندان دقیق کار باشد و عدم سنخیت شرایط و موقعیت فیزیکی، ظاهری و شخصیتی کاراکترها با آنچه موقعیت اجتماعی آنها ایجاب می کند. به عنوان مثال فرامرز (مهرداد صدیقیان) نه به لحاظ ظاهر و نه به لحاظ نوع رفتار هرگز نمایانگر یک مخترع نخبه نیست. این مسئله در رابطه با نهال و نیکی نیز صادق است. اگر در "درباره الی" همه کاراکترها همکلاسی های دوران دانشکده در رشته حقوق بودند، این تعریف به لحاظ عینی نیز به اجرا درآمده بود و تنها در محدوده فیلمنامه باقی نمانده بود. درواقع فیلمساز در انتخاب بازیگران، نوع پوشش، رفتار و ... بر این یکدستی و تطابق تسلط داشت اما عدم مطابقت سنی بازیگران انتخاب شده برای ایفای نقش در فیلم «زرد» از معضلاتی ست که منجر به عدم یکدستی پرسوناژهای فیلم شده است و باعث می شود مسئله ی همکلاسی بودن آن ها در دانشکده مخاطب را با تردید رو به رو سازد و به عبارتی این آدم ها اصلاً به هم "نمی آیند"!
مسئله ی تصادف حامد (شهرام حقیقت دوست) با آن کودک در ابتدای فیلم، به خودی خود آن قدر مسئله ی مهمی ست که می تواند به تنهایی فیلم را درگیر خود نماید اما این قضیه تا آخرین سکانس های فیلم به حال خود رها می شود و در نهایت نیز فیلمساز نمی تواند پاسخ منطقی به آن بدهد. در عوض فیلمساز بحران های متعددی را وارد فیلم خود می کند که به نظر می رسد در مدیوم سینما و در قالب فیلمی با این ژانر و این شرایط، پرداخت دقیق به این حجم از داده ها و گره ها آن چنان منطقی نیست و منجر به شلوغی بیش از حد فیلم و شکل گیری تعداد زیادی بحران ناگشوده و حل نشده می شود که ظاهراً فیلمساز ناخنکی به هر یک می زند و به سراغ مسئله ی بعدی می رود. این دقیقاً به همان معضل الگوبرداری نادرست از آثار اصغر فرهادی بازمی گردد. اگر فرهادی تعداد زیادی پرسوناژ وارد فیلم خود می کند و برای هر یک بحرانی متصور می شود و گره های فیلمنامه اش را پیچیده و پیچیده تر می کند قطعاً در پس این گره افکنی ها و مشکل تراشی ها اندیشه ای قرار دارد که حاصل آن بینش، فیلمهایی چون «درباره الی»، «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» می شوند اما «زرد» کلکسیونی از بحران های مختلفی ست که نه به سر و سامان می رسند و نه در نهایت گره اساسی از آن ها گشوده می شود و ظاهراً "مطرح کردن" آن ها اصلی ترین دغدغه ی تقی زاده بوده است. به عنوان مثال روشن شدن مسئله خیانت حامد در گیر و دار آن همه بدبختی و مصیبت می توانست به خودی خود فیلم را به سمت و سویی دیگر بکشاند اما ظاهراً این بحران و ورود زن دیگر (آناهیتا درگاهی) به داستان فقط قرار است شوکی تازه به روایت وارد کند و بعد با ادعاهای نیکی (بهاره کیان افشار) مبنی بر آگاهی اش از ماجرا همه چیز به شکل دیگری خاتمه می یابد که نه حل اساسی این مسئله است و نه مهر تأیید قطعی بر بی گناهی و معصومیت حامد زیرا در نهایت صورت مسئله ی خائن بودن مرد پاک نمی شود.از همه این ها گذشته، در اجرا نیز آن چه انتظار داریم را از بازیگران نمی بینیم. این مسئله در رابطه با بازیگران زن نمود بارزتری می یابد. بله، نهال (ساره بیات) قرار است زنی منطقی، آرام و درونگرا باشد که عادت به خودخوری و سکوت های طولانی دارد اما عملاً آن چه در بازی خانم بیات می بینیم تکراریست از بازی های چند سال اخیرش که واقعاً نمی توان تمایزی میان آنها قائل شد. مثلاً کاراکتر نهال و نوع نقش آفرینی بیات در «زرد» چه تفاوتی با مهتاب و نوع نقش آفرینی این بازیگر در فیلم «عادت نمی کنیم» دارد؟ همان گریه ها، همان میمیک های همیشگی چهره، همان شیوه خاص بیان ... . البته در این تکرارها نمی توان نقش شخصیت پردازی و کارگردانی را بی تأثیر دانست. بازی یک بازیگر تا حد زیادی ملهم از کاراکتریست که برایش طراحی شده و نوع هدایت کارگردان؛ نمی توان بازی بیات را بازی ضعیفی به حساب آورد زیرا این بازیگر اساساً بازیگر خوبی است و کمتر پیش آمده در کاری بد بازی کند اما آن چه دست کم من را به عنوان یک تماشاگر خسته می کند تکراری است که بیات خواسته یا ناخواسته مدتی ست درگیر آن شده و امیدوارم بتواند به زودی از آن رها شود و بخش های دیگری از توان بازیگری خود را به منصه ظهور بگذارد.این تکراری بودن نوع بازی در مورد کیان افشار نیز صادق است، گرچه فراز و نشیب های نقش او به مراتب کمتر از بیات است و همین مکمل بودن نقش و عدم ورود به لایه های زیرین کاراکتر دست بازیگر را برای نقش آفرینی بهتر بسته است.در مقابل بهرام رادان و مهرداد صدیقیان بازی های خوبی دارند، خصوصاً صدیقیان که احتمالاً به سبب تفاوت نوع واکنش هایش با دیگر شخصیت های فیلم و خاکستری بودن نقشش فرصت بیشتری برای ارائه توانایی هایش داشته است.اما از ویژگی های مثبت کار، پایبندی آن به اصول سبکی اش است. فیلم کاملاً واقعگراست و این واقعگرایی و نوع و ترتیب وقوع رویدادها همان قدر که یادآور کارهای اصغر فرهادی هستند، باورپذیر و ملموس هم هستند. مسئله کلاهبرداری مردی که قول فروش کبد ناپدری اش را به شهاب (بهرام رادان) می دهد یکی از بخش های به شدت قابل تأمل فیلم است که در اجرا نیز خوب درآمده و مخاطب خواهد توانست با آن ارتباط برقرار کند.فیلم مملو از نشانه هاییست که بر مسائل مختلفی دلالت دارند. بعضی از این نشانه ها مستقیماً مطرح می شوند و برخی ها در لایه های عمیق تری از فیلم جا می گیرند. مثلاً، در صحنه ای از فیلم نهال پشت به یک ساختمان در حال ساخت با تلفن همراه مشغول صحبت است و پس از اتمام صحبتش تل عظیمی خاک در بک گراند تصویر از بالا به پایین می ریزد و این درحالیست که سکانس بعدی سکانس رویارویی او با زن جوانیست که رقیب عشقی اوست و فروریزی خاک ها مشخصاً دلالت بر نگون بختی و آوار شدن مشکلی تازه بر سر زن زخم خورده دارد. همچنین فیلمساز برخی داده ها را در بخش هایی از فیلم می کارد تا در زمان مقتضی از آن استفاده کند. در همان ابتدای فیلم حامد به نهال می گوید که وقتی آرایش می کند زیباتر می شود و این داده ی ظاهراً اضافی، در سکانس خداحافظی نهال با حامد و جایی که نهال با چشم گریان خود را آرایش می کند معنا می یابد. همچنین لباس سیاهی که نهال از صبح به منظور دیدار با خانواده ی مرد اهداکننده کبد و عرض تسلیت به آنها به تن دارد در پایان روز معنای دیگری می یابد و به رخت عزای خود او بدل می شود و البته در سکانسی دیگر پسر همسایه که نهال از او طلب پول دارد به منظور سواستفاده از هچلی که زن در آن گیر افتاده این روسری سیاه را دستمایه به دام انداختن او قرار می دهد و به او می گوید که چه قدر رنگ سیاه به او می آید. در واقع فیلمساز به شکل دقیق و هوشمندانه ای از جزئی ترین عناصر فیلم در جهت تعریف کارکرد برای آن ها بهره گرفته است؛ بی انصافیست که این مشخصه را نیز به فرهادی و سینمای او نسبت دهیم زیرا بی تردید هر فیلمسازی می تواند جزییاتی را در کار خود تعبیه کند و از آنها استفاده ی کاربردی داشته باشد اما شاید یکی از معدود فیلمسازانی که برای جز به جز اشیا و عنصرهای فیلمنامه اش کارکرد و معنایی تعیین کرد اصغر فرهادی باشد و در بیشتر فیلمهایی که به پیروی از او ساخته شده اند این توجه به اشیا و کارکرد آنها به چشم می خورد و بنابراین نمی توان آن را خلاقیتی از سوی کارگردان فیلم «زرد» به طور مشخص به حساب آورد.«زرد» به طور کلی از پس فضاسازی تمام التهاب های داستانش برآمده است و می کوشد در نمایش تلخی های یک زندگی واقعی سنگ تمام بگذارد.
پایان فیلم همان طور که انتظار می رود باز است؛ در واقع شاید حتی یک درصد از تماشاگران نیز احتمال پایان خوش را برای چنین فیلمی قائل نشوند و فیلمساز نیز در ادامه یک رویکرد قاطعانه واقع بینانه تن به هیچ پایان خوشی نمی دهد.
متن کامل بیوگرافی مصطفی تقی زاده
مصطفی تقی زاده، دانش آموخته رشته سینما در مقطع لیسانس است و فعالیت های هنری خود را از سال ۱۳۸۷ با دستیاری کارگردان و ساخت فیلم کوتاه آغاز کرده است. او سال ۱۳۹۵ با ساخت فیلم سینمایی زرد برای نخستین بار کارگردانی در مدیوم فیلم بلند را تجربه کرد و به عنوان یک فیلم اولی مورد توجه اهالی سینما و مخاطبانش قرار گرفت.
بهرام رادان، ساره بیات، مهرداد صدیقیان، شهرام حقیقت دوست، بهاره کیان افشار، آناهیتا درگاهی، حسین مهری، امیرعلی نبویان، متین ستوده، مرتضی تقی زاده، سیدعلی صالحی، شهروز دل افکار، رومینا رفیعا، رضا شمس الدین، فرهاد مهدوی، حسین نائینی، علیرضا استادی، مهدی میرزایی
ساير عوامل فیلم زرد
کامران مجیدی، مسعود سلامی، سودابه خسروی، مهدی ابراهیم زاده، حمید محمودی محمدرضا میرزامحمدی، احسان وحید فایزه گرگانی احسان جابری
مشخصات فیلم زرد
- ژانر :اجتماعی
- زبان : فارسی
- امتیاز IMDb: امتیاز 5.23 از 10