صادق هدایت
صادق هدایت (۲۸ بهمن ۱۲۸۱ – ۱۹ فروردین ۱۳۳۰) نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی بود. او را همراهِ محمدعلی جمال زاده، بزرگ علوی و صادق چوبک یکی از پدران داستان نویسی نوین ایرانی می دانند. هدایت از پیشگامان داستان نویسی نوین ایران و نیز، روشنفکری برجسته بود. بسیاری از پژوهشگران، رمانِ بوف کور او را مشهورترین و درخشان ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته اند. هرچند آوازهٔ هدایت در داستان نویسی است، امّا آثاری از متون کهن ایرانی مانند زند وهومن یسن و نیز از نویسندگانی مانندِ آنتون چخوف و فرانتس کافکا و آرتور شنیتسلر و ژان پل سارتر را نیز ترجمه کرده است. او همچنین نخستین فرد ایرانی است که متونی از زبان پارسی میانه (پهلوی) به فارسی امروزی ترجمه کرده است.
داستان آبجی خانوم اثر صادق هدایت
استان آبجی خانم نام یکی از آثار رئالیستی صادق هدایت است که در آن زندگی دو خواهر در یک خانواده ی سنتی روایت می شود. آبجی خانم به شکل راوی سوم شخص روایت می شود. آبجی خانم شخصیت اصلی داستان است که خواهری به نام “ماهرخ” دارد. خواهر او دختری زیباست که در شرف ازدواج است اما “آبجی خانم” دختری لاغر اندام و نازیبا است که مدام به دلیل ظاهر و اخلاقش مورد سرزنش قرار می گیرد.داستان آبجی خانم یکی از داستان های کوتاهی است که در «کتاب زنده به گور» توسط صادق هدایت به چاپ رسید. این داستان در سال ۱۳۰۹ خورشیدی نوشته شد. آبجی خانم یکی از داستان های رئالیستی (رئالیستی انتقادی) صادق هدایت محسوب می شود و داستان در یک فضای بسته و فقیرانه که از نظر هدایت تمام بدبختی ها از آن سرچشمه می گیرد اتفاق می افتد. شخصیت اصلی این داستان، دختری است بلند بالا، لاغراندام، گندم گون، با لب هایی کلفت و موهایی مشکی. او به دلیل عدم تناسب اندام و ظواهرش، بسیار زشت روی است. از همین روی هیچکس به خواستگاری او نمی آید. آبجی خانوم خواهری کوچک تر دارد به نام ماهرخ، که درست برعکس او، دخترکی است ریزه میزه، با پوستی سفید، بینی کوچک، چشم هایی گیرا و به شدت مهربان و خوش روی که به سبب همین حسن ظاهر و حسن اخلاق، خواستگارهای زیادی دارد. آبجی خانم از این موضوع به شدت خجالت زده و افسرده است و مدام مورد نیش و کنایه و سرزنش مادر و اطرافیانش قرار می گیرد. مجموع این مسائل و زخم زبان ها و توجهات افرادی که فقط به ظاهر اهمیت می دهند، باعث خودکشی آبجی خانم می شود.
قسمتی از کتاب آبجی خانوم:
از همان بچگی آبجی خانم را مادرش میزد و با او می پیچید ولی ظاهرا روبروی مردم روبروی همسایه ها برای او غصه خوری میکرد دست روی دستش میزد و می گفت: این بدبختی را چه بکنم،هان؟دختر باین زشتی را کی میگیرد؟ میترسم آخرش بیخ گیسم بماند!یک دختری که نه مال دارد،نه جمال دارد و نه کمال.کدام بیچاره است که او را بگیرد؟از بسکه از اینجور حرفها جلو آبجی خانم زده بودند او هم کلی نا امید شده بود و از شوهر کردن چشم پوشیده بود،بیشتر اوقات خود را به نماز و طاعت میپرداخت:اصلا قید شوهر کردن را زده بود یعنی شوهر هم برایش پیدا نشده بود.یک دفعه هم که خواستند او را بدهند به کل حسین شاگرد نجار،کل حسین او را نخواست. ولی آبجی خانم هر جا می نشست می گفت:شوهر برایم پیدا شد ولی خودم نخواستم. شوهرهای امروزه همه عرقخور و هرزه برای لای جرز خوبند! من هیچ وقت شوهر نخواهم کرد….
نصف شب بود، همه به یاد شب عروسی خودشان خوابیده بودند و خواب های خوش می دیدند. ناگهان مثل اینکه کسی در آب دست و پا می زد صدای شلپ شلپ همه اهل خانه را سراسیمه از خواب بیدار کرد. اول به خیال شان گربه یا بچه در حوض افتاده، سر و پا برهنه چراغ را روشن کردند، هر جا را گشتند چیز فوق العاده ای رخ نداده بود وقتی که برگشتند بروند بخوابند، ننه حسن دید کفش دم پایی آبجی خانم نزدیک دریچه آب انبار افتاده. چراغ را جلو بردند. دیدند نعش آبجی خانوم آمده بود روی آب، موهای بافته سیاه او مانند مار به دور گردنش پیچیده شده بود. رخت زنگاری او به تنش چسبیده بود، صورت او یک حالت با شکوه و نورانی داشت. مانند این بود که او رفته بود به یک جایی که نه زشتی و نه خوشگلی، نه عروسی و نه عزا، نه خنده و نه گریه، و نه شادی و نه اندوه در آن جا وجود نداشت. او رفته بود به بهشت.
شناسنامه کتاب آبجی خانوم اثر صادق هدایت
- نویسنده: صادق هدایت
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: روزگار
- تعداد صفحات:11
- موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان ایرانی
- نسخه الکتریکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید. همچنین برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.