درباره کریستین هانا
کریستین هانا (انگلیسی: Kristin Hannah؛ زادهٔ ۲۵ سپتامبر ۱۹۶۰) نویسنده اهل ایالات متحده آمریکا است. وی برنده چندین جایزه ادبی شده و برخی کتاب های وی در جدول کتاب های پرفروش قرار داشته است.
درباره کتاب باغ زمستانی
هر خانواده رازی دارد؛ رازی که همواره مخفی است و با گشوده شدن گره ی آن، همه چیز به ناگاه تغییر می کند، حتی خود اعضای خانواده. اگر این راز، مربوط به گذشته ی مادر باشد چه؟ آیا دخترانش می توانند بدون دانستن آن، هویت واقعی خود را بشناسند؟ کریستین هانا (Kristin Hannah)، در کتاب باغ زمستانی (Winter Garden)، داستانی جذاب را روایت می کند؛ داستان دو خواهر به نام مردیت و نینا که اکنون از زمین تا آسمان با یکدیگر تفاوت دارند. آن ها در خانواده ای ثروتمند متولد شده اند؛ با مادری عبوس و بدخلق به نام آنیا و پدری پرانرژی و مهربان. آن ها تا مدت ها به هم شباهت داشتند؛ اما اکنون، راهشان از هم جدا شده است و هرکدام زندگی مخصوص به خود را دارد: مردیت ازدواج کرده و صاحب دو فرزند شده است و ویژگی هایی بسیار شبیه به مادرش دارد. او همچنین کسب وکار خانوادگیشان که اداره ی باغ های سیب است را به عهده دارد. زندگی او خسته کننده و پرملال شده و به غیر از کارهایی تکراری، چیز دیگری در آن پیدا نمی شود. در مقابل او، نینا به عکاسی تبدیل شده که مدام در موقعیت های خطرناک و هیجان انگیز، مشغول فعالیت و مدام در حال امتحان کردن تجارب جدید است. مردیت و نینا، دور از یکدیگر زندگی می کنند، اما با شنیدن خبر بیماری پدر به خانه بازمی گردند و دوباره همگی دور هم جمع می شوند. پدر در بستر مرگ افتاده است و تنها چیزی که از آن ها می خواهد این است که مادر را به گفتن ادامه ی داستانی که همیشه تعریف می کرد، وا دارند. پس از مرگ پدر، آنیا دچار زوال عقل و آلزایمر می شود. دخترها نیز هرکدام دغدغه ها و مشکلات خود را دارند؛ اما موقعیتی دست می دهد که مادر دوباره داستان همیشگی خود را تعریف کند؛ با این وجود که این بار، داستان تا انتها ادامه پیدا می کند؛ تا نقطه ای که راز بزرگ گشوده می شود. داستان آنیا، در لنینگراد و آلاسکا می گذرد؛ آن هم سال ها پیش، یعنی در زمانی که کمونیست ها کنترل شوروی را در اختیار داشتند: زمانه ای تاریک و سرد و سراسر خفقان. در زمانی که حتی کسی حق سوگواری و عزاداری نداشت. آنیا داستان را که اکنون خود قهرمان آن است، تعریف می کند و بدین ترتیب، با نقب زدن در دل تاریخ، آنچه را بر سر او، خانواده و عزیزانش آمده است تعریف می کند. اما انتهای داستان او چه می تواند باشد؟ اگر شما نیز درمورد وقایع زندگی او کنجکاو هستید، مطالعه ی این کتاب جذاب و پرکشش را از دست ندهید.
نکوداشت های کتاب باغ زمستانی
- یک رمان تاریخی باورپذیر. (Library Journal)
- مسحورکننده از نخستین تا آخرین صفحه. (Barnes & Noble)
- رمانی دلخراش با پایانی نفس گیر و زیبا. (The Seattle Times)
- داستانی قدرتمند درباره عشق به خانواده و زنان قوی. (Herald-News)
- کتابی که نخندیدن یا اشک نریختن در مقابل وقایع آن دشوار است. (Publishers Weekly)
در بخشی از کتاب باغ زمستانی می خوانیم
اون صدای میخکوب کنندۀ آنیا رو در هیاهوی خس خس تند قطار می شنوه. ورا به هر زحمتی هست راه خودشو به صندلی کوچیکی که بچه هاش بر روی اون همدیگه رو بغل کرده ن باز می کنه، سر اون ها خیلی پایین تر از اونه که بتونن از پنجره به بیرون نگاه کنن. ورا به صندلی اون ها می خزه، هر دو رو در آغوش می کشه و غرق در بوسه می کنه. صورت گرد لئو از اشک و عرق خیس و کثیفه، اگرچه ورا نمی تونه بفهمه چرا این طور شده. چشم های اون از اشک پر شده، ولی در این لحظه گریه نمی کنه، و ورا نمی دونه آیا خداحافظی اون باعث چنین چیزی شده، آیا حالا حساسیتش کمتر شده، یا هنوز خیلی بچه ست. «توگفتی ما باید بریم.» راه گلوی ورا بسته شده وکلامی از دهنش درنمی آد، فقط می تونه سرشو تکون بده. آنیا به آرومی می گه: «مامان، من هیچ وقت دستشو ول نمی کنم، هیچ وقت.» ورا هم، مثل هر شهروند خوب شوروی، به خودش اجازه نمی ده که از حکومت پرسشی بکنه. اگر رفیق استالین می خواد با بردن بچه ها به جنوب از بچه ها حمایت کنه، اون اون ها رو سوار قطار می کنه. و رفتن با بچه ها که بدون اجازه انجام گرفته، چیز کوچیکی به نظر می رسه، و هرچی از لنینگراد دورتر می شه، کوچک تر به نظر می رسه. اون خواهد دید که بچه ها در مقصد در امان هستند و وقتی بدونه همه چیز روبه راهه، به سرکارش در کتابخونه برمی گرده. اگر بخت با اون همراه باشه، یکی دو روز بیشتر طول نمی کشه. اون به رئیسش، رفیق پلوتکین، توضیح می ده که وظیفۀ میهن پرستانۀ خودشو در این تخلیۀ اجباری انجام می داده و بچه هاش رو همراهی می کرده. در اتحاد جماهیر شوروی، کلمات ارزش دارند. کلماتی مثل وطن پرست، کارآمد، ضروری. هیچ کس نمی خواد چیزی اشتباه بپرسه. اگر ورا مطمئن و بدون ترس رفتار کنه، شاید به توقیق برسه.
شناسنامه کتاب باغ زمستانی
- نویسنده: کریستین هانا
- مترجم: منیژه جلالی
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر البرز
- تعداد صفحات: 534
- موضوع کتاب:کتاب رمان و داستان خارجی
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : ندارد
بنابراین خوانندگانی که به رمان های تاریخی و عاشقانه علاقه دارند، این کتاب را جذاب خواهند یافت. امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.