درباره کتاب بالکان اکسپرس
بالکان اکسپرس روایت آن روی دیگرِ جنگ است، روایت ترس، ترس از کشته شدن، روایت وقایعی که رفته رفته انسان را از درون تغییر می دهد. اسلاونکا دراکولیچ از آن سوی جنگ حرف می زند، از چهرهٔ نادیدنیِ جنگ، از آن چیزی که تنها داراییِ انسان را از او می گیرد، یعنی فردیتش را…او معتقد است که هیچ اعتقادی ارزشش را ندارد که به خاطرش بمیری. از اینکه دوستانش کشته می شوند و جنازه هاشان طعمهٔ سگ ها می شود، اندوهگین است، حتی نمی تواند آنها را دفن کند. از اینکه زادگاهش در حال فروپاشی ست، ولی هیچ کاری از کسی ساخته نیست.از تبعات پس از جنگ می گوید که ضررش گریبان ملت را می گیرد و نفعش شامل حال رهبران سیاسی می شود. از چیزی که زمانی بخشی از هویت فرهنگیِ مردم بود و حالا به هویت سیاسیِ آنها تبدیل شده است، و آن را به یک لباس تنگ و ناراحت تشبیه می کند.سرفصل های کتاب بالکان اکسپرس عبارت است از: شام در باشگاه هاروارد / هفت تیر پدرم / یک فنجان کاپوچینوی تلخ / سکوت مرگبار شهر / پناهجو شدن / بالکان اکسپرس / پاریس-ووکوار / زیر سلطه ملیت / بوی استقلال / آدم کشتن سخت است / مادرم در آشپزخانه نشسته و سیگار می کشد / بازیگری که وطنش را از دست داد / اگر پسری داشتم / حرف های ایوان / قهوه خوردن رییس جمهور در میدان یلاچیچ / زنی که یک آپارتمان را دزدید / نامه ای به دخترم / کفش های پاشنه بلند.دراکولیچ از قربانیان جنگی می گوید که بیهوده قربانی شده اند؛ از نگرانیِ مادرش می نویسد که هر شب به فکرِ سنگ قبر پدرش است و چون یک کروات بوده، می ترسد که یک عده سنگ قبرش را خراب کنند. اما در واقع مادر نگران سنگ قبر نیست، نگران موقعیتی ست که دشمنی و نفرت به بار آورده است، نگران مردم است که در ذهنشان دنبال دشمن می گردند و این دشمن هر چیزی می تواند باشد، حتی یک تکه سنگ قبرِ نمادین!سرِ حرف را که باز می کنیم، جنگ پیدایش می شود. آن قدر پیش می رود که دیگر نمی توانیم کنترلش کنیم. هویتمان را می گیرد، استقلالمان را می گیرد، فردیتمان را می گیرد، و کم کم مرگ را نفس می کشیم. همه چیز بوی مرگ می دهد، حتی مرگ خودمان را هم تصور می کنیم. و آن وقت است که معنای تبعیدی بودن را می فهمیم. آن موقع که دیگر گذشته مان را گرفته اند و تنها مشتی خاطره مانده است که آن هم به زودی به دست فراموشی سپرده می شود. هیچ چیز بدتر از آواره شدن نیست، هیچ چیز بدتر از نگاه خصمانه و تحقیرآمیز کسانی نیست که به سرزمینشان پناه آورده ایم. از بدترین تبعات جنگ این است که به انسان در سرزمین مادری اش برچسب «پناهنده» بزنند.بالکان فدای جنگ میان سیاستمدارانی شده است که کوچک ترین اهمیتی به قربانیانش نمی دهند. ملتی که برای دفاع از میهن وارد جبهه های نبرد می شود و در نهایت بعد از جنگ، پس از ساعت ها انتظار برای دیدن رئیس جمهورش، فقط با لبخند مصنوعی و ژست شاهانهٔ او مواجه می شود که البته همهٔ رهبران خیلی زود و آسان آن را یاد می گیرند، اما به خودشان زحمت نمی دهند که حتی نیم نگاهی به جمعیتی بیندازند که چشم به آنها و حمایتشان دوخته است.مردم خسته شده اند، دیگر امیدی برای یک زندگی جدید ندارند، عزیزانشان را از دست داده اند، آرزوهایشان برباد رفته است و از همه مهم تر، فقط به یک بُعد، یعنی ملیتشان فروکاسته شده اند.این کتاب با ترجمهٔ بسیار خوب و روانِ سونا انزابی نژاد از سوی نشر گمان روانهٔ بازار شده است. از این نویسنده دو کتاب دیگر به نام های «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم»، و «کافه اروپا» نیز از همین نشر منتشر شده است.در قسمتی از پشت جلد کتاب بالکان اکسپرس آمده است: «همه ما از سر فرصت طلبی و ترس در تداوم یافتن این جنگ شریک و همدستیم. زیرا با بستن چمدان هایمان، با ادامه دادن به خریدمان، با کار کردن روی زمینمان، با تظاهر کردن به اینکه اتفاقی نیفتاده و با این فکر که این مشکل ما نیست، در واقع داریم به آن «دیگری» ها خیانت می کنیم. اما آنچه متوجهش نیستیم این است که با چنین مرزبندی هایی داریم خودمان را هم گول می زنیم. با این کار در واقع خودمان را هم در معرض این خطر قرار می دهیم که در شرایطی متفاوت تبدیل به آن «دیگری» شویم.»
خلاصه کتاب بالکان اکسپرس
اسلاونکا دراکولیچ در این کتاب چگونگی واکنش مردم عادی به اوضاع یوگسلاوی سابق را نشان می دهد و نقش مردم عادی یوگسلاوی در این جنگ را زیر سوال می برد. "اسلاونکا دراکولیچ" در کتابش به بخش هایی از جنگ یوگسلاوی می پردازد که مقاله ها به ما نمی گویند. وی از طریق مجموعه ای از داستان ها ،وضعیت و بازخورد های مردم عادی را بیان می کند و توضیح می دهد که جنگ ، چگونه زندگی روزمره را از بین می برد ، روابط را مختل می کند و دوستان نزدیک را به دشمنان سخت تبدیل می کند. او همچنین از خود سوال می کند که آیا همه ی ما در قبال آغاز این جنگ وظیفه داریم و مجوز شروع آن را صادر کردیم ؟کتاب "بالکان اکسپرس" مملو از داستان هایی است درباره دخترش ، دوستانش ، در مورد روزی که پدرش او را با تپانچه اش ترساند و سفر خودش به سمت جنوب از طریق "بالکان اکسپرس" که با مقایسه ای درست و منطقی در این جریانات از وین به سمت جنوب و درگیری در مرکز یوگسلاوی حرکت می کند.
درباره نویسنده کتاب بالکان اکسپرس
اسلاونکا دراکولیچ، زاده ی ۴ جولای ۱۹۴۹، روزنامه نگار و نویسنده ای اهل کرواسی است. دراکولیچ در رییکا کرواسی به دنیا آمد.او در دانشگاه زاگرب در رشته ی ادبیات تطبیقی و جامعه شناسی تحصیل کرد. دراکولیچ از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۲ با دوهفته نامه ی استارت و هفته نامه ی باناس همکاری می کرد. او در اوایل دهه ی 1990 کرواسی را به دلیل مسائل سیاسی ترک کرد و رهسپار سوئد شد. آثار و مقالات او در بسیاری از نشریات اروپایی و بین المللی مانند لا استامپا، فرانکفورتر آلگماینه زایتونگ، نیشن، یوروزین چاپ شده است. دراکولیچ در استکهلم و زاگرب زندگی می کند.
کتاب بالکان اکسپرس به چه کسانی پیشنهاد می شود؟
اگر به تاریخ اروپای شرقی علاقه مند هستید و می خواهید روایت ها و تجربیات انسان های جنگ زده را بشنوید، این کتاب جذاب برای شما مناسب است.
قسمتی از کتاب بالکان اکسپرس
زمستان است و باد سردی از زیر درِ بالکن در خانه می پیچد. او دربارهٔ پدر حرف می زند. در این دو سالی که از مرگ پدرم می گذرد صورت مادر کاملاً عوض شده است، بیشتر از همه چشم هایش به نظر مات و بی تفاوت می رسند. هیچ وقت خیلی به او نزدیک نبوده ام، و حالا حس می کنم به سختی می توانم احساساتش را درک کنم، به جز ترسش که کاملاً مشهود است. نمی داند چطور دربارهٔ ترسش حرف بزند، کلمات بی اختیار با حالتی دردآلود از دهانش بیرون می آیند و بعد سخت و صیقلی مثل سنگریزه هایی پخش می شوند روی میز، می ریزند توی زیرسیگاری، توی فنجان قهوه ای که وقتی سیگار نمی کشد دودستی آن را می چسبد. سعی می کنم بگیرمشان و کنار کلماتی بچینم که توی دلش نگه می دارد، کلماتی که می ترسد بر زبان بیاورد. (کتاب بالکان اکسپرس – صفحه ۱۱۳)
دارند نمادها، مجسمه ها و اسم ها را عوض می کنند. تا مدتی مردم اسم های قدیمی را به یاد خواهند داشت، تا مدتی روی نماهای ساختمان ها جای پلاک های قدیمی که اسم های قبلیِ بناها بر آنها حک شده بود باقی خواهد ماند. اول کم کم نشانه های مادی از بین می رود و بعد حافظهٔ ناپایدار آدم ها تسلیم می شود. گذشته جایگزین و اصلاح نمی شود، بلکه به کلی نیست و نابود می شود. و مردم بی گذشته زندگی می کنند، نه گذشتهٔ جمعی برایشان می ماند و نه گذشتهٔ فردی. این شیوهٔ تجویز شدهٔ زندگی در چهل وپنج سال اخیر است. (کتاب بالکان اکسپرس – صفحه ۱۲۲)
بسیار غم انگیز است که آدم مجبور به دفاع شود بی آنکه کارِ بدی کرده باشد. دیگر چیزی باقی نمی ماند به جز یأس و دل آشوبه و هراس. دیگر چیزی نمانده که من در موردش تصمیم بگیرم. دیگران به جای من تصمیم گرفته اند. آنها تصمیم گرفته اند که من باید خفه شوم، باید همه چیز را رها کنم، آنها حق مرا برای بازگشت به خانه ام و شهرم از من گرفته اند، آنها حق مرا برای بازگشت به صحنهٔ تئاتر از من گرفته اند… آیا نفرت و هراس جنگ می تواند تک تک این خباثت هایی را که نسبت به هم وطنتان مرتکب شده اید توجیه کند؟ آیا بی انصافی در حق یک دوست یا یک همکار تحت لوای آرمان های بزرگِ ملی قابل چشم پوشی است؟ چطور می توانید به اسم دلسوزی برای رنج های یک ملت نسبت به رنج های یک فرد (که تصادفاً جزو همین ملت است) بی تفاوت بمانید؟ (کتاب بالکان اکسپرس – صفحه ۱۳۲)
می گفتم تو مسئولِ این اتفاقات نیستی؛ اگر هم کسی مقصر باشد نسل ماست – ما دیدیم که چه اتفاقاتی دارد می افتد ولی جلویش را نگرفتیم. این جنگِ سیاستمدارهایی است که کوچکترین اهمیتی به قربانیان آن نمی دهند. جنگی است که همان بالا بالاها شروع شده است. تازه، سیاستمدارها هم همگی بازنده ی این جنگند. (کتاب بالکان اکسپرس – صفحه ۱۴۸)
این رهبران جدید چه زود و چه آسان این ژست شاهانه را یاد می گیرند! (کتاب بالکان اکسپرس – صفحه ۱۷۴)
من نمی گویم مسئولیت همهٔ ما به یک اندازه است – و قصد ندارم قربانیان را با قاتلانی که در کمال خونسردی آنها را می کُشند یکی بدانم. همهٔ حرفم این است که نوعی همدستیِ پنهان وجود دارد؛ می خواهم بگویم همهٔ ما از سرِ فرصت طلبی و ترس در تداوم یافتنِ این جنگ شریک و همدستیم. زیرا با بستن چشم هایمان، با ادامه دادن به خریدمان، با کارکردن رویِ زمینمان، با تظاهرکردن به اینکه اتفاقی نیفتاده است، با این فکر که این مشکل ما نیست، درواقع داریم به آن «دیگری ها» خیانت می کنیم – و نمی دانیم آیا این مسئله اصلاً راه حلی دارد یا نه. اما آن چه متوجهش نیستیم این است که با چنین مرزبندی هایی داریم خودمان را هم گول می زنیم. با این کار درواقع خودمان را هم در معرض این خطر قرار می دهیم که در شرایطی متفاوت، ما تبدیل به آن «دیگری» شویم. (کتاب بالکان اکسپرس – صفحه ۲۲۰)
شناسنامه کتاب بالکان اکسپرس
- نویسنده: اسلاونکا دراکولیچ
- ترجمه: سونا انزابی نژاد
- انتشارات: گمان
- مجموعه تجربه و هنر زندگی
- تعداد صفحات: ۲۲۲
- نسخه صوتی:دارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
مشخصات کتاب صوتی بالکان اکسپرس
- گوینده: مریم لطفی
- ناشر صوتی: شرکت توسعه محتوای لحن دیگر
- مدت: ۶ ساعت و ۱۵ دقیقه