درباره کتاب یک چاه و دو چاله
این کتاب گزارشی از شرح روزگار و احوال جلال آل احمد به قلم خودش است. سادگی اثر که از صداقت جلال سرچشمه دارد به همراه بیان وقایعی اجتماعی از روگار جلال که گاه با حرکات سیاسی و جنبش های مدنی و تحولات گره می خورد، از آن اثری در خور توجه ساخته است.
خلاصه کتاب یک چاه و دو چاله
کتاب یک چاه و دو چاله و مثلا شرح احوالات دو بخش دارد یکی «یک چاه و دو چاله» و دیگری «مثلا شرح احوالات» این کتاب زندگینامه خود نوشت جلال است که زندگی ادبی و سیاسی او را روایت می کند و از فراز و نشیب های زندگی او می گوید. کارها و فعالیت هایی که انجام داده است، نحوه شکل گیری آثارش و ... این کتاب همانطور که زندگی یکی از متفکران، روشنفکران و نویسندگان مهم معاصر ایران را نشان می دهد، نماینده ای از اجتماع و سیاست آن دوران است.
درباره نویسنده کتاب یک چاه و دو چاله
جلال آل احمد (۲ آذر ۱۳۰۲ و براساس برخی روایت ها ۱۱ آذر، ۱۳۰۲، تهران - ۱۸ شهریور ۱۳۴۸، اسالم، گیلان) روشنفکر، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ایرانی و همسر سیمین دانشور بود. آل احمد در دههٔ ۱۳۴۰ به شهرت رسید و تأثیر بزرگی در جریان روشنفکری و نویسندگی ایران داشت. نویسندگانی چون نادر ابراهیمی و غلامحسین ساعدی از او تأثیر گرفتند.جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانواده ای مذهبی در محلهٔ سیدنصرالدین شهر تهران به دنیا آمد. وی پسر عموی آیت الله طالقانی بود. خانوادهٔ او اصالتا اهل شهرستان طالقان و روستای اورازان بود. دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال، سید احمد طالقانی، به او اجازهٔ درس خواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او تسلیم خواست پدر نشد.در سال ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغ التحصیل گشت. او تحصیل را در دوره دکترای ادبیات فارسی نیز ادامه داد، اما در اواخر تحصیل از ادامه آن صرف نظر کرد. نخستین مجموعهٔ داستان خود به نام «دید و بازدید» را در همین دوران منتشر کرده بود. او که تأثیری گسترده بر جریان روشنفکری دوران خود داشت، به جز نوشتن داستان به نگارش مقالات اجتماعی، پژوهش های مردم شناسی، سفرنامه ها و ترجمه های متعددی نیز پرداخت. البته چون اطلاعات او از زبان فرانسه گسترده نبود، پیوسته در کار ترجمه از دوستانی مانند علی اصغر خبره زاده، پرویز داریوش و منوچهر هزارخانی کمک می گرفت. شاید مهم ترین ویژگی ادبی آل احمد نثر او بود. نثری فشرده و موجز و در عین حال عصبی و پرخاشگر، که نمونه های خوب آن را در سفرنامه های او مثل «خسی در میقات» یا داستان زندگی نامهٔ «سنگی بر گوری» می توان دید. در سال ۱۳۲۶ دومین کتاب خود به نام «از رنجی که می بریم» را همزمان با کناره گیری از حزب توده چاپ کرد که بیانگر داستان های شکست مبارزاتش در این حزب است. پس از این خروج بود که برای مدتی به قول خودش ناچار به سکوت شد که البته سکوت وی به معنای نپرداختن به سیاست و بیشتر قلم زدن بود.جلال آل احمد در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در چهل و پنج سالگی در اسالم گیلان درگذشت. پس از مرگ نابهنگام آل احمد، پیکر وی به سرعت تشییع و به خاک سپرده شد، که باعث باوری دربارهٔ سربه نیست شدن او توسط ساواک شد. همسر وی، سیمین دانشور، این شایعات را تکذیب کرده است، ولی شمس آل احمد قویا معتقد است که ساواک او را به قتل رسانده و شرح مفصلی در این باره در کتاب از چشم برادر بیان کرده است.جلال آل احمد وصیت کرده بود که جسد او را در اختیار اولین سالن تشریح دانشجویان قرار دهند؛ ولی از آن جا که وصیت وی برابر شرع نبود، پیکر او در مسجد فیروزآبادی جنب بیمارستان فیروزآبادی شهر ری به امانت گذاشته شد تا بعدها آرامگاهی در شأن او ایجاد شود و این کار هیچ گاه صورت نگرفت
قسمتی از کتاب یک چاه و دو چاله
ویژه نامه اندیشه و هنر مرا یاد کشتارگاه و منا می اندازد. حجاج، بز و گوسفندشان را که کشتند یا به ندرت گاو و اشترشان را، لاشه ها را رها می کنند و می روند دنبال الباقی مراسم. آن وقت نوبت فقرا است که بیایند و هر تکه گوشت دندانگیر را ببرند و ببرند برای خوراک یا برای رشته رشته کردن و دم آفتاب آویختن؛ تا خشک بشود برای ذخیره سالشان و بعد تازه نوبت بچه ها است که هرکدام با چاقویی کله در دست می آیند و می افتند به جان الباقی لاشه. یکی پوستش را باز می کند، دیگری دنبال رگ و پی ها می گردد و دیگری امعاء و احشاء را می جوید و دیگری راز اسافل اعضاء را و این جوری قصابی می آموزند. از همان کودکی؛ یعنی که علم تشریح و فکرش را که می کردم می دیدم چه بهتر. چاقویی که اگر سالی یک روز در تن گوشت قربانی بازی نکند و ادای خون ریختن درنیاورد، شاید روزی در تن آدمی فرورفت و راستی خون ریخت و این را مثلاً برای خودم نوعی توجیه یا فلسفه قربانی دانستم. آخر قضیه اسماعیل هم هست و آن چاقو که سنگ را برید و گوشت را نبرید... والخ. به هرصورت، پس از ورق زدن تمام آن شماره می بینم گویا فرقی ندارد. یک گوشت قربانی گیر آورده اند (و آن خودخواهی این صاحب قلم) و هی ادای کشتار و چه بهتر. هم بچه ها قصابی می آموزند؛ یعنی که علم نقد؛ و هم این بادکنک خودخواهی گاهی سوزن هم می خورد.
در عالم قلم رسم است که هرکس در جوال رفتن با گنده تر از خود، اعلام ورود می کند؛ خیلیهای دیگر این کار را کرده اند. خود من هم؛ اما یادم نبود که در این ولایت هرکدام ما خشتهامان را هم با خاک چینه دیگران می زنیم. چینه را می کوبیم ــ یعنی پایش را خالی می کنیم و بعد که فروریخت، خاکش را سرند می کنیم و یک دو سطل آب ازلب جو ــ و قالب را هم که به کمر آویخته داریم و ده خشت بزن و تازه برای چه؟ برای حفاظت لانه موشی که سرپوش خودخواهی جوانکهای تازه ازتخم درآمده است. (مگر نه اینکه اینجا ولایت هرکه آمد عمارتی نو ساخت است؟) تا تو قدیمی تر او را ببینی؛ یعنی که فلان کسک هم در حاشیه می پلکیده است و تو ملعون چرا آنقدر مشغول زد و خورد بوده ای که او را ندیده ای...؟ به هرصورت، حضرات بدانند که در این میانه گود که ماییم حال شامورتی بازی نیست؛ یا تماشا و به قصد سرگرم کردن خلایق هم لازم نیست که تو حتماً دعوا کنی. دلقکی هم می توان کرد. هرکس با کارش و در این الباقی عمر، وقت سخت طلا است و این چینه را هم ما از ساروج ساخته ایم. مواظب بیل و کلنگهاتان باشید.
و جالب خود قالبها است که می خواهند آدم ازقالب گریخته ای را به انگ آن بزنند. اگر در این خشت زدنها باید دستهای کسی ورزیده بشود، حرفی و اگر باید دیگری را به قالب تازه ای درآورد تا بهتر بشود، شناختنش و ساده اش کرد و قابل فهم تا در دسترس داشتن ـکه گرچه خوشا به سعادت شماــ باز هم حرفی؛ اما اگر برای این است که ما قالب شما را بپذیریم ـیا هرقالب دیگری راــ که زهی زودباوری! این قالبها به درد کلاسهای کریتکس و شورت استوری رایتینگ می خورد که ارزانی جوانهای ازفرنگ برگشته؛ چون اینجاها باب نیست. مردک انگریزی یا فنارسوی با ادبیات سیصدساله اش می خواهد به من ادب چیزنوشتن بیاموزد که خلیل احمدم هزار و سیصد سال پیش صرف و نحو زبان عربی را درست کرد و تازه رسولشان این جوانکهای دو کلاس در فرنگ درس خوانده! و سقشان را با تکنیک و اومنی سیانس برداشته. این شامورتی بازیها را بدهید خانلری در کلاس ادبیات درس بدهد که ما چینه خودمان را با دستهامان زده ایم و قالبها برای خشت زنها. خسته نباشید.
شناسنامه کتاب یک چاه و دو چاله
- نویسنده: جلال آل احمد
- انتشارات: مجید
- تعداد صفحات:55
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد