درباره اوریانا فالاچی
اوریانا فالاچی (به ایتالیایی: Oriana Fallaci) (۲۹ ژوئن ۱۹۲۹–۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶) روزنامه نگار، نویسنده و مصاحبه گر سیاسی برجسته ایتالیایی بود که در شهر فلورانس متولد شد و در سن ۷۷ سالگی در همان شهر درگذشت. وی در دوران جنگ جهانی دوم به عنوان یک چریک ضد فاشیسم فعالیت می کرد. آنچه بیش از هر چیز به معروفیت وی کمک نمود، مجموعه مصاحبه های مفصل و مشهور او با رهبران سرشناسی همچون ، یاسر عرفات، ذوالفقار علی بوتو، روح الله خمینی، ایندیرا گاندی، گلدا مایر، ملک حسین، معمر قذافی، جرج حبش، و هنری کیسینجر بود.
درباره کتاب یک مرد
یک مرد داستان واقعی زندگی آلساندرو پاناگولیس، مبارز سیاسی و دانشجوی جوان مهندسی است که تلاش می کند حاکم مستبد یونانی را بکشد؛ اما باوجود اقدامات احتیاطی متعدد، تلاش برای ترور شکست می خورد و آلساندرو دستگیر، شکنجه و سپس به اعدام محکوم می شود. در ماه های بعد اجرای حکم چندین بار به تعویق می افتد و سرانجام، هرگز اجرا نمی شود؛ زیرا در این میان، در یونان و خارج از کشور، پرونده مورد توجه برخی رسانه ها قرار گرفته است و اعدام آلساندرو منجر به آسیب خوردن جدی تصویر رژیم می شود. در این حین شکنجه ی مخفیانه ی پاناگولیس ادامه دارد؛ اما هرگز در برابر اراده زندانبانان تسلیم نمی شود و با دیکتاتوری همکاری نمی کند. او چندین بار سعی می کند از زندان فرار کند؛ اما همه تلاش هایش ناموفق می ماند. برای جلوگیری از فرار مجدد، در دو سال پایانی حبس، در اتاقی زندانی می شود که مخصوص او ساخته شده و از نظر شکل و اندازه شبیه به یک قبر کوچک است. پس از سال ها زندانی شدن، بدرفتاری و گذارندن دوره های طولانی زیر شکنجه، به دنبال دریافت لطفی آزاد می شود که در دموکراسی جعلی پس از سقوط رژیم پاپادوپولوس ایجاد شده است. چند روز بعد، اوریانا فالاچی خبرنگار ایتالیایی و نویسنده ی کتاب، در مصاحبه ای پاناگولیس را ملاقات می کند، پس از این ملاقات، آن دو دلباخته ی هم می شوند و این عشق تا مرگ پاناگولیس ادامه می یابد. در همین روزهای پس از آزادی ست که مورد اعتراض راست و چپ قرار می گیرد و متوجه می شود که دموکراسی فعلی، ساختگی است و پارلمان زیر سلطه (هرچند غیرمستقیم) قدرت دیکتاتوری نظامی قرار دارد که اکنون توسط یک سرهنگ جدید نمایندگی می شود. او براندازی علیه دولت جدید را برنامه ریزی می کند؛ اما با سکوت و ناآگاهی مردم و فعالانی روبه رو می شود که به آرامی او را فراموش می کنند. شاید برای همین است که فالاچی رمان خود را از مراسم تشییع جنازه ی پاناگولیس با حضور گسترده ی مردمی آغاز کرده است که پیش از آن او را ترک کرده بودند. لحن کتاب مانند دیگر آثار فالاچی ساده و روان است و می کوشد از خلال بیان رویدادها، باورهای عادی جامعه را به چالش بکشد تا بار دیگر سنجیده و ارزش گذاری شوند. بنابراین پرسش های بسیاری را پیش روی مخاطب قرار می دهد: آیا باید با دیکتاتوری ها مبارزه کرد؟ آیا باید از عامه ی مردم انتظار داشت حامی مبارزان سیاسی باشند؟ آیا شکنجۀ حقیقی در اتاق بازجویی زیر انبر بازجو می گذرد یا این سوی میله های زندان، در میان هموطنان؟ دید عریان کتاب به زندگی یک مبارز سیاسی، ذکاوت و باورهایش و دردی همیشگی که در درون خود حس می کند، تکان دهنده است. هیچ وعده و آزاری او را خاموش نمی کند. نه درون سلول قبر مانندش و نه در برابر امکان خروج از کشور. او یک مبارز است و هویت او به واسطۀ مبارزه اش شکل گرفته است. قدرت نویسندگی فالاچی در کنار نگاه تیز او بسیار دقیق سرگذشت یک قهرمان را بازگو می کند و فکری ناگهان از میان سطرها شکفته می شود: آیا این هم وطنان پاناگولیس نبودند که او را به نابودی کشاندند؟ آیا او در میان مردمی که برای آنان جنگیده بود ویران نشد؟
خلاصه ای از کتاب یک مرد
کتاب " یک مرد" شرح حال و یک شبه زندگی نامه درباره "الکساندروس پاناگولیس" است که به شکل رمان نوشته شده است. "فالاچی" با پاناگولیس رابطه ای به شدت عاشقانه داشت ".یک مرد" داستان زندگی آلساندرو پاناگولیس، مبارز سیاسی است که پس از ترور نافرجام پاپادوپولس دیکتاتور یونانی به مرگ محکوم می شود؛ اما اعتراضات سراسری به تغییر حکم او به حبس ابد می انجامد . فالاچی از این رمان استفاده می کند تا دیدگاه خود، مبنی بر اینکه پاناگولیس ، توسط یک توطئه گسترده ترور شد را بیان کند ، دیدگاهی که توسط بسیاری از یونانیان مشترک است.
جملاتی از متن کتاب یک مرد
- پنج بعد از ظهر بود که کشیک آن سه جوجه سرباز ،تمام شد و وقتی رفتند خلاء بزرگی در خود احساس کردی: خدا می داند الان چه اراذلی را خواهند فرستاد. اما نگهبانان جدید هم عین همان قبلی ها بودند: همان نوجوانی و همان معصومیت و همان غمزگی. آشوب درونی به احساس رقت تبدیل شد و بی خیالی شادی آفرینی جلوه کرد: آهای پاپادوپولاکی ها، بیایید جلو، بیکار ننشینید و نان مفت نخورید. کدامیک بلد است آواز بخواند؟ …
- شهر کلافه یه دم ضجه می کشید. رنگ یکنواخت و دیوونه کننده ش هر صدای دیگه یی رو تو خودش خفه می کرد و دروغ بزرگو عربده میزد . «زندس! ژندس ! زندہ س!... » صداش شبیه صدای آدمیزاد نبود. صدای آدمایی نبود که هر کدوم دوتا دست و دو تا پا و یه خیال مشخص داشته باشن. این دیو بی مغز جماعت بود که تنوره می کشید! هشت پایی که موقع ظهر میدون مرکزی کلیسای ارتدوکس رو پر کرده بود و آروم آروم پاهای بلندشو تو کوچه های دور و بر فرو می کرد. هشت پا ، پوستی از مشتای گرم و دهنای گاله داشت مث گدازه های آتیش فشون که سدار داغون می کنن، همه چی رو زیر و رو می کرد و با فریاد زنده س ،زنده س، زنده س، خودش گوشار از کار مینداخت! نمی شد از دستش فرار کرد.
شناسنامه کتاب یک مرد
- نویسنده: اوریانا فالاچی
- مترجم: یغما گلرویی
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر دارینوش
- تعداد صفحات: 624
- موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان خارجی
- نسخه الکتریکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید. همچنین برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم .