درباره رضا امیر خانی
رضا امیرخانی (زاده ۱۳۵۲) نویسنده و منتقد ادبی ایرانی است. او مدتی رئیس هیئت مدیره انجمن قلم ایران بود.[۲] او تاکنون آثار مختلف رمان، داستان بلند، مجموعه داستان کوتاه، سفرنامه و مقالات بلند تحلیلی اجتماعی را نگارش کرده است. برخی از آثار وی به زبان های روسی، اندونزیایی، عربی، اردو و ترکی ترجمه شده است.
درباره کتاب من او
اگر این اثر را معروف ترین رمان رضا امیرخانی بنامیم اغراق نکرده ایم. کتاب من او داستان عشق علی فتاح، پسر یکی از ثروتمندترین خانواده های محله به دختر خدمتکار خانه شان در سال هزار وسیصد و دوازده شمسی است که برخلاف عاشقانه های دیگر هم سن و سالانشان، مسیری متفاوت را طی می کند. این داستان عاشقانه در سال 1379 یکی از سه کتاب برگزیده منتقدان مطبوعات بود و مورد استقبال گسترده مردم قرار گرفت. داستان این کتاب از زبان دو شخصیت روایت می شود: علی فتاح و رضا امیرخانی. این جابه جایی راوی، ممکن است در ابتدا برای شما گیج کننده باشد اما با پیش رفتن داستان به یکی از جذابیت های آن تبدیل می شود. امیرخانی گاه هم درد علی می شود، گاه راهنما و گاه شاهدی برای هرآنچه که علی نمی تواند ببیند. ویژگی دیگر این اثر، وجود شخصیت های فرعی اما مستقلی است که هر کدام نقشی پررنگ در رابطه پیچیده اما پاک علی و مهتاب ایفا می کنند. مهم ترین آن ها درویش، مردی دنیادیده است که حکم مرشد علی را دارد. مریم -خواهر علی- فرد دیگری است که به دلیل دوستی با مهتاب، تنها حضورش برای زنده کردن احساسات علی کافی است و در درجه بعد سایر اعضای خانواده و محله که هر کدام آینه بخشی از وجود علی هستند و دوره ای از زندگی او را به ما نشان می دهند. نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، دانش گسترده رضا امیرخانی از فرهنگ تهران قدیم است که رد پای آن را می توان در جمله به جمله ی داستان دید. امیرخانی با دقتی ستودنی، داستانش را براساس واقعیت های زندگی مردم دهه بیست شمسی بنا کرده و در توصیف کوچکترین جزئیات این قصه، شرایط فرهنگی-تاریخی ساکنین تهران آن زمان را در نظر داشته است. به عنوان جمع بندی کتاب من او یکی از برجسته ترین نوشته های امیرخانی و به یادماندنی ترین رمان های عاشقانه ایران است که مطالعه آن خاطراتی خوش را برای شما رقم خواهد زد. مطالعه این رمان عاشقانه را به خوانندگان داستان های ایرانی پیشنهاد می کنیم.
هنری به نام قصه گفتن
با این مقدمه به سراغ بررسی کتاب منِ او، از مشهورترین رمان های رضا امیرخانی می رویم. ویژگی بارز منِ او، مانند سایر رمان های این نویسنده، قصه است. بی تردید برای اینکه نویسنده بتواند مخاطب را جذب کند، کتابش باید به خوبی قصه بگوید و تمایل انسان به قصه شنیدن را که هزاران سال است با اوست، بتواند اقناع کند. امیرخانی راه و رسم قصه گفتن را به خوبی می داند. می داند از کجا شروع کند، چگونه مخاطب را با شخصیت هایش آشنا کند، چطور بدون اینکه بخواهد از آن ها قهرمان بسازد، خواننده را مجذوبشان کند. مجذوب واقعی بودنشان. با تمام خوبی ها و بدی ها و ضعف هایشان. در قصه های امیرخانی، اخلاق و انسانیت بسیار مهم هستند. شخصیت های اصلی کتاب های امیرخانی، عمدتا انسان های خوبی اند. ممکن است دچار خطاهایی شوند کوچک یا بزرگ، اما به هرحال انسان های خوبی اند. این نکته باعث می شود، خواننده بیشتر درگیر شخصیت و آنچه که برای او اتفاق می افتد بشود. باعث می شود که آدم های معمولی، بیشتر با شخصیت ها هم ذات پنداری کنند و در نهایت به آنها علاقه مند شوند. البته ذکر این نکته هم لازم است که به نظر می رسد امیرخانی از آن دسته هنرمندانی است که بیشتر تمایل به نشان دادن خوبی ها دارد. نمی توان گفت که این موضوع لزوما نکته ای منفی است. چرا که در گونه های بسیاری از ادبیات داستانی، خصوصا شعر و به تبع آن موسیقی که از همین اشعار تغذیه می شود، عموما بر بیان خوبی ها، نکات اخلاقی و انسانی تاکید دارد و کمتر به سیاهی ها و پلیدی هایی که به هر حال در هر جامعه ای و در هر دوره تاریخی وجود دارد، می پردازد. قصه های امیرخانی نیز نه کاملا (نمونه های نقض مثلا در قیدار یا منِ او وجود دارد...) تا حدی اینگونه اند. این موضوع شاید به این ویژگی شخصی امیرخانی بر می گردد که تمایل دارد زیبایی های نوع انسان را ببیند. او ارزش وجودی انسان را از هر چیزی بالاتر می داند. اینطور می شود که رقاصه ای ایرانی ساکن آمریکا(شخصیت سوزی در کتاب بیوتن) را نه تنها نقد نمی کند، بلکه وجه زیبا و انسانی اورا به نمایش می گذارد تا بر این نکته تاکید کند نوع انسان مهمتر از عقاید اوست. اگرچه چنین موضوعی گاه می تواند برای نویسنده چالش آفرین باشد. به خصوص برای مخاطبی که چند کتاب از امیرخانی بخواند، چالشی که به وجود می آید این است که او دوست دارد، شخصیت های متنوع تری را در داستان امیرخانی ببیند. جایی که در میان شخصیت های اصلی، عمدتا خبری از انسان های منفی نیست. اگر باشد، صرفا شخصیتی است فرعی. پس به نظر می رسد امیرخانی، به عنوان نویسنده ای پیشرو، باید فکری به حال سلیقه تنوع طلب بخشی از مخاطبانش بکند. چنین فکری حتی ممکن است در قالب تغییر ژانر و یا تغییرات کوچکی در شیوه روایت قابل انجام باشد.
در بخشی از کتاب من او می خوانیم:
خودِ فتاح، رئیسِ صنفِ فخار بود. اما پانزده سال زودتر از بقیه، همان سال هایی که از روس شکر هم می آورد، این آجرپزیِ بزرگ را راه انداخته بود. بعد هم به خاطرِ اختلاف هایی که صاحبانِ کوره پزخانه ها سرِ گودهای خاکِ رس داشتند، صنف را تأسیس کرده بود. در صنف چند نفر پیش کسوتِ فخار، محدوده ی برداشتِ خاکِ رسِ هر کوره پز را معین می کردند. مثلا آمیزابراهیم از ناحیه ی باقرآبادِ ورامین، حاج باقر از پشتِ کوهِ کهریزک، حاج فتاح از همان گودِ کنارِ کوره اش، فلان کس از شهریار. یا اوامرِ حکومتی را به اطلاعِ صنف می رساندند؛ مثلا بلدیه گفته احدالناسی من بعد حق ندارد از گودِ باغ چالیِ خانی آباد خاک ببرد - این البته مالِ خیلی سال قبل بود - یا از گودِ دروازه غار و بقیه ی گودهای داخلِ محدوده ی شهر. یا نیاز های همه گانیِ صنف را کدخدامنشانه حل می کردند. به ازای هر قمیر پنج تومان و به ازای هر میل، ده تومان بدهید تا جاده را درست کنیم که مشتری ها کله نشوند. بعد بعضی اعتراض کرده بودند که میل های ما کوتاه است و میل های رئیسِ صنف - فتاح - بلند. یا آمیز ابراهیم سه قمیر را به یک میل وصل کرده. حاج فتاح هم برای این که حرف درنیاید، بدونِ این که پولی بگیرد، جاده را مرمت کرده بود و عاقبت بقیه ی اعضای صنف، معذرت خواسته و سهمِ شان را داده بودند. راننده گرد کرد و از دروازه داخل شد. میرزا و بقیه ی کارگرها منتظرِ ورودِ فتاح، کنارِ دفتر ایستاده بودند. میرزا از شهر می آمد اما از آن جایی که صبحِ زود می آمد، خبری نداشت. بقیه ی کارگرها هم با لهجه های مختلفِ شان، اصفهانی، ترکی، بوشهری، اهوازی، یزدی، به فتاح سلامی کردند و هر کدامِ به سمتِ محلِ کارشان رفتند.
نقد داستان من او:
داستان نگاه محکمی به عرفان دارد و اميرخاني در اين کتاب با نگرش فرامذهبي تصوف را موازي با عرفان و عشق زميني را با موضوعات عرفاني درمي آميزد. مهمترین امتیاز کتاب از نظر مضمون و درونمایه یا بن مایه، توجه به اصل خانواده و پایداری آن، دوستی و رفاقت، خدا، عرفان، دید و عشق، آن هم از نوع واقعی آن است. که با جمله (من عشق فعف ثم مات، مات شهیدا.) بیشتر به بار می نشیند اما این که نویسنده ای در این سن و سال، گذشته ای را این چنین موشکافانه و دقیق روایت کند که سن پدرش هم به آن قد ندهد، قابل تأمل و تحسین است. برخلاف نظر بعضی که می گویند نویسنده برای نوشتن، باید در مکان و زمان حضور فیزیکی داشته باشد و ببیند و لمس کند، تا بتواند بنویسد، نویسنده نشان داده که با مطالعه و هوش و دقت توانسته است، گذشته شهرش را کاملا زنده و ملموس به تصویر بکشد. محله های قدیمی تهران، محله تختی و خانی آباد و جریانات کشف حجاب و اوضاع تاریخی و سیاسی آن زمان و جریانات اجتماعی (خانواده و جامعه در شکل سنتی و زندگی شخصیت های متفاوت.) امتیاز دیگر متن طنزی است که داستان را از حالت کسل کنندگی بیرون آورده و به آن جذابیت داده است. انسجام، قوام، قصه جذاب، نوآوری، از امتیازات دیگر متن است .
شناسنامه کتاب من او
-
نویسنده: رضا امیر خانی
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر افق
- تعداد صفحات: 600
- موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان ایرانی
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.