ببینید| جشن تولدی زیبا و دل انگیز در کنار خانه خدا!+عکس

  پنجشنبه، 13 آذر 1404
ببینید| جشن تولدی زیبا و دل انگیز در کنار خانه خدا!+عکس
ساعدنیوز: دختری که رؤیای حج را تنها در کتاب‌ها مرور می‌کرد، در روز تولدش مُحرم شد و فرشته‌های بیت المعمور مهمان تولدش شدند.

به گزارش سرویس سیاست پایگاه خبری ساعدنیوز،‌ رویای او همیشه پشت درهای بسته می‌ایستاد؛ درهای مسجدالنبی، درهای بقیع، درهای کعبه. دختری بود با دنیایی از خیال‌های شیرین و دور، که سفر حج را تنها در لابه‌لای صفحات کتاب‌ها و حکایت‌های دیگران جستجو می‌کرد. حج دانشجویی، برای او چونان قصه‌ای بود که برای دیگران رقم می‌خورد، نه برای دختری با روزمرگی‌های ساده و آرزوهای پیچیده در گلو.

اما گویا قلم تقدیر، گاه از مرکب "اتفاق" می‌نویسد. نامش را بی‌آن که امیدی باشد در فهرست قرعه‌کشی حج دانشجویی نوشت....پس از آن، روزها در کشاکش "شاید" و "نمی‌شود" گذشت. وقتی نامش به عنوان ذخیره آمد، گویی پرنده‌ای در سینه‌اش بال زد، اما صدایش می‌گفت "ذخیره که کسی نمی‌رود!" قلبش میان ترس و اشتیاق، مسافتی سخت را می‌پیمود. هر تماس تلفنی، نفسی را در سینه حبس می‌کرد و هر خبری، استرسِ انتخاب را بر تنش می‌نشاند. هرگز باور نمی‌کرد که این در، برایش گشوده شود.

ولی خدا را چه اندازه است که درهای رحمتش را بر روی بندگان مشتاق می‌گشاید! گویی دستی از غیب، نام او را از ستون ذخیره به صدر اصلی منتقل کرد. سعادتی ناگهانی، چون باران رحمت بر زمین تشنه.و او، در شبی غریب و عظیم، در شبی که آسمان مدینه از فراق دخت پیامبر اشک می‌ریخت، در مسجدالنبی زانو زد. سنگ‌ها و ستون‌ها برایش روایت می‌کردند....در بقیع، در کنار مزار مطهر رسول خدا و حضرت فاطمه‌ی اطهر و امامان معصوم علیهم‌السلام، گویی زمان از حرکت ایستاده بود. هوای بقیع، بوی گل‌های بهشتی می‌داد و نجوای دل‌اش با نجوای ساکنان آن زمین مقدس یکی شده بود.

تقدیر، هدیه‌اش را تمام و کمال داد. در روز تولدش، مُحرم شد. در اولین سفرش، برای اولین بار، چشمانش میقات خانه‌ی دوست را دید. کعبه، در هیبت و شکوهش، با حرمتی عاشقانه بر دیده‌اش نشست... اشک‌هایش حلقه‌ای شد میان او و خانه‌ی خدا...چه سعادت‌های بزرگی که پروردگار جهانیان، نثار او کرد! چه لطفی که او را به این راه خواند، تا ندای "لبیک" را از اعماق وجودش فریاد زند.الحمدلله رب العالمین، بر این همه نعمت بی‌کران، بر این همه لطف پنهان و آشکار، که داستان یک "فکر نشده" را به زیباترین واقعیت یک زندگی تبدیل کرد.نگار می‌گوید دم رفتن به فرودگاه خانه را زیر و رو کردم تا یک شمع شکسته پیدا کردم و به خودم گفتم من جشن تولد امسالم را با خدا می‌گیرم. در مراسمات که کیک می‌دادند یکی از آن‌ها را نگه داشتم. بالاخره روز موعود فرا رسید و من با کیک، شمع و دوستانم در کنار خانه خدا تولدم را جشن گرفتیم.

سایر اخبار سیاسی را اینجا دنبال کنید.


دیدگاه ها


  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر