درباره کتاب شوروی ضد شوروی
کتاب شوروی ضد شوروی یکی از آثار ولادیمیر واینوویچ نویسنده ی طنزپرداز اتحاد جماهیر شوروی است که نوشته های او را با طنزی تلخ و هوشمندانه همراه با انتقادات اجتماعی می شناسند. که همین انتقادات او، بعدتر باعث تبعید او از کشورش شد. واینوویچ در این کتاب با نگاهی طنزآمیز به شرایط زندگی کردن (به عبارتی زنده ماندن) در اتحاد جماهیر شوروی در زمان حکمرانی برژنف پرداخته است. نویسنده با نثر روان و سبک خاص و دلنشین خود با بهره گیری از طنز تلخ تلاش کرده است تا چهره ی حکومت های مستبد و توتالیتر را که با شعارهای: ما زندگی بهتری برای شما می سازیم و یا ما صلاح شما را بهتر از خودتان می دانیم زندگی مردمان بسیاری را به نابود کردند، مخالفان را از میان بردند و سعی کردند تا با پروپاگاندا تصویری آرمانی از جامعه ی تک حزبی و تک صدایشان را ترسیم کنند. می توان گفت این کتاب یکی از بهترین کتاب ها برای فهم فضای حاکم بر شوروی در همه ی زمینه ها اعم از اقتصاد، هنر سیاست و... است. نویسنده گاهی درگیر احساسات خود می شود اما این باعث نمی شود که خللی به کلیت روایت ها وارد شود. در هفته نامه اشپیگل درباره این کتاب نوشته شده است که: « اگر ما به یک یادآوری از سقوط جامعه و حکومت شوروی نیاز داشته باشیم، باید مشاهدات شخصی ولادیمیر واینوویچ را از این حکومت و جامعه ای که دهه ها پایید بخوانیم.»کتاب تلاش می کند زندگی عادی مردم را ترسیم کند، زندگی در آپارتمان های مشترک، یا اتاقی در یک آپارتمان با دستشویی و حمام و آشپزخانه مشترک، زندگی در صف، صف طولانی برای نان یا خرید از فروشگاه های دولتی یا اصولاً صف برای هرچیز، نویسنده نگاهی طنز آمیز دارد به آنچه در صف ها می گذرد یا سیستم بسیار نازل آموزش و یا بهداشت که رایگان بودن آن را واینوویچ به سخره می گیرد. از فساد و ناکارآمدی بوروکراسی عظیم شوروی می گوید و مردمی که تقریبا همه رشوه می گیرند و به نوعی در این فساد سازمان یافته نقش دارند.نویسنده بارها و بارها به زمان استالین بازگشته و از برخورد حکومت او با هنرمندان نامدار شوروی گفته، از بولگاکف کبیر تا بوریس پاسترناک، ماندلشتام و آخماتوا و البته واسیلی گروسمان و کتاب عظیم پیکار با سرنوشت و برخوردی که حکومت با این کتاب داشته. لس آنجلس تایمز درباره ی این کتاب می گوید: رمان نویس مشهور روسیه در کتاب تازه اش که مجموعه ای از مقالات و داستان های کوتاه است، زندگی و زمانه اش در دوران کمونیسم را به زیر ذره بین برده تا ما را با همه ی تضادها و محدودیت های این دوران آشنا کند.
خلاصه کتاب شوروی ضد شوروی
کتاب مجموعه ای از مقالات، داستان های کوتاه و مطالبی است که بعضاً آمیزه ای از تخیل داستان نویسی و واقعیت به شمار می رود. غالب بخش های کتاب درباره ی دوره ی حکمرانی برژنف در شوروی است، با این حال در بخش هایی به شرایط زندگی در دوران استالین و خروشچف هم می پردازد.پس از استالین و دوران فاجعه بار او، خروشچف با اصلاحاتی اندک و تلاش برای باز کردن فضای سیاسی تلاش کرد شرایط شوروی را اندکی بهبود ببخشد، اما با کودتایی درون حزبی برکنار و برژنف به قدرت رسید. او جلوی اصلاحات اندک خروشچف را گرفت و فضای کشور را به زمان استالین برگرداند و در همین دوره بود که فرسودگی ایدئولوژی رژیم رخ داد؛ فرسودگی ای که زمینه ساز فروپاشی امپراتوری کمونیستی شوروی شد.واینوویچ با نگاهی طنزآمیز و انتقادی به شرایط زنده ماندن و زیستن در اتحاد جماهیر شوروی پرداخته است. کتاب شوروی ضد شوروی از سه بخش اصلی تشکیل شده: قسمت اول شامل تصاویری از زندگی در شوروی است؛ در مورد آموزش رایگان، بهداشت رایگان، مسکن رایگان و زندگی در آپارتمان های اشتراکی، و همچنین در مورد صف های طویل خرید نان و هرچیزی، در مورد فسادها و ناکارآمدی بوروکراسی حاکم بر شوروی و غیره. قسمت دوم در مورد ادبیات و نویسندگان در اتحاد شوروی ست؛ در مورد برخورد حکومت با نویسندگان مغضوب مثل بولگاکوف (نویسنده رمان مرشد و مارگاریتا) و پاسترناک، ماندلشتام و آخماتووا. و برخورد حکومت با کتاب عظیم پیکار با سرنوشتِ واسیلی گروسمان. و قسمت سوم نیز در مورد پوچی و زندگیِ شوروی.
درباره نویسنده کتاب شوروی ضد شوروی
ولادیمیر واینوویچ، زاده ی 26 سپتامبر 1932 و درگذشته ی 27 جولای 2018، نویسنده ای روس بود. واینوویچ تحصیلات خود را در مسکو شروع کرد و تلاش نمود تا وارد موسسه ی ادبی ماکسیم گورکی شود. این اتفاق رقم نخورد و او به دپارتمان تاریخ در موسسه ی آموزشی مسکو رفت. واینوویچ مدتی را در قزاقستان گذراند و پس از بازگشت به مسکو، کار بر روی رمان اولش را آغاز کرد. او در سال 1980 از کشور تبعید شد و شهروندی شوروی را از دست داد اما یک دهه بعد به کشورش بازگشت.
ترجمه ی کتاب شوروی ضد شوروی
کتاب شوروی ضد شوروی یک کتاب غیرداستانی بوده که به زبان روسی نوشته شده است. این کتاب به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده و در ایران هم مترجم توانمند کشور آقای بیژن اشتری آن را به فارسی برگردانده است. این کتاب توسط نشر ثالث منتشر شده است.
درباره مترجم کتاب شوروی ضد شوروی
بیژن اشتری متولد سال 1342 فارغ التحصیل رشته میکروب شناسی از دانشگاه تهران است اما علاقه شخصی او به تاریخ، امروز او را به یکی از معتبرترین چهره های مترجم معاصر ایران تبدیل کرده است.
کتاب شوروی ضد شوروی برای چه کسانی مناسب است؟
به طور کلی مطالعه ی تاریخ و سرگذشت جوامع و حکومت ها به همه ی افراد توصیه می شود. باتوجه به نزدیکی مکانی شوروی به ما، مطالعه ی تاریخ شوروی می تواند درس های خوبی را برای ما به همراه داشته باشد. همچنین باتوجه به نثر طنز این کتاب برای مطالعه ی آزاد نیز مناسب است.
قسمتی از کتاب شوروی ضد شوروی
ما در یک بشکه متولد می شویم، زندگی می کنیم و سرانجام می میریم. ما نمی دانیم در خارج از مرزهای بشکه چه می گذرد و اصلا نمی توانیم به خاطر بیاوریم که چطوری و چگونه سر از این بشکه درآورده ایم. ما فارغ از این که پس زمینه هایمان چقدر متفاوت است، پس از سال ها زندگی در این بشکه، جملگی به نقطه نظر مشترکی درباره ی دنیا رسیده ایم: دنیا بشکه ای شکل است. آن هایی که در بشکه زندگی می کنند تصورات و ادراکات خاص خودشان را درباره ی خیر و شر دارند. در بین آن ها، هم قدیس هست هم ابلیس. باهوش ترین آدم های این دنیا بو برده اند که به احتمال بسیار زیاد، دنیاهای دیگری هم وجود دارد و حتی چه بسا انبوهی از بشکه های مشابه دیگر وجود داشته باشد؛ بشکه هایی که در آن ها زندگی و حیات شکل نسبتا متفاوتی دارد. آزادی خواه ترین ساکنان دنیای بشکه ای ما می کوشند که از آن بگریزند. آن ها از کناره های زنگارگرفته ی بشکه بالا می روند، از پشت سقوط می کنند و دوباره بالا می روند. سمج ترین آن ها یا زندگی هایشان را از دست می دهند یا به لبه ی بشکه می رسند و ناگهان یک دنیای جدیدِ تاکنون دیده نشده و بسیار رنگارنگ در برابرشان پدیدار می شود: علف ها، گل ها، ماهی ها، پرندگان، پروانه ها و سنجاقک ها. آن جا آب های زلال، زمین های سفت و هوای تازه دارد و هر مخلوقی، به بهترین شکلی که می تواند، در سه ساحت اصلی آن حرکت می کند: برخی پرواز می کنند، برخی شنا می کنند و برخی می خزند. یک دنیای بی حدومرز. اما هر کسی باید خودش غذای خودش را به دست آورد و هر کسی باید خودش مواظب خودش باشد تا له نشود، تا نیش نخورد یا بلعیده نشود. وای خدای من، معلوم هست این جا چه خبر است؟! لطفا هر چه سریع تر ما را به بشکه ی خودمان برگردان!
ما نشستیم، چای نوشیدیم و درباره ی زندگی حرف زدیم. همیشه این نوع گفتگوهای ساده را بر مباحث روشنفکری ترجیح می دهم. از میزبان هایمان پرسیدم آیا زندگی برایشان دشوار است؟ آن ها گفتند در مجموع چندان آسان نیست؛ خانه ای بزرگ، آن همه بچه، مراقبت بسیار زیاد… و آن ها نه میلیونر، بلکه آدم هایی کاملا عادی، یا آن طور که در آمریکا می گویند، جزو طبقه ی متوسط بودند. سپس نوبت آن ها بود که از ما بپرسند. شرح مختصری از زندگی ام را برایشان تعریف کردم. مطلقا قصد مبهوت کردنشان را نداشتم، چون داستان زندگی ام، برحسب ملاک های شوروی، تقریبا معمولی است. خلاصه ای از دوران کودکی و نوجوانی ام را برایشان شرح دادم. گفتم که بعد از نویسنده شدن، زندگی ام دست خوش پیچش نامعمولی شد. در کتاب هایم، آنچه را که در زندگی واقعی دیده بودم، وصف می کردم و همین برایم دردسرساز شد و هرچه جلوتر رفتم، دردسرها بیشتر شد. بعدا که راهِ دفاع از آدم های دیگر را در پیش گرفتم (دفاع نه با مشت، بلکه با کاغذ و قلم) دیگر اجازه ی انتشار کتاب هایم را ندادند و راه های امرار معاشم را بستند. حکومت تلاش کرد تا اتهام «انگل اجتماع بودن» را به من بزند. آن ها تلفن خانه ام را قطع، و مرا تهدید به مرگ کردند. حتی یک بار کوشیدند با سیگارهای سمی مرا بکشند. اراذل و اوباش حکومتی در کوچه و خیابان برایم ایجاد مزاحمت می کردند. آن ها لاستیک های ماشینم را مدام پنجر می کردند و به شیوه های مختلف، آزارم می دادند. آن ها با پدر و مادر سالخورده ام تماس گرفتند و به دروغ گفتند که من کشته شده ام. با این حال، زندانی ام نکردند، مرا نکشتند، بلکه فقط از کشور بیرونم کردند و این چیزی است که برخی مردم شوروی آرزویش را دارند. از این حیث می توان گفت داستان زندگی من در شوروی دارای یک پایان «بسیار خوش» بوده است. با این حال، بانوی خانه گمان نمی کرد که این پایان، خوش بوده باشد.
ما آدم هایی که تحت نظارت استبدادی بزرگ شده ایم، بعضی وقت ها حرف ها و اشارات غربی ها درباره ی کشورمان را مسخره و بی ربط تلقی می کنیم. حرف های آن ها بعضا باعث عصبانیتمان می شود. آخر چطور ممکن است کسی اینقدر ساده انگار باشد؟ اما من هیچ دلیلی برای عصبانی شدنمان از این حرف ها نمی بینم. بله، آن ها ساده انگارند. بله، آن ها نمی توانند هیچ تصوری از نوع زندگی ما در یک کشور استبدادی داشته باشند. حتی موقعی که آن ها صادقانه تلاش می کنند تا با نوع زندگی ما آشنا شوند، باز توفیق چندانی نصیبشان نمی شود.
داستان ها، رمان ها، نمایشنامه ها و فیلمنامه های بسیاری درباره کمونیست ها، این گونۀ برتر و منحصربه فرد نوع بشر، نوشته شده است. نسل های متمادی بر اساس همین تصور از کمونیست ها رشد کرده و به عرصه رسیده است. هر انسان شوروی بر این گمان است که کمونیست ها از جنس و خمیرۀ خاصی ساخته شده اند. در کلۀ ما فرو کرده اند که آن ها سفت و محکمند؛ همچون پولاد. به ما قبولانده اند که شما می توانید سرب مذاب در گلوهایشان بریزید، می توانید با داغ و درفش بدن هایشان را آش و لاش کنید و می توانید آن ها را در آتشدان لوکوموتیو قطار بسوزانید، اما برای آن ها هیچ اهمیتی ندارد. آن ها هیچ نمی گویند یا اگر واقعاً خیلی تحت فشار قرار بگیرند، سرود «انترناسیونال» می خوانند یا مغرورانه فریاد خواهند زد: «ما پیروزیم، چون حق با ماست.»
ضرب المثلی هست که می گوید شرمندگی دود نیست که چشم آدم را بسوزاند. اما به گمانم می سوزاند. آدم ها مادامی که این حس شرم را دارند، زنده اند و انسان محسوب می شوند. هنوز این حس بشری به طور کامل از بین نرفته است.
شناسنامه کتاب شوروی ضد شوروی
- نویسنده: ولادیمیر واینوویچ
- ترجمه: بیژن اشتری
- انتشارات: ثالث
- تعداد صفحات: ۳۹۵
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد