درباره کتاب سکته قبلی
کتاب «سکته قبلی» نوشتهٔ محمد سهرابی در انتشارات کتاب نیستان چاپ شده است. این کتاب داستان نیمه بلندی است که با رویکردی طنز به مسائلی اجتماعی می پردازد. سهرابی محور اصلی بخش های مختلف این رمان را مواجههٔ آدم ها با موقعیت های اجتماعی و گاه درونی شان قرار داده است. داستان سکتهٔ قبلی حول محور یک جلسه شعر می چرخد؛ جلسه ای که به پیشنهاد دوستان وی تشکیل می شود. سهرابی با در نظر داشتن لحن طنز از نثری روان استفاده کرده و راوی اول شخص را نیز به خدمت گرفته است.
خلاصه کتاب سکته قبلی
آن چه در سرتاسر داستان کاملا مشهود است، دل خوری راوی است از جوّی ناهنجار در قشری خاص؛ قشری که می تواند یک جمع شاعرانه باشد. راوی یا همان شخصیت اول از جامعه ای کوچک انتظار نظمی خاص دارد که بتوان به وسیلهٔ آن به اهدافی که مدّ نظر جمع است نزدیک شد. از طرفی دیگر سخن مهم داستان این است که نیاز در جمع کردن افراد گرد هم، حرف اول و آخر را می زند. نماد این سخن همان عکس دختر و پسری است که در کف نعلبکی موجود در خانهٔ راوی دیده می شود. نویسنده سعی نموده است با آوردن و نشان دادن نمادهای مختلف برای موضوعات متفاوت سخنی را بیان کند.
درباره نویسنده کتاب سکته قبلی
محمد سهرابی در نهم بهمن ماه ۱۳۵۴ در جنوب شهر تهران متولد شد. وی که اصالتا زنجانی است شعر را از سال ۱۳۷۰ شروع کرد. در سال ۱۳۷۵ از هنرستان فنی و حرفهای شهید رجایی دیپلم ساختمان گرفت. دو سال از عمر را در پی تحصیلی ناموفق و نامرتبط در سبزوار گذرانید، سپس به تهران بازگشت. در سال ۱۳۷۷ازدواج کرد و ادبیات را در دانشگاه پیام نور پی گرفت و موفق به اخذ مدرک کارشناسی شد. سهرابی سالها به ویراستاری و بازنویسی متون مشغول شد و با ناشران مختلفی همکاری کرد و سعی کرد دستی در نثر نیز باز کند. وی شعر را در گستره سبک هندی یا همان طرز تازه پی گرفت و تخلص «معنی» را با تفال به دیوان جناب صائب تبریزی علیه الرحمه برای خود برگزید. سالها بعد به ترغیب نزدیکان در کنکور کارشناسی ارشد شرکت کرد و به دانشگاه علامه طباطبایی راه یافت و پس از گذراندن نیم ترم، از تحصیل در دانشگاه انصراف داد. وی طی سالهای متمادی جلسات متعددی پیرامون شعر و مکتب صائب تبریزی برگزار کرده است
قسمتی از کتاب سکته قبلی
درست است که این چیزها را من نوشته ام، درست است که اسم مرا بر پیشانی کتاب خواهند زد، درست است که سی سال پس از گور به گور شدنم این خزعبلات ملی می شود و باز هم به نام من می رود زیر چاپ، ولی شاید راوی خود تو باشی؛ تو، که ممکن است هر شغلی داشته باشی؛ آدمی به درشتی خودش و به ریزنقشی اطرافش، آدمی که شاید امسال و شاید سی سال بعد چاپ هرچندم این نوشته ها را بخواند.
اصلا قرار نیست من همه چیز را بنویسم. اصلاً برای چه باید همه چیز را بنویسم؟ کافی است فقط چیزی را بنویسم که لازم است. غایب شدن خیلی از اتفاقات، خودش از عناصر داستان است؛ داستان، غیبت یک حضور است و حتی حضور، غیبت چیزی است از داستان. من فقط می خواهم واقعیت را بریزم روی کاغذ. من شاید ظالم باشم، اما خائن نیستم. من از عصر یخ بندان نمی آیم که به فسیل اجدادم دل خوش باشم؛ عین سگی که به تکه استخوانی. چیزی که من می دانم این است که من نقّال نیستم؛ حتی با بقال های کوفه هم مرتبط نیستم. من می خواهم بگویم که با خطّ کوفی نمی توانی بنویسی «وفا».
اگر به زعم خودتان رفته اید این چند ورق را به اسم داستان و احیانا رمان خریده اید، و فروشنده هم به شما گفته که «امیدوارم از کتاب لذت ببرید.»، بهتر است بروید کتاب را پس بدهید و با پول آن یک چیز دیگر بخرید؛ مثل یک عروسک خرسی یا سگی کوچک برای روی داشبورد اتوموبیلتان، یا یک سی دی آهنگ های شاد، و یا یک شورت اسلیپ که به قدر استطاعتش آبروی شما را هنگام لباس عوض کردن در استخر بخرد تا هنگامه نشود؛ هرچند که خیلی از امور به سوی عادی شدن پیش می روند.
شناسنامه کتاب سکته قبلی
- نویسنده: محمد سهرابی
- انتشارات:نیستان
- تعداد صفحات:184
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد