کتاب وغ وغ ساهاب مجموعه ای از نوشته های طنز به قلم صادق هدایت و مسعود فرزاد است که اوضاع اجتماعی، سیاسی، و ادبی زمان خود را به تصویر می کشد. موضوع این داستان ها متنوّع هستند و از مسخره کردن ادبای کهنه پرست و پول پرستی یهودیان گرفته تا عقاید فروید و سینماهای خیابان لاله زار را شامل می شود. کتاب سرشار از غلط های عمدی املایی است و مثلاً در مواردی «قضیه» را به شکل «غزیه» و «مثلا» را به شکل «مثلن» می نویسد.
درباره کتاب وغ وغ ساهاب اثر صادق هدایت
در دنیای وغ وغ ساهاب همه چیز درهم وبرهم است. هر کس به کاری مشغول است و ساز خودش را می زند. در این دیستوپیای خیالی، نه قاعده و قانونی وجود دارد و نه منجی و دادرسی. تا جایی که فرزاد و هدایت در این کتاب خود را «یاجوج و ماجوج» می نامند. کینگ کونگ در تیارت شهر، پشه ی حساس و باعاطفه، شاعری با شعر شیرین تر از ساخارین، فیلوزوف بزرگ فروید، مرد اسفاهونی که موی دماغش جانش را نجات داد، همه دور هم جمع شده اند تا هدایت بتواند داستان هایی به ظاهر مبتذل و دیوانه وار بنویسد. این ابتذال، تنها تصویری از حال وهوای مردمی است که خودشان نمی دانند در چه وضعیتی زندگی می کنند. فقط باید با حکایت های تلخ و شیرین آن همراه شد و به کنایه های زیرکانه ی نویسنده تن داد. هدایت در وغ وغ ساهاب چندان حوصله ی قلم فرسایی و لفظ قلم حرف زدن را ندارد. آمده تا بنویسد و برود. خیلی هم که دل خوشی از دنیا و آدم ها ندارد، پس هرطوری که خواسته نوشته است. از همه چیز حرف زده، از کهنه پرستان و پول پرستان گرفته تا لادین و سینماها و تئاترهای خیابان لاله زار. هدایت به هیچ قشر و پدیده ای در اطرافش رحم نکرده و حتی مقدس ترین و والاترین افراد و پدیده ها هم از تیغ نگاه تیزبین این نویسنده در امان نمانده اند. زیرکی و رندی هدایت در دیکته ی خیلی از کلمات، ممکن است مخاطب را گیج کند. او کاملا آگاهانه و تعمدانه کلمات را اشتباه نوشته، که در نوع خود کاری بدیع و خلاقانه است. او حتی تا جایی پیش رفته که معجونی عجیب و غریب از هم نشینی کلمات فارسی، عربی، انگلیسی و فرانسوی درست کرده و به خورد مخاطب می دهد. او حتی دستور زبان را هم به فرمان خود درآورده و کلمات فارسی را با دستور عربی یا برعکس نوشته است. این کلمات در عین غرابت ظاهر، در کنار هم ترکیباتی بسیار شیرین و جالب خلق کرده اند که انگار فقط می توان از کسی مثل هدایت انتظار چنین شاهکارهای غریبی را داشت. البته در همین ویژگی زبانی هم نکته ای انتقادی وجود دارد. او با این کار، تمام کسانی که به یادگیری زبان عربی اصرار داشتند و به آن افتخار می کردند را به سخره گرفته و نقد می کند. با توجه به تسلط هدایت به زبان های پهلوی و دانش گسترده اش در زبان فارسی، عربی و فرانسوی، او با دورهمی این همه زبان و عبارت های دور از ذهن و غیرملموس، به حال زبان فارسی دل می سوزاند. تمام جماعت فرنگ رفته و زاهدان و پارسایان، هرکدام برای تفاخر به دانش زبانی که کسب کرده بودند، طوری فارسی حرف می زدند که در نظر هدایت مایه ی تاسف برای زبان مادری اش بود. او انگار با چنین سبک عجیب و غریبی حجت را بر تمام فرقه های زبانی تازه به دوران رسیده تمام کرده و جام زهر را به زبان و ادبیات فارسی خورانده است. دامنه ی دانش هدایت از این همه کلمه و عبارت عامیانه، آن هم در همین یک کتاب، قابل تحسین است. او با این که از جایگاه اجتماعی و خانوادگی بسیار بالایی برخوردار بود، همیشه از بازی های بورژوازی بیزار بود، در عین حال چندان هم با عوام دم خور نمی شد. او دور از مردم بود، اما با دقت تمام رفتارها، عادات و حتی حرف ها و طرز صحبت کردنشان را موشکافی می کرد. نثر وغ وغ ساهاب هم در نوع خود، جالب توجه است. هدایت از زبان نثر مسجع استفاده کرده است، یعنی نثری آهنگین که قافیه ی صوتی هم دارد و خوش خوان و روان است. حتی شعر هم سروده، آن هم در سبک مثنوی و با قافیه های هم وزن. البته گاهی فقط به انتخاب کلمات هم قافیه اکتفا کرده، درحالی که معانی چندان با هم هم خوانی ندارد، که کنایه ای است به طرف داران متعصب ادبیات کلاسیک و سنتی ایران. به جرات می توان گفت، همه چیز در این اثر تازه است؛ محتوا، فرم، حرف ها، کلمات و ترکیبات همه در ادبیات فارسی تازگی دارد و تا به حال کسی نتوانسته اثری مانند وغ وغ ساهاب خلق کند.
در بخشی از کتاب وغ وغ ساهاب می خوانیم:
بر خوانندگان محترم و قارئین معظم، پوشیده و مخفی نماناد که ما نویسندگان زبردست آب زیرکاه این مجموعه، کم آدمایی نیستیم. ما سالیان سال دود چراغ خورده، پیرهن دریده و استخوان خرد کرده ایم. ما در مدرسه های جورواجوری یه ریز تحصیلات کرده و کلی کف دستی و کف پایی نوش جان نموده ایم. همه ی این ها با استعداد خارق العاده ی مادرزادی ما توام شده و ما را ژن های بی نظیری بار آورده است... این کتاب مستطاب وغ وغ ساهاب را که در حقیقت مشتی از خروار و یکی از هزاران هزار آثار برجسته و دنیاپسند ماست، قلم انداز به طبع رساندیم و راستی راستی پا نمی توان روی حق و انصاف گذاشت و خودمان هم با جرات می گوییم که خوب از عهده برآمده و داد سخنوری داده ایم... چنانچه خود گفته ایم:
گر تو خوانی ایدون وغ وغ ساهاب
دیگر احتیاجت نبود به هیچ کتاب
مر آن را نیامده است و نخواهد نظیر
غومپانی ضمانت می کند که شما از خواندنش نشوید سیر
شناسنامه کتاب
- نویسنده: صادق هدایت
- انتشارات: بدرقه جاویدان
- زبان: فارسی
- تعداد صفحات: 168
- نسخه صوتی: ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید. همچنین برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر مراجعه نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم .