دسته بندی ها

سیاست
جامعه
حوادث
اقتصاد
ورزش
دانشگاه
موسیقی
هنر و رسانه
علم و فناوری
بازار
مجله خانواده
ویدیو
عکس

جستجو در ساعدنیوز

مجله خانواده / فرهنگ و هنر / معرفی کتاب /

معرفی رمان اعترافات اثر ژان ژاک روسو 

سه شنبه، 18 خرداد 1400
رمان اعترافات اولین رمان بلند نویسنده ژاپنی، میناتو کانائه است که در زمان انتشارش با استقبال بی‌نظیری روبه‌رو شد و نویسنده آن در زمره بزرگ‌ترین نویسنده‌های معاصر ژاپن قرار گرفت. میناتو کانائه موفق شده جوایز ادبی بسیاری را از آن خود کند که از جمله آن‌ها می‌توان به هونتایشو، شرلى جکسون و جایزه ادبى الکس اشاره کرد.

درباره کتاب اعترافات

کتاب اعترافات نوشته میناتو کانائه نویسنده ژاپنی است که مترجم ایرانی آن را ترجمه کرده است. این نویسنده ژاپنی تا به حال موفق به دریافت چندین جایزه از جمله هونتایشو، شرلی جکسون و جایزه ادبی الکس شده است.

یوکو موریگوچی معلم است بعد از به هم خوردن نامزدی اش تنها دلخوشی اش دختر چهارساله اش است اما یک روز همه چیز تغییر می کند، دو تا از شاگردانش دختر او را می کشند، معلم جوان تصمیم می گیرد به جای رفتن پیش پلیس خودش از این نوجوان ها انتقام بگید پس برنامه ای طراحی می کند که همه چیز را در مدرسه تغییر می دهد.

هر فصل کتاب اعترافات یک راوی متفاوت دارد و همین موضوع ما را از جنبه های مختلف با داستان رو در رو می کند. کتاب خانواده، آموزش و نوجوانی را محور قرار می دهد و از دیدگاه خودش به سراغ نقد آسیب های آن می رود.

خلاصه داستان اعترافات

روسو در این کتاب بسیار شناخته شده و تأثیرگذار، داستان زندگی خود را روایت می کند: از تجارب سازنده ی خود در دوران کودکی در ژِنو گرفته، تا دستیابی به شهرتی جهانی به عنوان فیلسوف و رمان نویس در پاریس و ماجرای تبعید و دورافتادگی اش از جهان تمدن های مدرن. روسو در تلاش برای توضیح این که چه کسی بود و چگونه به فردی مورد تحسین و همچنین مورد آزار و اذیت تبدیل شد، با بینشی منحصر به فرد به تحلیل رابطه ی میان یک «خویشتنِ درونیِ» گریزان اما حیاتی، با هویت ها و نقاب های اجتماعیِ اجتناب ناپذیر می پردازد. علاوه بر این ها، کتاب اعترافات به گونه ای تلاش روسو با بهره گیری از تمامی ابزارهای زبان است برای انتقال مفهومی که در کلام نمی گنجد: کیفیتِ منحصر به فرد و شخصیِ هستیِ هر فرد.

درباره نویسنده کتاب اعترافات

ژان ژاک روسو در سال ۱۷۱۲ در ژنو به دنیا آمد. او یک فیلسوف، نویسنده و نظریه پرداز سیاسی بود که رمان هایش رهبران انقلاب فرانسه را تحت تأثیر قرار داد.
افکار روسو نمایانگر پایان «عصر منطق» بود. او تفکر سیاسی و اخلاقی را به مسیرهای جدیدی سوق داد. اصلاحات او حال و هوای انقلابی داشت. ابتدا در موسیقی و سپس در سایر هنرها می شد ردپای تأثیرات او را دنبال کرد. او همچنین روی سبک زندگی مردم نیز تأثیر عمیقی گذاشت. روسو به والدین یاد داد که بیشتر به فرزندانشان توجه کرده و آن ها را به شیوه ای متفاوت آموزش دهند. او در دوستی و عشق، بیان احساسات را بیش از محافظه کاری مؤدبانه تشویق می کرد و چشم مردم را به روی زیبایی های طبیعت گشود. روسو آزادی را تبدیل به یک آرزوی جهانی کرد.
مادر روسو حین زایمان درگذشت و او را پدرش بزرگ کرد. پدر روسو به او یاد داده بود که باور کند شهر زادگاهش یک جمهوری با شکوهی به اندازه اسپارتا یا روم باستان بوده است. روسوی پدر درباره تصویری که از خود داشت نیز همین قدر باشکوه فکر می کرد. بعد از ازدواج کردن با کسی بالاتر از سطح اجتماعی خودش، دردسرهایش شروع و به خاطر فشار مقامات مجبور به ترک ژنو شد تا به زندان نیفتد. ژان از آن به بعد به مدت شش سال در خانواده مادری اش زندگی کرد و دائماً مورد تمسخر قرار می گرفت تا زمانی که او هم مانند پدرش در سن ۱۶ سالگی از ژنو گریخت تا زندگی ماجراجویانه تری را پیش بگیرد.
روسو خوش اقبال بود و توانست خیِری در استان ساووا (Savoy) پیدا کند. بارونس دو وارن (baroness de Warens) در خانه اش به او پناه داد و او را به عنوان پیشکارش استخدام کرد. بارونس به قدری در زمینه پیشرفت آموزشی به او کمک کرد که این پسر جوان آموزش ندیده به یک فیلسوف، نویسنده و موزیسین تبدیل شد.
این زن که پسر ماجراجو را به یک فیلسوف تغییر داد، خود یک ماجراجو بود که با پسر باغبانشان به ساووا فرار کرده و به تربیت مردان جوان پروتستانی می پرداخت. اخلاقیات او حتی زمانی که معشوقه روسو شده بود، همواره این فیلسوف را آشفته می کرد؛ اما به هر حال این زن صاحب ذوق، هوش و انرژی بالایی بود و این ویژگی ها را در روسو نیز بیدار کرد. این صفات برای فتح پاریس در زمانی که ولتر ایده های رادیکالی را ترویج داده بود بسیار لازم به نظر می رسید.
روسو وقتی ۳۰ ساله شد به پاریس رفت و به اندازه کافی خوش اقبال بود که با مرد جوان دیگری دیدار کرد که به دنبال شهرت به پایتخت آمده بود. این جوان دنی دیده رو (Denis Diderot) بود. آن دو خیلی زود در مرکز گروه روشنفکران به موفقیت رسیدند. روسو در این جمع به لحاظ فکری یکی از اصیل ترین و قدرتمندترین افراد به شمار می رفت و سبک نوشتاری فصیحی داشت. او جدای از نثر، برای اپرا نیز می نوشت و مورد تحسین شاه لویی پانزدهم و دربار بود. در واقع در سن ۳۷ سالگی روسو آن چیزی که نامش را «روشنگری» نامیده بود، به دست آورد. در آن زمان دیده رو به خاطر نوشته های غیر مذهبی اش در زندان بود. روسو در «اعترافات» که در سال های آخر زندگی اش نوشت، به این نتیجه رسیده بود که روند مدرن به جای توسعه و پیشرفت، باعث فساد مردم شده است. او در جای دیگری می گوید: تاریخ زندگی انسان روی زمین، تاریخی رو به زوال است.
این اثر جزو بهترین نوشته ی روسو به شمار نمی آید اما هسته مرکزی آن روی تمام نوشته های دیگرش سایه انداخته است. او در طی زندگی بارها به این ایده بازگشت که که مردم ذاتاً خوب هستند ولی جامعه و تمدن آن ها را فاسد می کند. او نمی خواست به این نتیجه گیری برسد که اجتماع و تمدن بد است، بلکه می خواست مسیر اشتباهی که هر دوی آن ها پیش گرفته اند را شفاف کند. این ایده در زمان روسو موضوع غیرمعمولی نبود. بسیاری از نویسندگان کاتولیک برای مسیری که فرهنگ اروپا از زمان قرون وسطی پیش گرفته، ابراز دلسوزی کرده اند. البته آن ها در این ایده که مردم ذاتاً خوب هستند با روسو مخالف بودند.

قسمتی از کتاب اعترافات

هنگام بلوغ ممکن است توانایی های کودک – چه در تحصیل و چه در ورزش و هنر – به طرزی ناگهانی و با سرعتی زیاد رشد یابند. امکان دارد او با مشاهده ی این موفقیت ها اعتمادبه نفس بیشتری در آن زمینه پیدا کند و همین باعث تشویقش شود تا بیشتر تلاش کند و درنتیجه موفقیت هایش نیز افزایش یابند. البته در برخی موارد او توانایی های خود را دست بالا می گیرد. درست مانند ورزشکاری که دچار رخوت و افت می شود، کودک نیز به سرعت پیشرفت می کند تا به نقطه ی سکون می رسد و توانایی هایش به شدت کاهش می یابد. آن چیزی که بعدا اتفاق می افتد مهم است. بعضی از بچه ها که قانع شده اند به بالاترین سطح از توانایی هایشان دست یافته اند، دیگر به تلاششان ادامه نمی دهند و اجازه می دهند که سیر نزولی را طی کنند و به درجه ی متوسط می رسند. بعضی های دیگر هم به آرامی بدون درنظرگرفتن نتایج به تلاششان ادامه می دهند، موفق می شوند در همان مرحله باقی بمانند؛ اما افراد دیگری نیز هستند که سخت کار می کنند، بر موانعی که سر راهشان گذاشته شده است فائق می آیند و سرانجام به سطحی بالاتر ارتقا می یابند. بعضی از ما که دانش آموزان را برای امتحانات ورودی دبیرستان آماده می کنیم، عادت کرده ایم از والدین دانش آموزان بشنویم که اگر فرزندشان «فقط تلاش کند» موفق می شود، اما بیشتر مواقع بچه ای که در موردش صحبت می کنند، به یک موقعیت ویژه دست پیدا کرده، ولی مسیر نزولی در پیش گرفته است. این امر به این خاطر نیست که تلاش نکرده است، بلکه او دیگر حتی در میدان هم نیست.

در فصل هجدهم انجیل متی، آیه ای در مورد مردی آمده است که صد گوسفند دارد. حالا اگر یک گوسفند گم شود، مرد نود و نه گوسفند دیگر را در کوهستان رها می کند و به دنبال آن یک گوسفند می رود؛ اگر پیدایش کند از یافتن آن گوسفند بیشتر از داشتن بقیه ی گوسفندان که گمراه نشده اند شاد می شود. حالا برای من، این به مانند مثال یک معلم واقعی است.

حالا درک می کنم که باید جلسه ی محاکمه ای وجود داشته باشد. مهم نیست آن جرم چقدر وحشتناک باشد، نه به خاطر مجرم، بلکه به خاطر مردم عادی. تا آن ها متوجه شوند چه اتفاقی افتاده و از این امر که خودشان به جای پلیس و قانون وارد عمل شده و مجرم را مجازات کنند جلوگیری شود. گمان می کنم همه می خواهند به خاطر کاری که انجام داده اند شناخته شوند. همه می خواهند مورد تقدیر قرار بگیرند، اما انجام دادن یک کار خوب یا مهم، آسان نیست. محکوم کردن کسانی که کار اشتباهی انجام داده اند، بسیار راحت تر از این است که خودت کار درستی انجام دهی، اما حتی پس از آن، شهامت زیادی می خواهد اولین کسی باشی که خودت را نشان بدهی و آن شخص را سرزنش کنی. اگر دیگر کسی به تو ملحق نشود چه؟ اگر کسی نایستد و گناهکار را محکوم کند چه می شود؟

وقتی مجبور شدم به تنهایی در توکیو زندگی کنم، مادرم یک دفتر خاطرات برایم خرید و گفت: «هروقت در مورد چیزی نگران یا غمگین شدی، می خوام بدونی که می تونی با من صحبت کنی، اما اگه نتونستی یا نخواستی حرف بزنی، سعی کن توی این دفتر بنویسی، فقط تصور کن با کسی که بیشتر از همه توی این دنیا بهش اعتماد داری صحبت می کنی. این شگفت انگیزه که ذهن آدم چه چیزایی رو به یاد می آره و شما چقدر می تونی اطلاعات و وقایع زندگی رو توی ذهنت حفظ کنی، اما وقتی چیزی رو می نویسی می تونی فراموشش کنی و دیگه اون رو نگه نداری. چیزای خوب رو به یاد بیار؛ چیزهای بد رو اینجا بنویس و فراموششون کن.»

افراد ضعیف، افراد ضعیف تری را برای قربانی کردن پیدا می کنند و کسانی که قربانی می شوند اغلب احساس می کنند تنها دو انتخاب دارند: با درد کنار بیایند یا با مرگ به رنج خود پایان دهند، اما آن ها اشتباه می کنند. دنیایی که در آن زندگی می کنی، بسیار بزرگ تر از این است. من می گویم اگر جایی که در آن زندگی می کنی بسیار دردناک باشد، باید آزاد باشی تا جای دیگری را جست وجو کنی؛ مکانی کمتر دردناک برای پناه گرفتن. جست وجوی مکانی امن تر شرم آور نیست. می خواهم باور داشته باشی که در این دنیای پهناور مکانی برای تو وجود دارد، پناهگاهی امن.

من انشایم را با جمله ای از کتاب جنایت و مکافات داستایوسکی آغاز کردم: «مردم غیرعادی اجازه دارند که از اصول اخلاقی رایج تخطی کنند و چیزی جدید را به این دنیا عرضه دارند.» اما من با این ایده مخالف بودم، چون معتقدم زندگی ارزشمند است و قتل، تحت هیچ شرایطی نباید بخشوده شود.

شناسنامه کتاب اعترافات

نویسنده: ژان ژاک روسو

مترجم: مهستی بحرینی

ناشر: نیلوفر

تعداد صفحات: 850


پسندیدم دیدگاه ها

استخاره آنلاین
فال حافظ آنلاین
فال امروز یکشنبه 16 اردیبهشت
از سراسر وب
دیدگاه خود را ثبت نمایید
گام به گام مراحل چاپ کتاب
تبدیل پایان نامه به مقاله آی اس آی
اکسپت فوری مقاله برای دوره دکتری
تبدیل پایان نامه به مقاله !
چاپ مقاله در مجله (ISI, SCOPUS, ISC, PUBMED و علمی پژوهشی) معتبر+ صفر تا صد+ ویدئو آموزشی
ترجمه رسمی انگلیسی اسناد و مدارک
تعرفه نگارش مقاله از پایان نامه
محاسبه آنلاین هزینه چاپ کتاب در چند ثانیه
هندی حرف زدن محمدرضا گلزار در آنتن تلویزیون/ آیسان خانوم باید به این همه استعداد افتخار کنه +فیلم
استخراج مقاله از پایان نامه ارشد و دکترا + پاورپوینت آموزشی