درباره کتاب تاریخ عشق
تاریخ عشق، دومین رمان نیکول کراوس و داستانی پیچیده است که خط روایی آن را نمی توان در چند خط خلاصه کرد؛ چرا که داستان، زمان ثابتی ندارد و بین گذشته و آینده در گذار است و توسط چندین شخصیت و گاهی اوقات در غالب نامه، خاطرات روزانه و حتی رمان در رمان روایت می شود. همچنین، اتفاقی نیست که عنوان کتاب، «تاریخ عشق» انتخاب شده است. کتاب، نوعی داستان رازآلود است که در آن، تغییر اسامی، خیانت و هویت های محرمانه به چشم می خورد. آلما سینگر چهارده ساله در تلاش است تا علاجی برای تنهایی مادرش پیدا کند. او که باور دارد علاج این تنهایی در کتابی است که مادرش با عشق و علاقه مشغول کار برروی ترجمه ی آن است، تصمیم می گیرد تا نویسنده ی کتاب را پیدا کند. آن سوی نیویورک، پیرمردی به نام لئو گورسکی تلاش می کند تا کمی بیشتر زنده بماند. او روزهایش را با فکر و خیال درباره ی عشق از دست رفته اش سپری می کند؛ عشقی که شصت سال پیش، قریحه و قدرت نوشتن یک کتاب را در او به وجود آورد. گرچه لئو از این موضوع بی خبر است، کتابش با گذر از اقیانوس ها و نسل ها و با تغییر زندگی های بی شمار، از گزند زمان مصون مانده است.
خلاصه کتاب تاریخ عشق
کتاب تاریخ عشق، شرح دو داستان موازی، اولی، داستان پیرمردی لهستانی است که بر اساس علاقه جوانی خود در بازنشستگی به نویسندگی روی آورده. تنها و رنجور از عشق ناکام کودکی و صدمه دیده از جنگ جهانی دوم که تمام خانواده ی خود را از دست داده و به تنهایی در آمریکا زندگی می کند و با تنها دوست و همسایه خود برونو که مردی افسرده است، وقت می گذراند. کتاب با داستان آلما دختری نوجوان که پدرش را در هفت سالگی بر اثر بیماری از دست داده و با مادر و برادر کوچک ترش زندگی می کنند، پیش می رود. آلما سعی می کند آخرین خاطرات پدرش را حفظ کرده و مانند او باشد. در ادامه این دو داستان به طرزی که اصلا انتظارش نمی رود به هم ربط می یابند.
درباره نویسنده کتاب تاریخ عشق
نیکول کرواس، زاده ی 18 آگوست 1974، نویسنده و رمان نویس آمریکایی است. او از نسل سوم مهاجران پس از جنگ لهستان است که به آمریکا مهاجرت کردند. کراوس در آغاز، گزارشگر نیویورکر بود و به کشورهای سابق بلوک شرق سفر می کرد و شرح حال هایی از وضعیت سیاسی و خاطره های شخصی آدم های آن منطقه تهیه می کرد. این نویسنده اولین رمان خود، «مردی به داخل اتاق می آید» را در سال ۲۰۰۲ نوشت که توسط سوزان سونتاگ، نویسنده، فیلمساز و فعال برجسته ی آمریکایی تحسین شد و به فینال مسابقه ی کتاب لس آنجلس تایم راه یافت.
درباره مترجم کتاب تاریخ عشق
ترانه علیدوستی (زاده ۲۲ دی ۱۳۶۲، تهران) بازیگر سینما و تئاتر، دوبلر و مترجم اهل ایران است.علیدوستی به زبان انگلیسی مسلط و مترجم ادبی است. او جایزه ادبی پروین اعتصامی را در پنجمین دوره برگزاری آن در قسمت ادبیات داستانی با ترجمه رویای مادرم، تألیف آلیس مونرو کسب کرد.ترانه علیدوستی با ترجمه داستان رویای مادرم اثر «آلیس مونرو» در نوزدهمین دوره کتاب فصل، در گروه ادبیات شایسته تقدیر شناخته شد. در آذر ماه سال ۹۵ ترانه علیدوستی با ترجمه رمان تاریخ عشق به قلم نیکول کراوس توانست صدر نشین پر فروش ترین کتاب توسط نشریات نشر مرکز را به خود اختصاص دهد و با استقبال بی نظیر مردم و طرفدارانش رو به رو شد.
قسمتی از کتاب تاریخ عشق
دوست دارم ردیف جلو بنشینم، دوست دارم پرده ی سینما تمام دیدم را بگیرد و هیچ چیز نباشد که حواسم را از آن لحظه پرت کند. آن وقت دوست دارم آن لحظه تا ابد طول بکشد. باور نمی کنید چقدر تماشای چیزها را آن بالا و اغراق شده دوست دارم. می شود گفت بزرگ تر از زندگی، اما من هرگز معنی این عبارت را نفهمیدم. بزرگ تر از زندگی چیست؟ این که ردیف جلو بنشینی و به صورت دختر زیبایی به بزرگی یک ساختمان دو طبقه نگاه کنی و ارتعاش صدایش پاهایت را ماساژ دهد یادآور اندازه ی زندگی ست. پس ردیف جلو می نشینم. اگر با گردنی گرفته سالن را ترک کنم جایم خوب بوده است. مرد هرزه ای نیستم، مردی هستم که دلش می خواست به بزرگی زندگی باشد.
نیمی از وجودت به سوی او کشیده می شد و نیمی از وجودت مقاومت می کرد؛ می خواست که سوار بر دوچرخه ات دور شوی، به سنگی لگد بزنی و خونسرد باقی بمانی. در دم، هم سخت جانی یک مرد را حس می کردی، هم بیچارگی ای که حقیر و رنجیده ات می کرد. بخشی از وجودت می گفت: خواهش می کنم نگاهم نکن. اگر نگاهم نکنی هنوز می توانم رو برگردانم. و بخشی از وجودت می گفت نگاهم کن.
اگر هم به یار داشتن آلما حسادتی کرده بود از سر احساسی خاص به آلما نبود، بلکه در حسرت این بود که خودش هم همان گونه انتخاب شود و به تنهایی دوست داشته شود.
سعی کرده ام بخشنده باشم. با این حال. در زندگی ام زمان هایی بوده، سال های زیادی بوده، که خشم بر من چیره شده. زشتی ها زیر و رویم کرده. لذت خاصی از تلخی برده ام. خودم به پیشوازش رفته ام. بیرون ایستاده بوده، و من دعوتش کرده ام داخل. به دنیا اخم می کردم، او هم به من اخم می کرد. نگاه مشئمزمان به هم قفل شده بود.
از دو هزار نسخه ی چاپ شده ی تاریخ عشق، بعضی خریده و خوانده شدند، بسیاری خریده شدند و خوانده نشدند، بعضی هدیه داده شدند، بعضی در ویترین کتاب فروشی ها خاک خوردند و محل فرود مگس ها شدند، بعضی با مداد خط کشی شدند، و تعداد زیادی به بازیافت کاغذ فرستاده شدند تا همراه دیگر کتاب های نخوانده و نخواسته مانده خمیر شوند، و جمله هایشان بین تیغ های گردان دستگاه چرخ شود. لیتوینُف وقتی از پنجره به بیرون خیره می شد، در خیالش دوهزار نسخه ی تاریخ عشق را دوهزار کبوتر جلد می دید که می توانستند بال بزنند و به نزد او بازگردند و بگویند چند نفر اشک ریختند، چند نفر خندیدند، چند فصل شان بلند خوانده شد، چند بار بسته شدند بی این که صفحه ی اولشان خوانده شود و چندتایشان هرگز حتی باز هم نشدند.
دو دسته آدم در دنیا هست: آن ها که ترجیح می دهند بین دیگران غمگین باشند، و آن ها که ترجیح می دهند در تنهایی غمگین باشند.
در نهایت، فقط متعلقات آدم از او به جا می مانند. شاید برای همین من هرگز نتوانسته ام چیزی را دور بریزم. شاید به همین دلیل جهان را تلمبار می کردم: به این امید که وقتی مُردم، مجموع تمام چیزهایم نشانگر زندگی ای باشد بزرگتر از آنچه گذرانده بودم.
شناسنامه کتاب تاریخ عشق
- نویسنده: نیکول کراوس
- ترجمه: ترانه علیدوستی
- انتشارات: مرکز
- تعداد صفحات: ۲۶۴
- نسخه صوتی:دارد
- نسخه الکترونیکی: دارد