با توجه به پیشرفت روزافزون دانش و فناوری و اهمیت فراوان یادگیری و توانایی حل مسایل و مشکلات پیچیده عصر فناوری، شناخت همه جانبه توانمندی های روان شناختی، اهمیتی ویژه یافته است. در این میان عواملی که در موفقیت فردی در ابعاد تحصیلی، شغلی، زناشویی و ... دخیل هستند بیش از پیش مورد توجه و مطالعه قرار گرفته اند.در روابط زن و مرد ما در تمام روزها و ساعات با احساسات شدیدی درگیر هستیم که از بعضی ها بیشتر و از برخی دیگر کمتر استفاده می کنیم. اصولا ما از ابراز عشق و توجه و حس مراقبتی که به دیگران داریم کمتر حرف می زنیم اما از خشم و نارضایتی و شکایت ها خیلی بیشتر حرف می زنیم، خیلی از ماها حس می کنیم در رابطه مان درک نشده ایم اما آیا می توانیم این طور فکر کنیم که همسرمان هم ممکن است چنین حسی داشته باشد؟
خیلی از ماها حس می کنیم همسر ما حرفی برای زندگی روزمره ندارد و هیچ نمکی به این زندگی وارد نمی کند و هیچ تفریحی را پیشنهاد نمی کند اما می شود این طور دید که ما هم داریم همین کار را می کنیم و تلاش مثبتی برای شادترشدن رابطه و زندگی مان نمی کنیم.خیلی از ما حس می کنیم رفتار همسرمان با ما بد است و سرشار از بی اعتمادی است اما آیا نمی توان این طور دید که رفتار ما هم ممکن است چنین باشد و حواسمان نیست؟ درک احساسات خود و اطرافیان و رفتار درست نشان دادن نسبت به آن مسئله ای جدی در زندگی است که رابطه نزدیکی با ای کیو (EQ) دارد.
EQ در زندگی مشترک چه کارکردی دارد؟
یکی از تعریف های شایع در مورد ای کیو (EQ) توانایی درک هیجانات و احساسات خودمان و کنترل کردن آن هاست و همزمان با آن، توانایی درک احساسات دیگران و همدلی کردن با آن ها. منظور از همدلی این است که بتوانیم خودمان را جای دیگران بگذاریم و بفهمیم آن ها دارند چه حس می کنند.طبیعی است که وقت شما می دانید حال بدنتان چه دلیلی دارد و همزمان طرف مقابلتان از چه چیزی ناراحت است می توانید راجع به آن مسئله صحبت کنید و سوءتفاهم ها را برطرف کنید. نتیجه هم این خواهدبود که حس درک نشدن نخواهید داشت و ارتباطی سالم را در پیش خواهید گرفت.
نقش تناسب هوش و استعداد در ازدواج
یکی از عواملی که در سعادت خانوادگی نقش مهمی به عهده دارد میزان هوش و استعداد زن و شوهر است. هوش به معنای توانائی عمومی حل مسئله و قدرت سازگاری فرد با محیط است. این قابلیت و استعداد ژنتیکی است و قابل تغییر در اثر آموزش و یا یادگیری نیست . یک فرد اگر بتواند در محیط سالم و تربیتی مناسب قرار گیرد تنها می تواند 5 الی 7 درصد استعداد هوشی خود را ترقی دهد. نرم یا حد متوسط هوش در میان مردم «90تا 110» پیش بینی شده است.
برخورد ما با محیط ، نوع رفتار ما و چگونگی فهم و حل مسئله بستگی به میزان هوش ما دارد، اگر فردی با بهره هوشی 130 با فردی با بهره هوشی 90 وصلت کند، به احتمال قوی در برخورد با مسائل زندگی، درک متقابل و تفکر درباره مسائل مشترک اختلافات جدی پیدا می کنند. مثلا ممکن است در زندگی خانوم با بهره هوشی ۱۳۰ با یک مرد با بهره هوشی ۹۰ شرایطی به وجود آید که این مرد به صورت یک نوکر سرسپرده درآید و یا با رفتارهای ناهماهنگ و نامناسب خود موجبات ناراحتی همسرش را فراهم خواهد سازد و نقش یک همسر موفق را نخواهد داشت. وانگهی در مسائل زندگی این خانوم نمی تواند از همفکری او استفاده کند. برعکس این حالت نیز نظیر این وضع وجود خواهد داشت.
وقتی ضریب هوشی زوج با یکدیگر متناسب نباشد، در تشخصیص مشکلات و دیگر مسائل زندگی و نیز در حل آن ها با یکدیگر اختلاف نظر خواهند داشت. همچنین در بیان احساسات با یکدیگر متفاوت خواهند بود. عدم تناسب هوشی در میان آن ها موجب می شود تا نتوانند یکدیگر را درک کنند. یک شخص تیزهوش همسر متوسط خود را فردی دیر فهم می داند و از این که او را همسر خود بداند احساس حقارت و ناخشنودی می کند. همچنین شخص کند ذهن، ممکن است همسر خود را فردی متکبر و پندارد و گمان کند که او نسبت به خواسته هایش بی توجه است و حال آن که خواسته های او از طرف همسرش غیر منطقی است.
اگر سطح ای کیو زوج ها متفاوت باشد چه مشکلاتی پیش می آید؟
رضایت زناشویی بستگی دارد به اینکه نیازهای دو طرف چه باشد و تا چه حد برطرف شود. خیلی وقت ها ما در زوج ها می بینیم که زنان انتظارات شوهرشان را از زندگی می دانند اما نیازها و انتظارات خودشان را نه یا مردها انتظارات خودشان از خانواده و زندگی را می دانند اما نیازهای زنشان را نه. در هر دوی این حالات یعنی وقتی یکی از طرفین از حال دیگری یا هر دو از حال یکدیگر بی خبرند، مشکل درست می شود.
یکی از ساده ترین دلایلش این است که وقتی بچه هستیم خیلی صحبت از حال واحوال افراد نمی شود و به شکل درست به آن توجه نمی شود. اگر احساسات منفی باشند معمولا سرکوب می شوند. حرف هایی مثل این که گریه ندارد، خجالت بکش یا صدایت را بیاور پایین، اگر هم احساسات مثبتی باشند مثل عشق و علاقه ودلتنگی و این ها باز هم به شکل دیگری با آن برخورد می شود، مثل عشق که ممکن است عکس العمل خانواده به آن این باشد که جوگیر نشو یا خودت را لوس نکن یا دیگر بزرگ شدی. بغل چیه؟! احساسات معمولا برای ما اسم ندارند. در جلسات تراپی معمولا اولین کار این است که راجع به همین احساسات صحبت کنیم و بفهمیم آنچه فرد دارد راجع به آن حرف می زند اساس اسمش چیست!
ممکن است آن چه فرد به عنوان افسردگی از آن حرف می زند خشم باشد یا عشق. دلیلش هم این است که در خانواده حرفی از این مسائل زده نمی شود چون خود پدر و مادرها آن را بلد نیستند و به همین ترتیب هم نمی توانند آن را به بچه هایشان بدهند بنابراین ما معتقدیم که ای کیو یادگرفتنی است، به تناسب فضای خانواده و توانایی پدر و مادر در کنترل یا ابراز احساسات بچه ها نیز در بزرگسالی ایکیو متفاوتی خواهنداشت.
چطور می شود آسیب را به حداقل رساند؟
هوش هیجانی تنها یک قسمت رابطه است. اصولا اگر آدم ها نتوانند زبان مشترکی داشته باشند نمی توانند به رابطه پایدار برسند. منظورمان از زبان سو، زبانی است که هر دو نفر با هم به آن برسند و باید از همان ماه ها و سال های اول رابطه به آن رسید.چیزی که در زوج های کنونی می بینیم این است که به آن زبان مشترک نرسیده اند، چه زوج های مسن و چه جوان ها. بسیاری از مراجعان من این جمله را تکار می کنند که او حرف مرا نمی فهمد! و جمله ای که طرف مقابل گفته را تکرار می کنند اما تنها طوطی وار آن را می گویند چون حس آن را اصلا نفهمیده اند. این همان زبان سومی است که بین بسیاری از زوج ها وجود ندارد و باید پیدایش کنند.
اگر این زبان ایجاد نشود نمی توان به هیچ رابطه ای امیدوار بود! روابط موفق مال آدم های تحصیل کرده تر، پولدارتر، پخته تر و... نیست بلکه از آن آدم هایی است که با وجود آگاهبودن به حس های منفی بی شمار در هر لحظه از زندگی غرق آن نمی شوند و اجازه نمی دهند توازن قوا به سمت احساسات منفی به هم بخورد! یعنی هوشمندانه و سرسختانه به حس های مثبت راجع به همسر خود بال و پر می دهند و در عین حال از احساسات منفی خود آگاه اند و قرار نیست آن ها را نادیده بگیرند بلکه از آن ها حرف می زنند، به عبارت دیگر دنیا از حرف نزدن خراب است!
- وقتی کسی دارد از حسی حرف می زند شاید واقعا نداند از کدام حس حرف می زند. این نشناختن احساسات در هر رابطه ای اعم از دوستی، کاری، خانوادگی و... افراد را دچار مشکل می کند چون به حس خود اعتبار نمی دهند و اگر هم بدهند آن را بروز نمی دهند.
- نباید انرژی خودمان را تنها برای این بگذاریم که فقط حس دیگران و منظور آنان را درک کنیم. یادمان باشد برای رابطه ای موفق علاوه بر درک دیگری، نیاز داریم تا توقعات خودمان را هم بدانیم.
- زمانی که تحت فشار احساسی زیادی هستیم باید خودآگاهانه شرایط را کنترل کنیم. با هوش هیجانی می توانیم از شرایط حسی خود آگاه باشیم و هنگام بروز علائم حسی شدید با راهکارهای مناسب آن ها را کنترل کنیم. با هوش هیجانی می توانیم از شرایط حسی خود آگاه باشیم و هنگام بروز علائم حسی شدید با راهکارهای مناسب آن ها را کنترل کنیم.
- برای رابطه ای موفق باید به زبانی مشترک رسید. اگر این زبان ایجاد نشود، نمی توان به هیچ رابطه ای امیدوار بود! و اولین راه برای رسیدن به آن شنیدن است.
- باید از احساساتمان حرف بزنیم و به حرف های دیگران گوش کنیم و آن ها را جدی بگیریم.