مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب خطاب به ملت ایران و بویژه جوانان عزیز چند توصیه ارایه فرموده اند که اولین از آن توصیه ها مربوط به علم و پژوهش است .ایشان می فرمایند «دانش آشکارترین وسیله ی عزت و قدرت یک کشور است ،روی دیگر دانایی توانایی است . دنیای غرب به برکت دانش خود بود که توانست برای خود ثروت و قدرت دویست ساله فراهم کند و با وجود تهیدستی در بنیان های اخلاقی و اعتقادی .با تحمیل سبک زندگی غربی به جوامع عقب مانده از کاروان علم ،اختیار سیاست و اقتصاد آنها را به دست گیرد .ما به سوء استفاده از دانش مانند انچه غرب کرد توصیه نمی کنیم .اما موکدا به نیاز کشور به جوشاندن چشمه های دانش در میان خود اصرار می ورزیم .بحمدالله استعداد علم و تحقیق در ملت ما از متوسط جهان بالاتر است .اکنون نزدیک به دو دهه است که رستاخیز علمی در کشور آغاز شده و با سرعتی که برای ناظران جهانی غافلگیر کننده بود یعنی یازده برابر شتاب رشد متوسط علم در جهان به پیش رفته است ......اما آنچه من می خواهم بگویم این است که این راه طی شده با همه ی اهمیتش فقط یک آغاز بوده است و نه بیشتر .....اینک مطالبه ی عمومی من از شما جوانان آن است که این راه را با احساس مسولیت بیشتر و همچون یک جهاد در پیش گیرید .سنگ بنای یک انقلاب علمی در کشور گذاشته شده و این انقلاب شهیدانی از قبیل شهدای هسته ای نیز داده است .به پا خیزید و دشمن بد خواه و کینه توز را که از جهاد علمی شما بشدت بیمناک است ناکام سازید »
بی تردید به برکت انقلاب اسلامی تحولات بزرگی در حوزه آموزش و پژوهش در کشور به وجود آمد و علی رغم تحریم ها و کینه توزی های دشمن پاره ای از دستاوردهای علمی دانشمندان ما باعث شگفتی ناظران جهانی شده است .بررسی این موفقیت ها و پیشرفت ها خود مقال و مجالی مستقل می طلبد.
حفظ رتبه های بدست آمده و شتاب در جهت رسیدن به قله های علم و دانش و کسب رتبه های برتر و حضور در مجلات و مجامع معتبر بین المللی همه و همه باید مقدمه رسیدن به عزت توام با قدرت باشد .اگر این دانایی به توانایی منجر نشود سود چندانی بر آن مترتب نخواهد شد چه برسد به نیل به آرمانهایی بزرگی چون تحقق تمدن نوین .اگر علم و دانش در کشور باعث حل مسایل و مشکلات جامعه نشود در این صورت جز برای ارایه امار و ارقام و گرفتن ژست حیثیتی و ظاهری به چه کار آید .
اگر این تولیدات علمی نتواندباعث توانایی و قدرت کشور بشود و منجر به تربیت انسانها و ارتقا رفاه و امنیت و عدالت گستری و فقر زدایی و ارتقا سبک زندگی نگردد اگر این دانش باعث رشد عقلانیت و معنویت و اخلاق در جامعه و حل مشکلات زیست محیطی و حفاظت از محیط زیست و ارتقا کسب و کار و تعالی اقتصاد ملی و بومی نشود در این صورت می توان گفت در کشور به اهمیت علم و دانش توجه نشده است .دشمن بدخواه و کینه توز وقتی از این جهاد علمی بیمناک و ناکام خواهد شد که ببیند این رشد علمی و تولید دانش منجر به توانمندی کشور و باعث رشد تولید ملی و داخلی شده و در شکل گیری فرهنگ و تمدن و سبک زندگی ایرانی اسلامی موثر واقع شده است .
هدف اصلی ما در دانشگاهها نباید محدود و منحصر در کسب رتبه ها و ارایه تعداد انبوه مقالات و کتابها و کرسی های نظریه پردازی و همایش ها و ... باشد. اینکه در فلان سال باید به چه رتبه ای برسیم و اینکه در کدام رتبه قرار داریم و چند مقاله و کتاب چاپ کردیم و چند کرسی نظریه پردازی و چند پایان نامه و چند رساله دکتری داشته ایم همه باید وسیله ای برای رسیدن به هدف تعریف شده و مشخصی باشد که بتواند تمامی استعدادهای متعدد و گوناگون دردانشگاه را در آ ن مسیر بسیج کند که البته یکی از آن استعدادها هم چاپ مقاله در مجلات معتبر داخلی و بین المللی است .
علی رغم تاملات بسیار ارزشمند و چاپ کتابها و مقالات و برگزاری نسشت ها و همایش های علمی همرا با نفد و بررسی در خصوص اصول و مبانی حاکم بردانشگاهها و به طور کلی ماجرای پژوهش و تولید علم متاسفانه برنامه ها و آیین نامه ها و مدیریت های حاکم بردانشگاهها از نوعی بلاتکلیفی و تضاد درونی رنج می برد .آسیب شناسی و تحلیل عوامل و موانع شکل گیری یک نظام علمی و منسجم در کشور خود نیازمند به مقال و مجالی دیگر است .توجه به ملاک های ظاهری و مکانیکی تعدد مراکز تصمیم گیری در خصوص علم و دانش ، وجود برخی مدیران غیر علمی و ناکارامد در دانشگاهها ، دخالت سیاست در پاره ای از ریل گذاری ها اصلی در دانشگاهها ، توسعه ظاهری مبتنی بر کمی گرایی مذموم و افراطی ، عدم توجه کافی به محتوا و کیفیت فعالیت ها و ارتقا و تشویق افراد بر اساس ملاک های ظاهری ، نگاه حیثیتی به علم و دانش و تعداد دانشجو و دانشگاه و عدم بهرمندی کافی از اندیشمندان و صاحب نظران و افرادی که دایره فکر و قدرت تفکر انها غالب بر دایره مشکلات و معضلات باشد ونظایر اینها از جمله عواملی است که به این بلاتکلیفی علمی و تضادها و تعارضات دامن زده است .یک نمونه از این تعارضات و بلاتکلیفی ها همین تضاد و تعارض موجود در آیین نامه های ارتقا و ترفیع است که در راستای مشکل گشایی علمی از مشکلات و معضلات فعلی کشورنیست . اگر فردی در جهت اثربخشی اجتماعی و مطالعه و حل مشکلات جامعه حرکت کند غالبا فضای دانشگاه اعم از مدیریت دانشگاه و آیین نامه ها و یا سایر همکاران دانشگاهی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی با او همراهی چندانی نخواهند داشت و احیانا این فرد در هنگام تبدیل وضعیت استخدامی و یا ترفیع و ارتقا براساس شاخصه های حاکم در دانشگاه با افراد دیگری که در کنج کتابخانه و یا ازمایشگاه صرفا به چاپ تعدادی مقاله ISI پرداخته اند مقایسه و از دور خارج خواهد شد و نغز تر اینکه از انجایی که اغلب تصمیم سازان و تصمیم گیران و ممیزان در وزارت علوم و در دانشگاهها بر اساس همین شاخص ها ارتقا یافته ودر مجاری امور قرار گرفته اند نه تنها روی خوشی نسبت به ریل گذاری های جدید نشان نخواهند داد بلکه غالبا مقاومت و مخالفت خواهند کرد.
بنابراین ضروری می نماید که در باره هدف دانشگاه در هر استان و در کشور تاملات جدی تری داشته باشیم و پس از هدف گذاری شفاف و دقیق باید نسبت به بازنگری و باز تعریف آیین نامه ها اقدام و در پاره ای از موارد به ریل گذاری های جدید بپردازیم .بی تردید در این هدف گذاری ها بیش از اینکه بررتبه دانشگاهها و تعداد مقالات به عنوان هدف تاکید کنیم باید بر میزان اثربخشی دانشگاه در مشکل گشایی علمی از مسایل و معضلات جامعه و کشور تاکید کنیم .البته ناگفته نماند که نوشته ها و گفته ها و سمینارهای ارزشمندی در این خصوص تدارک دیده شده و مواد خام نسبتا قابل قبولی در این خصوص وجود دارد ولی متاسفانه اولا یک کاسه نشده و سامان یافته نیست و ثانیا در بدنه آیین نامه ها و شورای های تصمیم گیری در دانشگاهها ریزش نداشته است چیزی شبیه نسخه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت که صدها و هزاران تحقیق علمی نسبتا عمیق در آن خصوص انجام شده ولی متاسفانه در تدوین و تنظیم سند الگو ریزش نداشته و گویا تدوین کنندگان سند از مجموعه پژوهش های انجام شده که می بایست پشتوانه سند باشد بی اطلاع بوده و یا روش و توان استفاده از انها را نداشته اند و یا نمی خواسته اند اعمال کنند .در دانشگاهها هم بسیاری از پژوهش های ارزشمند در خصوص اهداف دانشگاه و دانشگاه اثر گذار و اثر بخش انجام شده و در اذهان بسیاری از مدیران و تصمیم گیران دانشگاهی وجود دارد ولی هنوز نتوانسته است به عنوان یک پارایم نقش خود را ایفا کند و در مرحله عمل منجر به شکل گیری یک نظام علمی کارآمد و مورد اعتماد شود به گونه ای که یک هیات علمی در بدو ورود به دانشگاه و یا حتی دانشجویان بویژه درمقاطع تحصیلات تکمیلی در همان ابتدا بتوانند مسیر شفاف حرکت علمی خود را پیدا کنند.
اثر بخشی اجتماعی مولفه اصلی در اهداف دانشگاه
در دانشگاه اثر بخش اموزش و پژوهش به گونه ای انجام می شود که مورد استفاده جامعه باشد .اثر بخشی دانشگاه لزوما به معنای درآمد زایی به معنای رایج کلمه نیست تبدیل علم به ثروت را باید به گونه ای تفسیر کنیم که محدود در این معنای از درآمد زایی نشود. بی تردید اگر آموزش و پژوهش در دانشگاه باعث ارتقا سطح عقلانیت وسلامت روحی و روانی و اخلاق و معنویت جامعه شود و اگر دانشگاه بتواند در دانش آموختگان خود خلاقیت و اعتماد به نفس ایجاد کند به گونه ای که بتوانند در جامعه و صنعت اثر بخش باشند و بلکه جهت دهنده باشند این بارزترین نمونه اثربخشی و بالطبع درآمدزایی برای دانشگاه خواهد بود .ایا معنای دقیق تبدیل علم به ثروت چیزی غیر از این خواهد بود ؟
نکته مهمی که در این اثربخشی باید به آن توجه داشت جایگاه علوم انسانی و اجتماعی است .علوم انسانی در دانشگاه نباید در عرض سایر علوم به عنوان رشته ای مستقل از سایر رشته های از علوم دیده شود بلکه به صورت شبکه ای باید در همه ساحت های علم و فنآوری و در سایر شوون دانشگاه نقش انسان ساز خود را ایفا کند، توجه به ابعاد انسانی است که می تواند مسیر درست آموزش و پژوهش را تعیین کند اهتمام جدی تر به بین رشته ای ها و دروس معارف اسلامی و دروسی مانند فلسفه علم و ادبیات و اخلاق حرفه ای بویژه دردانشکده های علوم و فنی ومهندسی می تواند جهت ساز باشد .اثر بخشی دانشگاهها بدون اهتمام جدی به ابعاد انسانی هر گز تحقق پیدا نخواهد کرد. برای اثبات این مدعا کافی است که به فهرست انتشارات و فعالیت های علوم انسانی دانشگاههای معتبر و اثرگذار در دنیا نظر کنیم .
نکته اخر اینکه گرچه در این چند سال اخیر با برخی اقدامات ابتکاری نظیر ایجاد شرکت های دانش بنیان و مراکز رشد ،نوآوری ،کارآفرینی،پارک های علم و فنآوری و نظایر این موارد و ایجاد گفتمان ماموریت گرایی و کارآمدی ،دانشگاهها در حال تجدید نظر و تکمیل اهداف و رسالت خود هستند ولی همچنان دانشگاهها با مشکلات و موانعی روبرو هستند که فاصله آنها را تا رسیدن به دانشگاه اثربخش و آینده نگر زیاد کرده است .موانع و مشکلاتی که بعضا ریشه در خود دانشگاه دارد از قبیل نداشتن ساختاری قابل انعطاف ،عدم توجه کافی به مسوولیت های اجتماعی ،نامشخص بودن جایگاه علوم انسانی و هنر در دانشگاه ،عدم توجه به بین رشته ای ها ،کمیت گرایی و عدم توجه به کیفیت و محتوا ،عدم توجه کافی به تنوع استعدادها و کارکردهای افراد در دانشگاه ،عدم قدرت لازم در ایجاد خلاقیت و اعتماد به نفس و مهارت آموزی دانشجویان و تبعا بی انگیزه شدن دانشجو و استاد و ....و همچنین پاره ای از موانع و مشکلاتی که از بیرون بر دانشگاه تحمیل می شود نظیر سیاست زدگی در تعیین برخی مدیران دانشگاهی ،عدم ارتباط سیاست گزاران با متخصصان دانشگاهی و بی توجهی آنها به دانشگاه ،تنوع مراکز تصمیم گیری در خصوص دانشگاهها و بعضا دخالت های ناروا و مضر به حال دانشگاه نظیر تحکم برخی مراکز قضایی به دانشگاهها برای حذف حد نصاب در اخذ دانشجوی دکتری و مواردی از این قبیل که اخیرا شاهد آن بوده ایم .