بی تردید یکی از وجوه بنیادین و اصلی تحقق تمدن نوین اسلامی ایرانی تولید علم است .این که فرمودند العلم سلطان حکایت از نقش محوری علم و دانش در پیشرفت و استقلال یک ملت و یا یک امت دارد .سوال اساسی این است که دانشگاههای ما تا چه میزان امروزه در تولید چنین علمی موفق هستند ؟ به نظر می رسد سال های پیش بنا به ضرورت ایین نامه ها و دستور العمل هایی نوشته شد که به نوبه خود اقتضای زمان خود بود و در تولید مقالات علمی چه در مجلات داخلی و چه در مجلات معتبر بین المللی توانست اثرات شگرفی از خود برجای بگذارد و در رتبه بندی های جهانی دانشگاههای ما جایگاه خوبی را به خود اختصاص دهند .
در این مقال سخن بر نقد روند مذکور و یا ناکارامدی روش مذکور نیست بلکه سخن برسر نا کافی بودن روند مذکور است امروزه به همان اندازه که روی رتبه هر دانشگاه باید حساس باشیم باید به همان اندازه و بلکه بیشتر به رسالت و کارامدی و اثربخشی و مشکل گشایی دانشگاه از معضلات و و مسایل جامعه نیز اندیشه کنیم .طرح مباحث دانشگاههای نسل سوم و چهارم و دانشگاهی که بتواند مهارت افزایی و نواوری داشته باشد و بتواند با جامعه و صنعت ارتباط داشته باشد بلکه فراتر از ان بتواند به جامعه و صنعت جهت بدهد حکایت از ضرورت های جدیدی دارد که باید مورد توجه جدی تر جامعه دانشگاهی قرار گیرد .
سیطره کمی گرایی افراطی و مذموم در ایین نامه ارتقا دانشگاهیان باعث شده است که پزوهشگران دانشگاهی از رسالت واقعی دانشگاه که مشکل گشایی علمی از مسایل و معضلات جامعه است غافل شوند و علی رغم وجود استعدادهای گوناگون و متنوع و ظرفیت های ارزشمندی که در بین استادان و دانشجویان و دانش اموختگان هست همگی مسیر واحدی را پیش گیرند و در پی چاپ مقالات در مجلات معتبر بین المللی و یا مجلات علمی پژوهشی داخل بر آیند و از تولید علم نافع و اثربخش برای حل انبوه مشکلات فعلی جامعه فاصله بگیرند .
امروزه لازم است در روند پیش روی دانشگاههای کشور تجدید نظر اساسی به عمل اید و علاوه برحفظ موقعیت جدید بدست آمده در رتبه بندهای جهانی خلا مذکور یعنی مشکل گشایی علمی از معضلات زیست بوم ایرانی اسلامی نیز ترمیم شود در غیر اینصورت ارتباط دانشگاههای ما به کلی با جامعه و صنعت قطع خواهد شد و دانشگاه به یک کالای لوکس تبدیل خواهد شد .
بی تردید دستیابی به چنین دانشگاهی که کارکرد آن در جهت گام دوم انقلاب اسلامی و تحقق تمدن نوین اسلامی باشد و در تراز انقلاب اسلامی قرار بگیرد مستلزم شناسایی عوامل و موانع درون دانشگاهی و برون دانشگاهی و زمینه های فرهنگی و فضای سیاسی اجتماعی است مدیریت کارامد محیط های علمی و فرهنگ علمی جمعی و نقش اعضای هیات علمی دانشگاهها و منابع درسی و .....از عوامل بسیار تاثیر گذار است .
ضرورت ریل گذاری های جدید در دانشگاهها
تحقق پاره از اهداف کلان و بنیادین نیازمند تحولات بنیادین و اساسی در قوانین و مقررات دانشگاهی دارد .آیین نامه ارتقا اعضای هیات علمی دانشگاهها با بسیاری از آیین نامه های دیگر که ممکن است نوشته شده و جنبه تشریفاتی داشته باشد تفاوت اساسی دارد و می تواند به قدری قوی و قدرتمند عمل می کند که نظام دانشگاهی را به هر سمت و سویی که اراده کند بکشاند
نحوه جذب و تمدید قرار داد و تبدیل وضعیت استخدامی اعضای هیات علمی جدید الورد به دانشگاهها .منابع و سرفصل دروس .روش تدریس استاد .پیشنهاده ها و پرو پوزال ها. رساله ها و پایان نامه هایی دانشجویی .طرح های پژوهشی .قرادادهای پژوهشی دانشگاه با سایر مراکز.تالیف کتاب ها و مقالات .ماموریت های پژوهشی استادان .فرصت های مطالعاتی .انتخاب استاد و دانشجوی نمونه کشوری و استاد ممتاز در دانشگاه .همه و همه متاثر از آیین نامه ارتقا اعضای هیات علمی دانشگاهها ست که در این بیست و اندی سال بر دانشگاههای کشور ما حکومت می کند و در طول این چند سال چندین بار بازنگری شده و همواره با تصویب شورای انقلاب فرهنگی و امضا وزیر علوم به دانشگاهها ابلاغ می شود و به عنوان یک بت بزرگ در دانشگاهها مورد پرستش قرار می گیرد زیرا هرگونه ارتقا و کسب درجه و شان ومنزلت منوط و منحصر به کسب امتیازات این آیین نامه است.
با توجه به اینکه در این چند سال چندین بار دانشگاهها و وزارت علوم به کمک صاحب نظران دانشگاهی تلاش کرده است آیین نامه مذکور را بازنگری و تکمیل کند به نظر می رسد این آیین نامه به صورت فعلی حد اقل به دو دلیل کارایی خود را از دست داده و تاریخ مصرف آن تمام شده است یکی اینکه آیین نامه مذکور ظرفیت بیشتری برای ترمیم و تکمیل ندارد و در دانشگاهها منجر به سردر گمی و تناقضات بسیار شده است و دوم اینکه روح حاکم برآن به گونه ای است که در راستای گام دوم انقلاب و تحقق دانشگاههای نسل سوم و چهارم نبوده و نمی تواند ناظر به معضلات و مشکلات جامعه فعلی ما باشد و طبعا نه تنها نمی تواند در راستای تولید علم نافع و تحقق تمدن نوین از کارایی لازم برخوردار باشد بلکه متاسفانه سدی بزرگ در این مسیر می باشد .از جمله سردر گمی ها و تناقضاتی که می توان به آن اشاره کرد این است که مدتها ست دانشگاهها برتحقق دانشگاه نسل سوم و چهارم امید دارند و با راه اندازی ناحیه های نواوری در دانشگاهها برارتباط دانشگاه با صنعت و جامعه تاکید دارند و میزان اثر بخشی فعالیت های آموزشی و پژوهشی اعضای هیات علمی دانشگاه را مورد توجه قرار داده و از گروههای اموزشی مطالبه می کنند در حالیکه آیین نامه ارتقا کمترین توجه به این خواسته دارد .
اینک چه باید کرد ؟
بی تردید هر گونه ریل گزاری جدید و هر گونه تحول بنیادین در این خصوص وابسته به عوامل متعددی است شورای انقلاب فرهنگی و متولیان امور آموزش عالی کشور و بویژه اهتمام جدی اعضای هیات علمی دانشگاهها به عنوان بهره بردارن اصلی که سرمایه عمر خود را براین اساس باید قیمت گذاری کنند از نقش کلیدی برخوردارند و باید نه تنها به ضرورت این انقلاب و تحول بنیادین پی برده و اقناع شوند بلکه باید کمر همت برای ارایه طریقه جدید و کارامد ببندند و به شکل جهادی در این میدان وارد شوند .
خوشبختانه آمادگی نسبتا خوبی در بین اعضای هیات علمی دانشگاهها و مدیران و تصمیم سازان و تصمیم گیران در این حوزه ایجاد شده و اگر طرح جایگزینی برای ارتقا اعضای هیات علمی ارایه شود قطعا مورد استقبال قرار خواهد گرفت البته ایجاد یک طریقه جدید با مشخصات فوق هم زمان بر است و هم نیازمند به همکاری و همیاری صاحبان نظر در همه دانشگاههای کشور .
در برخی از دانشگاهها از جمله دانشگاه اصفهان در چند سال اخیر حرکت نوینی در این خصوص اغاز شده است و فعلا به صورت آزمایش در دانشگاه اصفهان و در گرایش های علوم انسانی در حال اجراست .شورای ارتقا پژوهش و اثر بخشی علوم انسانی دانشگاه اصفهان ذیل معاونت پژوهشی دانشگاه توانسته است گامهایی مفیدی در این خصوص بردارد و در جهت متقاعد کردن اعضای هیات علمی دانشگاهها و پاره ای از مدیران وزارت متبوع اقداماتی انجام دهد .طرح راهبردی شناسایی نوآوران اثر گذار علوم انسانی برای دستیابی به مرجعیت علمی از جمله ی این اقدامات است که در مقالی دیگر باید به معرفی آن پرداخت هدف اصلی این طرح تحقق مرجعیت علمی در بین اعضای هیات علمی دانشگاه است که چهار بعد اصلی دارد اخلاق علمی . نظریه پردازی . اثار علمی و تعامل و اثر گذاری .روح حاکم براین طرح که می تواند بدیل آیین نامه ارتقا باشد تاکید بر کیفیت فعالیت های پژوهشی و پرهیز از کمیت گرایی است .