به گزارش سایت خبری ساعد نیوز به نقل از رکنا، زن 20ساله ای که به اتهام کلاهبرداری از طریق رسیدهای جعلی با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی محمدرضا جعفری (بازپرس شعبه 407دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) دستگیر شده است، پس از آن که به سوالات ستوان باقری (افسر پرونده) پاسخ داد، به تشریح سرگذشت سیاه خود پرداخت و با بیان خلافکاری هایش گفت: 14سال داشتم که پدر و مادرم مرا پای سفره عقد نشاندند چرا که زودتر از حد معمول به سن بلوغ رسیدم و جثه ام بزرگ تر از دختران همسن و سالم بود.
به همین دلیل پدر و مادرم به اولین خواستگارم پاسخ مثبت دادند تا این که به طور غیررسمی مراسم عقدکنان من برگزار شد، اما هنوز این ازدواج به طور رسمی در محضر ثبت نشده بود که فهمیدم نامزدم انگار از میان لجنزار خلاف و اعتیاد بیرون آمده است. پنج ماه از نامزدی ما می گذشت که تازه دریافتم همسرم فردی مشروب خوار است و به ماری جوانا اعتیاد دارد، اما این ها تنها خلافکاری او نبودند بلکه با دخترانی رابطه داشت که من از این موضوع بسیار زجر می کشیدم.
شوهرم زیبایی دختران دیگر را به رخ من می کشید
«حامد» فردی بسیار بی مسئولیت بود و توجهی به من نداشت. برای همین اختلافات ما آغاز شد و به جنگ و جدل کشید به گونه ای که هر روز بیشتر از هم فاصله می گرفتیم و به مشاجره می پرداختیم. او در میان این کشمکش ها نه تنها ارتباطش با دختران غریبه را تکذیب نمی کرد بلکه زیبایی آن ها را به رخم می کشید. در این شرایط بزرگ ترها دخالت می کردند و ما را با هم آشتی می دادند. این قهر و آشتی ها همواره ادامه داشت اما نامزدم از کارهای خلافش دست بر نمی داشت و ما به هر بهانه ای رو در روی یکدیگر قرار می گرفتیم.
خلاصه، یک سال از دوران نامزدی ما با همین بگومگوها و قهر و آشتی ها به پایان رسید اما او هیچ گاه برای خرید ضروری ترین لوازم شخصی نیز پولی به من نمی داد تا این که من هم در آن سن و سال برای لجبازی و انتقام از او تصمیم دیگری گرفتم. شعله های انتقام در سراسر وجودم زبانه می کشید و هیچ ارتباط عاطفی نیز با پدر و مادرم نداشتم. هیچ وقت دست پرمهرشان را احساس نکردم. در میان دریای مشکلاتم دست و پا می زدم و هیچ پشتیبانی نداشتم. این بود که به جمع دختران خلافکار پارک ملت پیوستم و با چند نفر از زنان و دخترانی که مشکلاتی شبیه خودم داشتند، آشنا شدم و رفتن به پارتی های شبانه و مهمانی های مختلط را شروع کردم. در این میان، به دلیل سن کم و زیبایی ظاهری، بیشتر از دوستانم مورد توجه پسران جوان قرار می گرفتم.
برای انتقام از شوهرم به ارتباط پنهانی رو آوردم
خلاصه، از همین پارتی ها بود که مصرف سیگار، مشروب و ... را آغاز کردم، برای آن که جلب توجه کنم، به پول بیشتری نیاز داشتم تا برای خودم کفش و لباس های شیک بخرم، اما دوستی های خیابانی و رفتن به کافی شاپ ها و رستوران ها برایم عادی شده بود. ارتباط های پنهانی و روابط خصوصی من به جایی رسید که برای حفظ آبرو و لو نرفتن خلافکاری هایم، دست به اعمال و رفتار شیطانی می زدم تا کسی متوجه روابط غیراخلاقی من نشود. حتی برای کسب درآمد، داروهای سقط جنین به برخی از دوستانم معرفی می کردم یا با تهیه این داروها به دلالی می پرداختم تا هزینه خوشگذرانی هایم را بپردازم.
هر روز بیشتر از گذشته در مرداب خلافکاری فرو می رفتم
دیگر از هیچ چیز ابایی نداشتم و هیچ کس هم از من سوال نمی کرد که تا پاسی از شب کجا هستم و چه می کنم؟ حتی مادرم نمی پرسید این بوی سیگار از کجا می آید؟ رفتارهای انتقام جویانه من که زندگی خودم را به نابودی کشاند، با دوستان پارک نشینم ادامه داشت و من هر روز بیشتر از گذشته در مرداب خلافکاری فرو می رفتم تا این که روزی وقتی با چند تن از همین دوستانم به یک پارتی شبانه رفته بودیم، به گشت و گذار در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی پرداختیم. من هم که دیگر گوشی هوشمند مدل بالا داشتم سعی می کردم با انواع و اقسام نرم افزارهای خلافکاری آشنا شوم چرا که دوستانم آشنایی زیادی با فضای مجازی و شبکه های اجتماعی داشتند. در این میان، یکی از دوستانم مرا با نرم افزاری آشنا کرد که به راحتی می توانستم با استفاده از آن نرم افزار کلاهبرداری کنم. وقتی از مهمانی خارج شدیم کلاهبرداری هایم را از همان راننده تاکسی اینترنتی آغاز کردم و با نشان دادن رسید جعلی، پولی به او نپرداختم و ... شایان ذکر است، تحقیقات بیشتر در این باره ادامه دارد