دکتر رحمان مشتاق مهر، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان و معاون بنیاد پژوهشی شهریار در تبریز است. ایشان متولد 1342 در تبریز بوده و کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته ادبیات را در دانشگاه تبریز به پایان رسانده اند و دوره دکتری ادبیات فارسی را با دفاع از تزی در تفسیر رمزی غزلیات شمس زیر نظر استاد تقی پورنامداریان در دانشگاه تربیت مدرس تهران به پایان رسانده اند. رساله دکتری ایشان در سال 1380 به عنوان بهترین رساله سال توسط جهاد دانشگاهی انتخاب شده است. از جمله آثار ایشان فرهنگنامه رمزهای غزلیات مولانا است که توسط انتشارات خانه کتاب ایران منتشر شده است. در روز بزرگداشت شعر و ادب فارسی و استاد شهریار، یادداشت ذیل توسط استاد مشتاق مهر به صورت اختصاصی برای ساعد نیوز ارسال شده است و تقدیم دوستداران ادب و فرهنگ این مرز و بوم می شود:
"چرا روزی به نام روز شعر باید وجود داشته باشد؟
در این روزگار وانفسا بیشتر هم شهریان و هم میهنان ما شب و روز به دنبال فراهم آوردن لقمه نانی بر سرسفره خانواده هایشان هستند و دغدغه معاش، کوچک ترین فرصتی برای تاملات ذوقی و فکری و هنری برای آنان باقی نمی گذارد. حتی برای باسوادترها هم التذاذ هنری از طریق شرکت در محافل ادبی یا مطالعه کتاب یا گوش دادن به موسیقی نوعی وقت کشی به شمار می رود. بودن چنین روزی در تقویم رسمی کشور، برای مردم ما تلنگری است تا به پشت سر خود نگاهی بیندازند و میراث وانهاده ذوقی و ادبی هزار و چند صدساله خود را به یاد بیاورند و در ضمن تکاپوی پایان ناپذیر روزمرّگی ها، لحظه هایی را هم در خلوت کتاب و در پای سخن شاعران و نویسندگان و هنرمندان سپری کنند.
سوال دیگر این است که چنین روز بزرگی چرا با نام شهریار مناسبت یافته است؟
شهریار البته بزرگ ترین یا تاثیرگذارترین شاعر میهن ما نیست. در کشوری که حدود هزار سال قبل شاعرانی همانند رودکی و فردوسی و ناصرخسرو و سنایی و ششصد و هفتصد سال قبل نوابغی همچون نظامی و خاقانی و عطار و مولانا و حافظ و چند صد سال پیش نادره گویانی همچون صائب آمده و رفته باشند و در دوره معاصرش ایرج و بهار و پروین و نیما و شاملو و اخوان و فروغ و سهراب سر برافراشته باشند، شهریار را بزرگ ترین شاعر گذشته و حال این سرزمین دانستن، نشانه تعصب یا ناآگاهی است ولی این روز به نام هر کسی نام می گرفت، وجه نامگذاری اش، جز از باب تسمیه نمادین نبود؛ بدین معنی که شهریار در روزگار ما نماد ذوق و احساس و شعر و هنر و زندگی شاعرانه است و این حقیقتی غیر قابل انکار است. در میان چهار پنج نسل اخیر در کشور ما، ممکن نیست کسی نام شهریار را نشنیده یا مستقیم و غیرمستقیم شعری از او را نخوانده و لذت نبرده باشد. صرف نظر از امتیازات ادبی و هنری، آنچه شهریار را بر همالان و اقران خود برتری می دهد، صفا و صمیمیت و سادگی ذاتی و زیست شاعرانه و وارستگی از غیر و دلدادگی و وفاداری اش به الهه شعر بود. کسانی که "حیدر بابایه سلام" را به زبان اصلی خوانده باشند، معنی صفای ذاتی را در می یابند. همچنان که شهریار خود پیش بینی کرده " ترکی دئدیم اوخوسونلار اوزلری"، حیدربابایه سلام و دیگر اشعار ترکی او را بسیاری از عشایر و روستاییان ترک زبان که هنوز آلوده مشاغل شهری نشده اند، از حفظ می خوانند و چنان رابطه روحی و عاطفی با آن برقرار می کنند که گویی کسی پای درددل و خاطرات آنان نشسته و احوال و عوالم و امیدها و حسرت های آنان را به قلم کشیده باشد.
غزلیات فارسی شهریار نیز چنین است. این غزلیات در عین حال که مستقیم و غیرمستقیم حسب حال عشق نافرجام روزگار جوانی اوست، داستان ناکامی های مکرر چند نسل از خوانندگان او نیز هست.
روحیه شاعرانه شهریار در اشعار اجتماعی و تعلیمی او با ستایش سلم و صفا و آرزوی صلح و مدارا و نیکخواهی بین انسان ها عینیت یافته و او را به سان شاعری انساندوست و فراملی معرفی می کند.
با همه اینها، نباید از تعالی جویی و حق طلبی و آزادمنشی و درونگرایی مثبت در شخصیت و شعر و هنر شهریار غفلت ورزید. شهریار مثل هر انسان حقیقت جویی در دوران کمال عمرش به غور در حقیقت دین و اخلاق و خداپرستی و معنویت روی آورد و از دلخوشی کاذب به شهرت و خوشنامی فراتر رفت و به آرامشی غبطه انگیز دست یافت و اینهمه هرگز در ارزیابی نهایی مردم از کار و کارنامه هنرمندان پنهان نمی ماند."
4 سال پیش