دسته بندی ها

سیاست
جامعه
حوادث
اقتصاد
ورزش
دانشگاه
موسیقی
هنر و رسانه
علم و فناوری
بازار
مجله خانواده
ویدیو
عکس

جستجو در ساعدنیوز

جامعه /

پیشنهادات وسوسه برانگیز مریم رجوی و مسعود رجوی به اسرا چه بود؟ 

جمعه، 10 فروردین 1403
کد خبر: 381619
ساعدنیوز: مریم رجوی می‌گفت: «شما اگر به سوی ما بیایید ما امکانات ویژه مثل آزادی و خانه به شما می‌دهیم و صاحب زن و زندگی می‌شوید.»

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز به نقل از خبرآنلاین، غلامرضا قائدی سال 1346 در روستای جبری شهرستان دشتی متولد شد. با آغاز جنگ تحمیلی و شروع خدمت سربازی به خط مقدم جبهه‌های نبرد اعزام شد و تابستان سال 1367 در منطقه زبیدات به اسارت رژیم بعث عراق در آمد. او در خاطراتش درباره پیشنهاد وسوسه‌برانگیز مریم رجوی به اسرا روایت می‌کند:مریم رجوی به همراه مسعود رجوی هر دو سه ماه یک‌بار به اردوگاه می‌آمدند، بچه‌ها را از اتاق‌هایشان به محوطه می‌بردند همه را یک جا جمع می‌کردند.

مریم رجوی می‌گفت: «شما اگر به سوی ما بیایید ما امکانات ویژه مثل آزادی و خانه به شما می‌دهیم و صاحب زن و زندگی می‌شوید.» با این حرف‌ها بچه‌های ما جذب نمی‌شدند زیرا اعتقاداتشان محکم بود، اما دو نفر از افراد که کم آورده بودند، جذب این شعارها ‌شدند و رفتند و دیگر اطلاعی از آنها نداشتیم تا زمانی که به ایران برگشتیم.

حدود 5 الی 6 ماه از آزادی ما گذشته بود که جلسه‌ای در سپاه ناحیه دریایی بوشهر برگزار شد، ما را هم دعوت کرده بودند. این دو نفر را در آن جلسه دیدم و پرسیدم: «چه شد که دوباره برگشتید؟» گفتند:«ما رفتیم و متوجه شدیم که اشتباه کردیم حرف‌هایی که مجاهدین خلق می‌زدند با عملشان زمین تا آسمان متفاوت بود. ما را با وضعیت اسفبار به کوه‌های کردستان عراق می‌بردند و آنجا متوجه شدیم که شرایط مجاهدین خلق هم دست کمی از اسارت نداشت. همیشه باید اسلحه به دوش می‌بودیم و می‌جنگیدیم.» کسانی که پشیمان شده بودند از دل کوه‌های کردستان فرار کردند و از آنجا به ایران آمدند تا در کشورشان بمانند.

جنگ ایران و عراق تمام شده بود پس از آن جنگ عراق و کویت شروع شده بود، در همان زمان قطعنامه 598 را امضا کردند. عراقی‌ها دیگر نیرویی برای کنترل مرزها و کنترل اسرا نداشتند، در همان بین سازمان ملل اقدام کرد تا اسرا را مبادله کنند که ما هم در تبادل اسرا آزاد شدیم.

این قدرت خدا بود که ما را نجات داد. روز آخر که نگهبان به ما گفته بود شما ساعت 6 آزاد می‌شوید ما لحظه شماری می‌کردیم. ساعت 6 متوجه شدیم درب اردوگاه باز شد، نگهبان عراقی سه میز آنجا قرار داد که سه خانم پشت آن میز نشستند، من و هم‌گروهی‌هایم در اتاق شماره 6 بودیم، من از پشت پنجره به صورت پنهانی می‌دیدم، در اتاق شماره 1 را باز می‌کردند به افرادی که در اتاق بودند چیزی می‌گفتند و پس از آن بچه‌های اتاق شماره 1 می‌رفتند، اما نمی‌فهمیدم چه می‌گفتند، بالاخره همه اسرای اتاق‌ها تک‌تک رفتند تا نوبت به اتاق ما رسید ما هم از اتاق بیرون آمدیم، سه خانم از طرف صلیب سرخ آمده بودند که فرم‌هایی برایمان پر می‌کردند اسم و فامیل‌مان را می‌پرسیدند می‌گفتند که «می‌خواهید این‌جا بمانید یا عضو گروه مجاهدین خلق شوید یا به ایران برگردید؟»

من فقط ایران را انتخاب کردم و بی‌درنگ به آنها گفتم: «ایران ایران ایران» خانم‌ها هم فرم مخصوص را پُرکردند پس از آن ما تک تک به سمت اتوبوس‌های عراقی که جلوی در بود رفتیم. اتوبوس‌های آنها مانند خط واحد قدیمی بود و ما سوار شدیم، از زمانی که سوار اتوبوس شدیم دو نگهبان عراقی مسلح بودند اسلحه‌شان را روی سر ما می‌گذاشتند به محض اینکه تکان می‌خوردیم با قنداق اسلحه یا با پاهایشان ما را می‌زدند.


1 پسندیدم دیدگاه ها

استخاره آنلاین
فال حافظ آنلاین
فال امروز شنبه 03 آذر
از سراسر وب
دیدگاه خود را ثبت نمایید
بهترین ترجمه با بهترین مترجم آنلاین + معرفی 8 پلتفرم برتر ترجمه
شهره سلطانی، عمه خانم المیرا دهقانی در لحظه گرگ و میش: به خدا من تغییر جنسیت نداده‌ام؛ تا آخر عمرم همین هستم+عکس
شیلا خداداد: موهامو رنگ نمیکنم چون همینجوری و نچرال بودن رو دوست دارم؛ وقتی عروسی برم لاک میزنم و برمیگردم پاک میکنم+ ویدیو
خلاقیت خنده دار کارمند باهوش برای خوابیدن در اداره بدون اینکه کسی متوجه بشه+عکس/مغز تو رو باید طلا گرفت😂
بهترین ترجمه با بهترین مترجم آنلاین + معرفی 8 پلتفرم برتر ترجمه
صفر تا صد چاپ فوری مقاله پزشکی و پرستاری
اصول مهم ویراستاری تخصصی کتاب چیست؟
گلایه تند پوریا پورسرخ، آرش سریال کیمیا از موج گرانی‌ها در آنتن زنده تلویزیون: گرونی هم سقفی داره؛ رحم کنید به ما!+ویدیو
لیلا اوتادی: من ترک هستم، منتها نه تُرک تبریز و اردبیل؛ ترک قشقاییِ شیراز هستم+ویدیو
مراحل سابمیت مقاله