ساعد نیوز: آیا اساساً امکان اندیشیدن فلسفی به کرونا وجود دارد؟ به بیان دیگر آیا ما می توانیم کرونا را موضوعی شایسته برای تفکر فلسفی قلمداد کنیم؟
دکتر قاسم پورحسن: بسم الله الرحمن الرحیم، این بیماری در ابتدای ظهور خود در جامعه بشری مثل هر پدیده دیگر به دلیل سیطره نگاه علمی، به عنوان یک بیماری صرف و پدیده مادی مورد بررسی قرار گرفت. طبیعتاً همه در جامعه، این را به عنوان یک اصل پذیرفته اند که باید به این نوع پدیده ها نگاه علمی بشود. ولیکن این پدیده را می توان از منظرهای مختلف مورد بررسی قرار داد. به طور مثال، یک روانشناس می تواند از بعد تنهایی ناشی از این بیماری به آن نظر کند و درباره تنهایی انسان و مسائل روانی مرتبط با آن بحث کند. حتی می توان از آن تحلیل اقتصادی به عمل آورد. اما درباره امکان تفکر فلسفی درباره این پدیده باید بگویم که این تصور غلطی است که تفکر فلسفی ذاتاً انتزاعی است. به اعتقاد من، تمام تفکرات فلسفی ریشه در درگیری فکری انسان با پدیده های انضمامی دارند. البته رویکرد فیلسوفانه و تفکر فلسفی به پدیده انضمامی زمانی شکل می گیرد که شما در سطحی عمیق تر با پدیده ها مواجه شوید. به طور مثال، یکی از وجوه اصلی اندیشه فلسفی درباره کرونا، توجه دادن ما به مسأله رنج بشری باشد. از 200 سال قبل که هگل تئوری پایان عقل را مطرح ساخت و عقل را به عنوان مرجعی مطلق در همه زمینه ها معرفی کرد، بشر به این نتیجه رسید که تمام امکانات عقل را کشف کرده است و انسان در مقام عقل و سوژه می تواند مرجع تمام تفکرات باشد. علم گرایی و نگاه افراطی به علم و تکنولوژی با همین مبنای فلسفی در جامعه مدرن جان گرفت. این باعث شد که انسان از ساحت های دیگر وجود بشری غفلت کند چرا که بنا بر عقل گرایی و سوبژکتیویسم، دیگر چیزی فراتر از این وجود ندارد که انسان بخواهد آن را کشف کند. ولیکن وضعیت کنونی بشر نشان داد که باید به ساحت های دیگر وجودی انسان اندیشید. امروزه تنهایی بشر و رنج او یک مسأله است. به قول نیچه، بحران تنهایی، آینده انسان است. سیطره سوژه باعث شد که ما بفهمیم که رنج بشر تنهایی است. اکنون ما با مسأله حیات دیگری مواجه هستیم. معانی متفاوت شده اند. این مسائل به ظهور زمینه های فکری جدیدی منجر شده اند. ما دیگر صرفاً در بند اندیشه علمی نیستیم، بلکه امروز به ضرورت اندیشیدن به اخلاق علم هم توجه داریم. به قول فوکو، زمانی پزشکی علم مارکتینگ سلامت بود. اکنون رنج بشر و توجه به این مقوله معنای آن را دگرگون ساخته است. به اعتقاد من، تنهایی و رنج به عنوان یکی از اساسی ترین مسائل وجودی انسان با کرونا پر رنگ تر شده است و همین مسأله می تواند دریچه ورود ما به ساحت تفکر فلسفی درباره کرونا باشد. همچنین معنای جدیدی از دانش و علم از دل این تفکر می تواند زاده شود.
ساعد نیوز: آیا بحران حادی مثل کرونا می تواند جهان مند بودن انسان را به چالش بکشد؟
دکتر قاسم پورحسن: پیش از شروع کرونا انسان ها برای خودشان عالمی داشتند و طبیعتاً عالم داشتن هم معانی مختلفی داشت. در یک معنا هر کس در عالم خودش گرفتار بود و خود را محور عالم در معنای مدنظرش قلمداد می کرد. جهان دیگران برای او اصلاً اهمیتی نداشت. انسان وقتی در معرض مرگ قرار گرفت و در معرض درد و رنج قرار گرفت، مشخص شد که دیگر انسان نمی تواند درک خطی از جهان داشته باشد. امروز همه عوالم نسبی هستند. امروز دیگر ما می دانیم که جهان میزبان همه ماست و عالمیت هر فرد به ناگزیر رنگ دیگران را هم دارد. امروز مشخص است که جهان زندگی باید در کنار جهان مرگ و جهان درد مورد اندیشه قرار گیرد. وقتی ما در معرض درد قرار می گیریم، دیگر نمی توانیم تنها از منظر لوگوس به جهان نظر کنیم. اکنون ما دریافته ایم که باید به ساحات اخلاقی زندگی هم بیندیشیم. فیلسوف نمی تواند به جهان زندگی بی توجه باشد. همان طور که هایدگر گفته است نمی شود در دنیایی که تکنولوژی آن را قبضه کرده است، به ذات تکنولوژی نیندیشید. درک ما از وجود و دنیایمان وابسته به تأملی عمیق درباره استلزامات جهانی است که اکنون در آن زندگی می کنیم.
ساعد نیوز: آیا در دنیایی که امکان جهان داشتن در تعامل با سوژه های دیگر برای انسان میسر نیست، اصلاً میشود سوژه بود؟ یا به طور کلی سوژه گی ما ربطی به ارتباطمان با انسان های دیگر ندارد
دکتر قاسم پورحسن: اگر منظورمان از سوژه، من دکارتی است که در خود فروبسته است و سوژگی خودش را بر عالم تحمیل می کند، این سوژه گشوده به دیگری نیست. و اصلاً دغدغه دیگری را ندارد. این سوژه بر بنیاد قدرت و استیلا بنا نهاده شده است و به تعبیر ایزوتسو و دیگران محور آن چیزی است که ایشان از آن به غرب زدگی تعبیر می کند. غربی شدن یعنی ریشه دنیا را در من یافتن. من محور عالم هستم. من می توانم شما را تحریم کنم و اصلاً چیزی برای من مهم نیست و تنها استیلا و قدرت است که مهم است. نیچه و هایدگر این معنای سوژه خودمحور را به چالش می کشند. وقتی رنج هست. وقتی در د هست. وقتی انسان با بحران های شدیدی مثل کرونا برخود می کند، این معنای اخیر دکارتی سوژه زیر سوال می رود. من مورد پرسش قرار می گیرد. دیگر سوژه نمی تواند اعتبار داشته باشد. ما می فهمیم که سوژه، تابعی از رویدادها و رنج ها است. درباره دیگری، باید بگویم که ما دو معنای از دیگری داریم. یکی دیگری در نسبت من است. یعنی دیگری ای که من او را آن طور می خواهم. در شرق شناسی در معنای اورینتالیسم غربی همین معنای دیگری غلبه دارد. شما نمی خواهید با گشودگی وجودی دیگری مواجه شوید بلکه دیگری را آن طور که می خواهید مورد مطالعه قرار می دهید. معنای دوم از دیگری همان دیگری در مقام دیگری دارای عالمیت خاص خودش است. یعنی دیگری ای که عالمیت من از وجود او معنا می گیرد نه این که من محور باشم و او تابعی از من. یعنی دیگری به عنوان یک خود دیگر. به نظر من کرونا معنای دیگری را از نو زنده کرده است. نمی شود به دیگری نیندیشید. نمی شود دغدغه حیات دیگری را نداشت. به تعبیر لویناس در نقد هایدگر، فیلسوف باید به اخلاق بیندیشد. وقتی دیگری در مقام یک ساختار صرف در نظر من جلوه نمی کند و برای خودش وجودی منحاز دارد، این تفکر فلسفی را متحول می سازد. به اعتقاد من، کرونا به ما توجه داد که دیگری وجود دارد. ما با وقوف به تنهایی و رنج حاصل از این نوع بیماری به اهمیت وجود دیگری پی می بریم و قدر دیگری را می دانیم. ما معنای وجودی او را می دانیم و از مرگ دیگری متأثر می شویم. دیگر دست به تحریم نمی زنیم؛ خشونت و جنگ ریشه در غیبت این معنای از دیگری دارد.
ساعد نیوز: آیا با تشدید بحران کرونا، این دیگری جسمانیت نمی یابد؟ به بیان دیگر، آیا این بحران به آشکار شدن جسمانیت سوژه منجر نمی شود؟
دکتر قاسم پورحسن: در ابتدای ظهور بیماری کرونا ما با هراس دست به گریبان بودیم و دیگری را در همان معنای غیراصیل اش فهم می کردیم به آن به عنوان یک شیء می اندیشیدیم و این هم ریشه در همان معنای دکارتی سوژه و اصالت قدرت دارد. ولیکن رفته رفته دغدغه های وجودی در ما محکمتر شد و ما فهمیدیم که باید به دیگری در معنای اصیل آن نه در معنای یک ابژه بلکه به عنوان یک دیگری اصیل بیندیشیم. ما از مرگ هر انسان دیگری متأثر می شویم. جوامع در حال تلاش برای حمایت از همدیگر هستند. همه انسان ها برای شما مهم شده اند. به این ترتیب، کرونا زمینه را برای ظهور دیگری اصیل مهیا ساخته است.