راه نجات جریانهای سیاسی؛ پوست اندازی یا تغییر بنیادی؟
به گزارش سایت خبری ساعد نیوز به نقل از فرارو، از سال ۹۲ به بعد نتیجه هیچ انتخاباتی به سود اصولگرایان نبوده است. در انتخابات مجلس ۹۴ اصلاحطلبان و مستقلین عرصه را بر جریان اصولگرا تنگ کردند. در ۹۶ هم با پیروزی دوباره روحانی در ریاست جمهوری و ورود لیستی اصلاحطلبان به شوراهای کلانشهرها پازل شکست چندباره اصولگرایان تکمیل شد.
اما هشت ماه بعد از آخرین پیروزی اصلاحطلبان در بعضی خیابانهای کشور شنیده شد: "اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا". هرچند این شعار از سوی جمعیت زیادی سر داده نشد، اما این شعار معروفترین شعاری ناآرامیهای دی ماه سال بود.
آن موقع عدهای معتقد بودند پشت پرده این ناآرامیها دست بیگانه دیده میشود، اما برخی تحلیلگران نیز پای عملکرد جریانهای سیاسی داخلی را وسط میکشیدند. به زعم آنها عملکرد اصلاحطلبان هم قابل قبول نبوده است. ضعف عملکرد فراکسیون امید در مجلس، حقوقهای نجومی و بعدتر عملکرد شورای شهر اصلاح طلب تهران و حتی ماجرای همسر دوم محمدعلی نجفی شهردار سابق تهران از موارد ناامیدکننده اصلاحطلبان بوده است.
در سوی دیگر میدان نیز اصولگرایان هنوز نتوانسته اند با شعارهای خود نظر قشرهای وسیعی از جامعه را به خود جلب کنند. این روزها واژه اصولگرا یادآور پهن کردن طومار و بنر در مجلس در مخالفت با کنوانسیونهای بینالمللی یا متهم کردن روسای قوا به خیانت است.
محمدرضا تاجیک: پوست اندازی راه نجات جریانهای اصلاح طلب و اصولگرا
تحلیل گران سیاسی و اجتماعی بارها از ضرورت به وجود آمدن تغییر در هر دو جریان سیاسی کشور سخن گفته اند. محمدرضا تاجیک، از استراتژیستهای جریان اصلاح طلب در گفتگو با سایت الف. گفته "جریانهای اصلاح طلبی و اصولگرایی برای اینکه خود را نجات بدهند باید پوست اندازی کنند در غیر اینصورت بطور فزایندهای به حاشیه رانده خواهند شد و از سپهر انتخاب مردم خارج خواهند شد و جریانات دیگری جای آنها را خواهند گرفت. "
دو تحلیل گر سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا در گفتگو با فرارو بر ضرورت ایجاد تغییرات در هردو جریان سیاسی تاکید میکنند. اما اختلافی که در کلام آن دو پیداست پوست اندازی یا تغییر بنیادی است.
اصلاحطلبان دچار انشقاق هویتی شده اند
ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا در گفتگو با فرارو میگوید: هردو جریان سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا باید پوست اندازی کنند، اما هر جریان از جنبههای متفاوتی باید پوست اندازی کنند. این تحلیلگر سیاسی میگوید: اصلاحطلبان دچار نوعی انشقاق هویتی شده اند، استراتژیهای آنها با مبانی آنها سازگار نیست، هنوز درباره حضور در قدرت به یک نظریه واحد نرسیده اند و شعارهای آنها مقداری کهنه شده است. از طرف دیگر این جریان سیاسی با ناکارآمدی هم مواجه شده اند. آنچه مردم در ۶ سال گذشته از اصلاحطلبان میبیند نوعی ناکارآمدی است. به این ترتیب آنها باید در درون خود نوعی تغییرات اصولی بدهند. البته اصلاح طلبان به این مساله واقف شده اند. بعضی از اصلاح طلبان میگویند شورای عالی اصلاح طلبان کافی نیست و باید هسته سختی تشکیل شود. این موضوع نشان میدهد اصلاحطلبان هم مساله پوست اندازی را قبول دارند، اما بر سر نوع آن با هم اختلاف دارند.
مبانی نظری اصولگرایان باید دچار تحول شود
ایمانی اعتقاد دارد اصولگرایان باید به صورت دیگری در خود پوست اندازی کنند. او میگوید: جریان اصولگرا با انشقاق و تفرق مبانی نظری زیادی مواجه نیست. اما مبانی نظری آنها باید تغییر کند. یک زمان است که میگوییم مبانی نظری این طیف اصولگرا با طیف دیگر فرق میکند، مثل آنچه درباره اصلاح طلبان هم وجود دارد. اما درباره اصولگرایان چنین چیزی نیست. اما اساسا مبانی نظری اصولگرایان در برخی حوزهها مثل حوزه حکومت، نوع نگاه آنها به حکومت، نقش مردم در حکومت باید دچار نوعی تحول شود. از طرف دیگر اصولگرایان در جذب افکار عمومی ضعیفند که این هم به مبانی نظری آنها برمیگردد. استراتژی و تاکتیکهای آنها در زمانهای مختلف کارآمد نیست. بعضا در استراتژیها و تاکتیکهای خود متصلبند و این تصلب قدرت مانور را از آنها میگیرد.
تغییرات دو جریان نباید بنیادی باشد
او ادامه میدهد: اصولگرایان باید در نوع تلقی خود از حکومت مبتنی بر مبانی اسلامی یک بازنگری انجام دهند. باید برای خود مشخص کنند حکومت مبتنی بر ارزشهای اسلامی تا چه اندازهای است و نقش مردم در این حکومتها را تا چه اندازه میدانند. اگر نظر جامعه در یک موضوع چیزی باشد که اصولگرایان آن را مبتنی بر مبانی ارزشی اسلامی نمیدانند، آنها چه باید بکنند؟ آیا باید در برابر مردم بایستند یا اینکه آن را بپذیرند؟ مثلا در ارتباط با حضور زنان در استادیوم ها، ممکن است اصولگرایان به این نتیجه برسند که حضور زنان در ورزشگاهها مغایر ارزشهای اسلامی است، اما اگر اکثریتی در جامعه با آن موافق باشند چه باید کرد؟
ناصر ایمانی میگوید: هر دو جریان باید تغییرات جدی داشته باشند و گرنه مردم ممکن است هردو جریان را کنار بگذارند. اما این تغییرات نباید به صورت بنیادین باشد. اگر تغییرات بنیادی باشد چرا که ممکن است هردو جریان را به جریانهایی تغییر دهد که نه به اصلاحطلبان میتوان اصلاحطلب گفت و نه به اصولگرایان اصولگرا.
اگر از دانشجویان نظرسنجی کنید نمیدانند اصلاحطلبی یعنی چه
صادق زیباکلام، فعال سیاسی اصلاحطلب نیز به فرارو میگوید: هر دو جریان اصلی اصلاحطلب و اصولگرا به یک تغییر و تحولات جدی نیاز دارند، اما با اصطلاح پوست اندازی خیلی موافق نیستم. پوست اندازی یک تعبیر کلی است. باید به طور مشخص نقطه ضعف هردو جریان بیان شود. جریان اصلاح طلب بیش از دو دهه است که به وجود آمده است. جامعه ایران در این دو دهه یک جامعه ایستا نبوده و مناسبات اجتماعی، سیاسی، فضای بینالملل ظرف این دو دهه تغییر و تحول پیدا کرده است؛ بنابراین شعارها، آرمانها و مسائلی که در سالهای اولیه بعد از دوم خرداد مطرح شده بود باید با آنچه امروز مطرح میشود تفاوت داشته باشد. این استاد دانشگاه میگوید: اهداف هردو جریان سیاسی مبهم است. امروز اگر از دانشجویان دانشگاهها نظرسنجی کنید و از آنها بپرسید اصلاحطلبی یعنی چه خیلیها نمیدانند. در حالی که اصلاحطلبان بعد از ۲۰ سال باید بتوانند بگویند اصلاحطلبی یعنی دموکراسی خواهی.
اولویتهای جریان اصلاحطلب
به اعتقاد زیباکلام، دموکراسی خواهی اولین مسالهای است که اصلاحطلبان باید در اولویت اصلی خود قرار دهند. احیای جایگاه مجلس نیز باید مساله دوم آنها باشد. این موضوع باید از طریق حل نظارت استصوابی عبور کند و طبیعتا اصلاح قانون انتخابات باید در دستور کار اصلاحطلبان قرار بگیرد که شورای نگهبان از ورود هرکسی که نمیپسندد جلوگیری نکند. او معتقد است: استقلال قوه قضاییه اولویت سوم و مبارزه با فساد باید اولویت چهارم اصلاحطلبان باشد. تا زمانی که اقتصاد ایران یک اقتصاد دولتی باقی بماند اصلاح و پیشرفتی در اقتصاد به وجود نمیآیند و فساد همچنان ادامه پیدا میکند. آنها در عرصه سیاست خارجی نیز باید آمریکاستیزی و شعار نابودی اسرائیل را کنار بگذارند و سیاست خارجی کشور را به سوی تنش زدایی و مدارا با جهان حرکت دهند.
این استاد دانشگاه معتقد است: بعد از هدفگذاری کار دوم اصلاحطلبان باید یک تحول بنیادی از نظر تشکیلات و سازماندهی آنها باشد. اصلاح طلبان باید در ساختار سازمانی خود نیز تغییراتی جدی صورت دهند. ما الان هم شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان داریم و هم شورای هماهنگی جبهه اصلاحات الان یک سری احزاب هستند که به عنوان احزاب اصلاح طلب فعالیت میکنند، اما معلوم نیست پایگاه مردمی آنها چه اندازه است. اصلاح طلبان باید هرچه سریعتر به دنبال تشکیل کنگره بزرگ و ملی اصلاحطلبان حرکت کنند.
منشاء نارضایتیها از اصلاحطلبان
این استاد دانشگاه در ارتباط با نارضایتیهایی که درباره جریان اصلاحطلب وجود دارد نیز میگوید: اگر فراکسیون امید مجلس نمیتواند به خوبی انجام وظیفه کند به خاطر آن است که شورای نگهبان مثل عقاب به نمایندگان نگاه میکند و ممکن است به خاطر یک عملکرد یا نطقشان، آنها را رد صلاحیت کند. بزرگترین ایراد من هم به فراکسیون امید این است که چرا در این سه سال اصلاح قانون انتخابات را در دستور کار خود قرار نداده است. قطعا شورای نگهبان با این موضوع مخالفت میکند، اما این موضوع حداقل باید در مجلس مطرح میشد.
انتخابات آزاد حرف تند است؟
او ادامه میدهد: اگر اصلاح طلبان این مسائل را قبول ندارند و میگویند این حرفها تند است آن را رسما اعلام کنند. کجای این حرف که انتخابات باید آزاد باشد تند است؟ در افغانستان و عراق هم انتخابات آزاد برگزار میشود. شورای نگهبان نیست که بگوید چه کسی میتواند و چه کسی نمیتواند در آن شرکت کند. بزرگترین انتقادی که به اصلاحطلبان میشود این است که چرا به واقعیات جامعه ایران تن نمیدهند؟ وگرنه مسائلی مثل حقوق نجومی یا ازدواج دوم آقای نجفی مساله شخصی است. اینکه کسی در زندگی خصوصی اش معتاد است یا از همسرش جدا شده یا چقدر حقوق میگیرد به کسی ارتباط ندارد. اگر صادق زیباکلام حقوق نجومی میگیرد به کارفرما و تشکیلاتی که در آن کار میکند برمی گردد. اگر حقوق نجومی او قانونی است که هیچ اگر هم غیرقانونی است به قوه قضاییه برمی گردد.
اصولگرایی هم مبهم است
زیباکلام ادامه میدهد: مشابه این موارد در جریان اصولگرا نیز وجود دارداصولگرایی عملا به طیف گستردهای تبدیل شده است که یک سمت آن جبهه پایداری و در سمت دیگر جریانات میانه روتر است. اما معلوم نیست مثلا جایگاه آقای احمدی نژاد در این طیف کجاست. اهداف و آرمانهای اصولگرایان نیز دست کم برای دهه هفتادیها مبهم است. آنها میگویند ما به اصول انقلاب اسلامی وفاداریم اصول انقلاب اسلامی انتخابات آزاد، نبود زندانی سیاسی، آزادی مطبوعات و آزادی اجتماعات است. آیا اصولگرایان به این اصول پایبند هستند یا آنکه صرفا به آنچه که تندروها مطرح میکنند مثل استکبارستیزی و شعار صدور انقلاب وفادارند؟