دسته بندی ها

سیاست
جامعه
حوادث
اقتصاد
ورزش
دانشگاه
موسیقی
هنر و رسانه
علم و فناوری
بازار
مجله خانواده
ویدیو
عکس

جستجو در ساعدنیوز

جامعه / اخبار عمومی /

روایت شهادت «آرمان علی‌وردی» طلبه دهه هشتادی از زبان خانواده‌ و دوستانش 

شنبه، 07 آبان 1401
کد خبر: 228345
ساعد نیوز: آرمان علی‌وردی مربی کانون تربیتی حوزه علمیه آیت‌الله مجتهدی(ره) که گرفتار دسته‌ای از آشوبگران در خیابان اکباتان می‌شود، از او می‌خواهند که به رهبر انقلاب فحش دهد، ولی او چیزی نمی‌گوید، کیفش را باز می‌کنند و کتاب‌های حوزه را می‌بینند ... در اثر ضربات شدید آشوبگران به کُما رفت و بعد از چند ساعت به شهادت رسید.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعد نیوز به نقل از فارس، معاندین به بهانه های مختلف در تلاش هستند تا کشور را ناامن کنند، فوت خانم مهسا امینی بهانه ای برای شروع حرکت آشوبگرانه آنها بود و در بازه های زمانی مختلف از طریق رسانه های خود فراخوان های سنگینی را برای به آشوب کشاندن کشور داشتند.

چهارشنبه همزمان با چهلمین روز فوت خانم مهسا امینی مجدد فرصتی برای دشمن بود، در آن روز چند نقطه محدود در تهران آشوب ایجاد شد که در برخی نقاط آشوبگران با خشونت و پرتاب کوکتل مولوتوف دو نیروی حافظ امنیت را به شهادت رساندند.

آرمان علی وردی مربی کانون تربیتی حوزه علمیه آیت الله مجتهدی(ره) که گیر دسته ای از این آشوبگران در خیابان اکباتان می افتد، از او می خواهند که به رهبر انقلاب فحش دهد، ولی او چیزی نمی گوید، کیفش را باز می کنند و کتابهای حوزه را می بینند ... در اثر ضربات شدید آشوبگران به کما رفت و بعد از چند ساعت به شهادت رسید.

پیگیری خبرنگار فارس برای کسب روایتی از شهید او را تا خانه شهید کشاند و آنچه می خوانید صحبت های پدر، مادر، برادر و سه نفر از رفقای آرمان است.

کلاس درس و حوزه اش که تمام شد بعد از گپ و گفت با هم کلاسی ها راهی مسجد محل شد، تا طبق قرار قبلی برای مقابله با آشوبگران راهی شوند، به مسجد که رسید یکی از بچه های مسجد آرمان را دید او را گوشه مسجد نشاند و شروع کرد به مباحثه، یواش یواش دوستان دیگه هم کنار هم جمع شدند و گعده شکل گرفت، چند ساعتی را مشغول مباحثه بودند.

اطلاع دادند که در خیابان اکباتان آشوبگران شلوغ کاری کردند، آرمان و مابقی دوستان گعده را تمام کردند و با موتور خودشان را به اکباتان رساندند، تعدادی مشغول شعار دادن بودند، افرادی هم سطل زباله ها را آتش زده و وسط خیابان وارونه کرده بودند.

آرمان با تعدادی از بسیجی ها برای آرام کردن فضا پیش می رود، تعدادی از آشوبگران از پشت بام ساختمانی شروع به پرتاب سنگ و اشیاء دیگر می کنند، به ناچار بر می گردند.

آرمان کتاب ها و عمامه خود را توی کیف گذاشته بود، کیف را روی دوش گذاشت و با بچه ها خداحافظی کرد و رفت، می خواست از آشوبگران عبور کند که هم اطلاعاتی از تعداد آنها کسب کند و هم بعد از آن خود را به پایگاه برساند.

تعدادی از رفقا مجدد برای متفرق کردن آشوبگران جلو رفتند که یکی از نیروهای بسیج توسط اشیائ که از بالای ساختمان پرتاب می شد مجروح شد، او را به عقب کشاندن و از آنجا هم به بیمارستان منتقل شد.

در طرف دیگر تعدادی آشوبگر به چهره و ریش آرمان شک کردند، جلوی او را گرفته، بسیجی؟! آرمان جواب نداد، یکی کیف آرمان را می کشد و با خود می برد، کیف را که باز می کند کتاب حوزه و عمامه را می بیند، داد می زند آخونده، آخونده؛ دور آرمان حلقه می زنند، یکی با سرعت از دور نزدیک می شود و لگد می زند و چند نفر مشغول کتک زدن می شوند.

آرمان را با خود می برند جلوتر، پیراهنش را در می آورند و با لگد به شکم و سر و صورتش می زنند و فحش می دهند، یکی می گوید به مقدسات و نظام و رهبری فحش بده تا رهایت کنیم، آرمان مقاومت می کند و چیزی نمی گوید.

مقاومت آرمان در برابر تاکید آشوبگران مبنی بر اهانت به مقدسات باعث می شود خشونت آنها بیشتر شود و هر بار که آرمان سکوت می کند ضربات محکم تری می زنند، آرمان بی هوش می شود و رهایش می کنند و می روند.

رفقای آرمان سر می رسند و او را به بیمارستان می برند، پدر آرمان می گفت: ضربات زیادی را به آرمان زده بودند، کتف، دماغ و سرش را شکسته بودند، هیچ جای سالمی در بدنش نمانده بود. دکتر گفته بود ضربه سختی به سرش وارد شده و فقط توانسته با دستگاه چند ساعت زنده نگهش داره.

«آرمان پیش از این دوست داشت به سوریه برود»، این را پدرش می گوید و ادامه می دهد: چرا او را شهید کردند، آدمی نبود که به دیگران ظلم کنه، همیشه مدافع حق بود، رشته مهندسی می خواند ولی به خاطر علاقه ای که به حوزه داشت از دانشگاه انصراف و رفت طلبه شد.

دایی آرمان از دل پاکی و مردمی بودن آرمان می گوید، اینکه همیشه در بحث ها مدافع حق بود و روی آن ایستادگی می کرد.

آرمان اهل اردوهای جهادی بود، هرجا که می توانست با رفقا می رفت و چند روزی را اردوی جهادی برگزار می کرد، رفیقش می گفت: در سیل لرستان آرمان مثل آچار فرانسه همه کاری می کرد، بعضی روزا توی آشپزخانه کمک کار بود، ساعاتی بیل به دست می گرفت و...

«چرا او را شهید کردند، او که بچه خوبی بود، باید انتقام از آنها گرفته شود، داداشم آدم خوبی بود»؛ صحبت های برادر ۱۲ ساله آرمان بود که اشک می ریخت و همزمان با خود تکرار می کرد.

بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ، به کدامین گناه کشته شده اند.


4 پسندیدم 5 دیدگاه

استخاره آنلاین
فال حافظ آنلاین
فال امروز چهارشنبه 19 اردیبهشت
از سراسر وب
دیدگاه ها
بازدیدکننده
1 سال پیش

جای ارمان خوب است او بی گناه کشته شد قاتلان ارمان باید شکنجه شوند و تیکه تیکه شوند
پاسخ
بازدیدکننده
2 سال پیش

جای ارمان در بهشت خواهد بود وجای قاتلینش در جهنم
پاسخ
بازدیدکننده
2 سال پیش

فقط بایدازاین اشوبگرا انتقام گرفت ۰چراخون این طلبه ریخته شد بی گناه
پاسخ
فرشته
2 سال پیش

امیدوارم قاتلینش در دام قانون بیفتند و خیر نیینند لعنت خدا بر همه آنها
پاسخ
بازدید کننده
2 سال پیش

شهادتت مبارک برادر عزیزم
پاسخ
دیدگاه خود را ثبت نمایید
محاسبه آنلاین هزینه چاپ کتاب در چند ثانیه
نگاهی به جشن تولد 93 سالگی پدر حمید معصومی نژاد گوینده خبر از رُم/مبارکا باشه +عکس
(فیلم) داماد کم شعور گریه عروس را درآورد! / وقتی مامان و بابات برات زن می‌گیرن و تو جنبه نداری!
گردش لاکچری شبنم قلی خانی بازیگر نقش مریم مقدس در یک کافه سر سبز در دبی/ خوش بگذره +عکس
نگاهی به تغذیه مدرسه ساده و سالم پناه و نبات دخترای شاهرخ استخری در بلژیک+عکس/ مثل همیشه مقوی و مفید
عکس قدیمی دیده نشده از جواد نکونام و لیلا اوتادی با یک ژست عجیب و غریب! / واقعا مغز طراح این ژست رو باید تو موزه نگه داشت!
تماشای بازی تیم استقلال در کنار مزار جوان تازه فوت شده توسط دوستان بامعرفتش+ویدیو/ بامرام شما هستن بقیه اداتون رو درمیارن👌
رونمایی از فرزند پسر دیده نشده و بزرگ مرحوم مهرداد میناوند/ چقد شبیه پدرشه +عکس
استخراج مقاله از پایان نامه کارشناسی ارشد و دکتری و چاپ در مجلات isi، علمی پژوهشی، Scopus + پاورپوینت آموزشی
هزینه تبدیل پایان نامه به کتاب + ویدئو آموزشی