روایتی از رای دادن به رهبر معظم انقلاب با دست خونی! +عکس

  سه شنبه، 08 اسفند 1402 ID  کد خبر 377307
روایتی از رای دادن به رهبر معظم انقلاب با دست خونی! +عکس
ساعدنیوز: صبح که مصادف با روز جمعه بود، در بیمارستان عیسی بن مریم صندوق رأی انتخابات ریاست جمهوری را آوردند؛ با دست کم رمقم که هنوز خونهایش شسته نشده بود، نوشتم سیدعلی خامنه‌ای..

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز به نقل از فارس، دانش‌آموز بود و اهل قم. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با دوستانش در تظاهراتها شرکت می‌کرد. وقتی هم که جنگ تحمیلی شروع شد، بخاطر سن کمی که داشت، مانع اعزامش به جبهه می‌شدند تا اینکه نیمه اول سال 63 با تغییر سال تولدش با بعضی از دوستانش عازم جبهه شد. او تا اواخر جنگ تحمیلی در جبهه بود، چند باری هم مجروح شد. او ضمن حضور در جبهه، از سال 65 وارد حوزه علمیه قم شد و امروز از محققان حوزه تفسیر و مسائل فقهی است.

حجت‌الاسلام «علی سیل‌آبادی» در عملیات «عاشورای 2» فقط 16 سال داشت که به عنوان رزمنده در این عملیات حضور یافت و از ناحیه پا مجروح شد. او درباره این عملیات می‌گوید: «23 مرداد 1364 از مقر سد دز اندیمشک بعد از حدود یک ماه آموزش‌ و آمادگی‌های رزمی با مینی‌بوس حرکت کردیم. در گرمای عصر به رودخانه چنگوله و منطقه نزدیک عملیات رسیدیم. بعضی بچه‌ها از شدت گرمای هوا داخل آب رودخانه شنا کردند. بعد از استراحت کوتاهی دوباره سوار ماشین شدیم و به منطقه عملیاتی دسته خودمان رسیدیم. آن شب شهید محمدمهدی معادیخواده از مسئول دسته‌مان شهید رضا ماشااللهی خواست کمی مداحی کند؛ روضه حضرت زهرا (س) خوانده شد. سوار مینی‌بوسها شدیم و در تاریکی شب مسیری را پیمودیم. دوباره از ماشین پیاده شدیم و نمازی سریع و با تیمم خواندیم. البته از آبی هم که وعده داده بودند وجود دارد و قمقمه‌ها را پر می‌کنید، خبری نبود. به سرعت و ستونی از خاکریز خط پدافندی خودمان بسوی خط دشمن حرکت کردیم. نزدیکهای خط دشمن یکدفعه رگبار تیری به سمت ستون شلیک شد که عجیب بود و مشکوک به اینکه دشمن مطلع شده باشد. دوباره مقداری نشستیم که من چرتم برد. یکدفعه دیدم حسین نیری معاون دسته‌مان گفت: سیل‌آبادی نخواب! نماز شب بخوان خوابت نگیرد.»

این عملیات در بامداد 24 مرداد شروع شد. رزمندگان توانستند ارتفاعات خط اول دشمن را به راحتی و تقریبا بدون درگیری تصرف کنند. سیل‌آبادی درباره ادامه عملیات عاشورای 2 بیان می‌کند: « خوشحال بودیم که توانستیم ارتفاعات خط اول دشمن را تصرف کنیم اما بعداً معلوم شد که دشمن تعمداً عقب رفته و روی ارتفاعات بلندتر موضع گرفته است. بچه‌ها در کانال اجتماع کرده بودند به ما گفتند: بیرون بیایید و بسوی ارتفاع بلند منطقه یعنی قله 145 پیشروی کنید. بیرون پریدیم و حرکت بسوی دشمن که در ارتفاع بلند روبرو بودند مسیر را ادامه دادیم. مقداری که رفتم دیدم مهدی عزیززادگان زخمی شده و افتاده روی زمین. مرتضی صدرآبادی فرمانده گروهان کنار مهدی نشسته بود؛ بعد در حالی که آرپی‌جی مهدی رو برمی‌داشت، بلند شد و رفت. بلافاصله کنار مهدی نشستم. او درد شدیدی داشت. از مهدی پرسیدم چه اتفاقی افتاده؟ گفت: روی مین رفته‌ام. اصلاً حواسم نبود که عزیززادگان می‌گوید میدان مین! داشتم نگاه میکردم تا ببینم کجای مهدی زخمی شده و پانسمان کنم که ناگهان انفجار شدیدی پای چپم را از زمین بلند کرد. گرد و خاک و بوی باروت داخل بینی‌ام پیچید و درد شدیدی در پا و جاهای مختلف بدنم احساس کردم که از جنس دردها و زخمهایی که در کودکی و نوجوانی در بازی‌ها برایم اتفاق می‌افتاد، نبود. هنوز متوجه میدان مین نبودم و فکر کردم که انفجار آرپی‌جی چنین زخمهایی را ایجاد کرده! دستم را بردم طرف پاشنه پایم. پاشنه نبود؛ دستم رفت لای خون و گوشت و استخوان!»

نوجوان

این رزمنده 16 ساله مجروح شده بود و به نوعی به همراه همرزمانش در میدان مین گیر افتاده بودند. سیل‌آبادی از شدت درد و ترکشهای زیاد مین که به جاهای مخلتف بدنش خورده بود، روی زمین دراز می‌کشد؛ اما با روشن شدن گلوله منور نگاهش به مین دیگری می‌افتد که در چند سانتیمتری قلبش قرار داشت. او از نیروهای تخریب برای رهایی از مین کمک می‌خواهد و آنها می‌گویند که از کناره‌های مین بگیرد، آن را از خاک بیرون بکشد و به محلی دورتر از خودت پرتاب کند. این رزمنده نوجوان با موفقیت این کار را انجام می‌دهد اما چشمش به رفقایش است که به شدت مجروح شده‌اند و او هم نمی‌تواند برایشان کاری کند.

این رزمنده دانش‌آموز وضعیت منطقه و همرزمانش را اینگونه توصیف می‌کند: «من پوتینم را از پایم درآوردم و با باندی زخمم را بستم. ناله‌های مهدی عزیززادگان از توجه به زخمها و حال و روز خودم بیرونم کشید. اینطور که معلوم بود، بعد از انفجار مین زیر پایش، دوباره با کمر روی مین رفته بود و زخم عمیقی داشت. مهدی به من گفت: حداقل دستت را روی زخمم بگذار تا کمتر خونریزی کند. اگر چه این کار بی فایده بود اما برای دلخوشی مهدی این کار را کردم. محمد شاهینی که بعدها در کربلای 5 شهید شد و نزدیکم روی مین رفته بود، پیشنهاد داد که ماندمان صلاح نیست و باید خودمان عقب برویم. قبول کردیم و به عقب برگشتیم.»

نوجوان

این رزمنده نوجوان پس از مدتی به چادر اورژانس منتقل می‌شود و با توجه به تعداد زیاد مجروحان او را به بیمارستان اصفهان منتقل می‌کنند. سیل‌آبادی درباره اعزامش به بیمارستان اصفهان اظهار می‌دارد: «ما را به سالن فرودگاه بردند تا به بیمارستانهای دیگر کشور منتقل شویم. گرمای تابستان، خونریزی و تشنگی امانم را بریده بود. آب که می‌خواستم، فقط با پارچه لبهایم را خیس می‌کردند. منبع آب را پیدا کردم و از برانکارد پایین آمدم. کشان‌کشان خودم را به منبع آب رساندم و یک دل سیر آب خوردم. نمی‌دانم بخاطر خوردن آب بود یا خستگی، چون که تا اصفهان بیهوش بودم. هلی کوپتر در اصفهان نشسته بود که چشمهایم را باز کردم. نور لامپهای خیابانهای اصفهان بود و صدای آژیر آمبولانس. صبح که مصادف با روز جمعه بود، در بیمارستان عیسی بن مریم صندوق رأی انتخابات ریاست جمهوری را آوردند؛ با دست کم رمقم که هنوز خونهایش شسته نشده بود، نوشتم سیدعلی خامنه‌ای.»


2 دیدگاه
  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
همسر رهبر معظم انقلاب: آقای ما اجازه نمی‌دهد که در خانه، غیر از برنج کوپنی استفاده کنیم و آن هم کفاف خوراک ما را بیش از یک بار در هفته نمی‌دهد (661 نظر) نگاهی به سفره مفصل و تمام و کمال حضرت ابوالفضل در منزل شاه نشین علی دایی+عکس/ از گل آرایی و شمع‌دان‌هایی طلایی تا پَک هایی لاکچری و جذاب (113 نظر) نگاهی به ماشین مازراتی هوش پران علی دایی که همه آرزوشو دارن/ شهریار فوتبال ایران سوار بر دلبر مشکی😍 (93 نظر) رهبر معظم انقلاب: بعد از فوت پدرم همه‌ی موجودی خانه‌اش 45 هزار تومان شد که نمی‌شد با آن گاز یا یخچال خرید (75 نظر) (فیلم) ورود جالب و معنادار رهبر انقلاب به حسینیه امام خمینی (ره) به همراه مسعود پزشکیان و شعار حیدر حیدر جمعیت (63 نظر) مات و مبهوت موندن مهران مدیری از دیدن همزاد خودش تو دورهمی/ چقدرم که شبیه همدیگه هستن!+عکس (61 نظر) میز غذای ساده رهبر معظم انقلاب و خوردن غذا در بشقاب استیل/ ساده زیستی ایشان همیشه مثال زدنی است+عکس (46 نظر) خلاقیت منحصر به فرد آرایشگر خوش ذوق در تغییر چهره داماد حماسه ساز شد+ویدئو/سلطان بی چون و چرای گریم در سطح خاورمیانه😂 (32 نظر) رهبر معظم انقلاب: من در کلاس اول ابتدایی چشمانم ضعیف بود و تخته سیاه و چهره معلم رو نمی‌دیدم +ویدیو/ از 13 سالگی عینکی شدم (30 نظر) ریحانه سادات دختر بزرگ شهید رئیسی: سجاده نماز پدرم را در اندونزی تکه تکه کردند و به عنوان تبرّک بین مردم پخش کردند+ویدیو (23 نظر) درخت خرمای بزرگ حیاط باصفای خونه ویلایی زهرا گونش/ نخل های هم قد والیبالیست مشهور ترکیه ای (21 نظر) خلاقیت خنده‌دار اوستا بنّا در ساختن توالت کنار روشویی برای راحتیِ صاحبخانه حماسه آفرید+ عکس/ مغز نیست که فسفر خالصه😂 (21 نظر) حضور ساده و بدون تشریفات همسر رهبر معظم انقلاب در یک درمانگاه/ ایشان گفتند من نمی‌خواهم پارتی بازی بکنم+ویدیو (17 نظر) نگاهی به حضور صبحگاهی بازیگران و چهره‌های مشهور در کله‌پزی+عکس/ از الناز شاکردوست و المیرا شریفی مقدم تا احسان خواجه امیری و نسرین مقانلو (15 نظر) هنرمندان و ورزشکارانی که در مراسم نذری پوریا پورسرخ بازیگر سریال کیمیا حضور داشتند/ علی پروین هم بود+عکس (15 نظر)
منتخب روز   
(فیلم) سکانس فوق العاده احساسی و عاشقانه از شهاب حسینی و معشوقه‌اش در سریال "شهرزاد" / با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچکس به تو مانند نشد😍 (فیلم) خرید دکتر مسعود پزشکیان از یک سوپرمارکت در تهران به همراه نوه‌ها و عروسش با کارت بانکی شخصی / نوه‌ها پدربزرگ را به خرج انداخته‌اند اقدام منحصربفرد و زیبای طلافروش یزدی به احترام دختر سه ساله امام حسین(ع)+عکس/ این جور تصاویر مخصوص ایران ماست والسلام👌 (فیلم) رهبر معظم انقلاب: به من می‌گویند شما گفتید سوءاستفاده جویان را افشا نکنید / ما حق نداریم افراد را به صرف گمان متهم کنیم سکانس خوشحالی قُباد از بارداری شهرزاد/ قُباد: من تا الان نمیدونستم از این دنیا و از این زندگی چی میخوام اما الان.... (عکس) هدایای ارزشمندی که پزشکیان در پشت صحنه یک هیئت دریافت کرد / خوشا راهی که آغازش با حسین است ... (ویدئو) شعر سوزناک شهریار برای مادر بزرگش که با شنیدنش اشک از چشمانتان سرازیر خواهد شد به یادماندنی ترین سکانس عاشقانه سریال شهرزاد / از بله گفتن شهرزاد تا مرگ مرگ بزرگ آقا نقش دختر رهبر انقلاب در ترمیم دست مجروح ایشان/ فرزند دختری که به پدر اُنس داشت (عکس) شوخی ظریف با آقای ظریف؛ از مقایسه ظریف با مِسی تا انداختن ماسک به شکل آقای رئیس جمهور!! واکنش عضو دفتر رهبر انقلاب به پست اینستاگرامی پسرش با هشتگ برای ایران، پزشکیان