خلاصه داستان
داستان این سریال پیرامون گروهی ۴۵۶ نفره از افراد را روایت می کند که جان خود را در یک بازی مخاطره آمیز برای بردن ۴۵/۶ میلیارد وون ( ۳۸/۷ میلیون دلار)، به قمار می گذارند، خط داستانی جذاب، انتخاب آهنگ، ترکیب هنرمندانه درام و اکشن و بازی حرفه ای و باورپذیر بازیگران دست به دست هم داده تا سریال «Squid Game» به یکی از قوی ترین سریال های حال حاضر تبدیل شود.
نام سریال بازی مرکب حتما به گوشتان خورده است، سریالی کره ای که به تازگی از شبکه نتفلیکس پخش شد و رکورد بازدید در این شبکه نمایش خانگی را با بیش از ۱۱۱ میلیون بیننده شکست. سریال بازی مرکب در ژانر بقا ساخته شده است، به این معنی که قهرمان داستان در رقابتی فیزیکی با افرادی دیگر، برای بقا تلاش می کند. با وجود این که مشابه سریال اسکوئید گیم (Squid Game) بارها ساخته شده است اما این سریال توانست نظر مخاطب هایی از سراسر جهان را به خود جلب کند و به نوعی یکی از پرمخاطب ترین سریال های نتفلیکس شود.
نقاط قوت و ضعف سریال بازی مرکب
این روزها سریال بازی مرکب (Squid Game) با فاصله ی زیاد داغ ترین سریال یا شاید هم محصول فرهنگی دنیا باشد. یک هو چشم باز کردیم و دیدیم همه جا صحبت از آن است. هایپ حول سریال آنقدر زیاد بود که چاره ای ندیدیم جز این که برخلاف عادت ۹ اپیزود آن را سریع و پشت سرهم تماشا کنیم، چون سرتاسر اینترنت پر شده بود از میم ها، پست ها و بحث هایی که پتانسیل لو دادن داستان را داشتند.
تجربه ی پشت سر هم دیدن اپیزودهای بازی مرکب کار سختی نیست، چون اگر با آن ارتباط برقرار کنید، از آن سریال های خوراک یک کله نگاه کردن (یا به اصطلاح Binge Watch) است. این سریال هم از همان فرمول اعتیادآوری پیروی می کند که سریال گمشدگان (Lost) با اتکا بر آن ساخته شده بود: قرار دادن شخصیت های همذات پندارانه، باورپذیر و بعضاً دوست داشتنی در سناریویی مخ پیچ و معماساز، طوری که به خاطر اهمیت دادن به سرنوشت این شخصیت ها، معماهای مطرح شده نیز برایتان مهم شوند. هوانگ دونگ هیوک (Hwang Dong-hyeuk) که هر ۹ اپیزود را خودش نوشته و کارگردانی کرده، با ایجاد یک سناریوی جالب و دنبال کردن منطقی سرراست و حتی واضح برای شاخ وبرگ دادن به این سناریو، کاری می کند که داستان نوشتن و طرح ریزی پیرنگ کاری راحت به نظر برسد.
نقاط قوت
- هیجان بالا، خصوصاً در نحوه ی اجرای شش بازی
- شخصیت پردازی قوی؛ درست است که شخصیت های سریال «تیپ» هستند، ولی تیپ هایی باورپذیر که به لطف سناریوهای شخصیت ساز و بازی عالی بازیگرها به مرور عمق و جذابیت شان بیشتر می شود. قوی ترین و پیچیده ترین شخصیت سریال چو سانگ-وو است.
- طراحی صحنه ی قوی که باعث شده تشکیلاتی که شخصیت ها در آن مسابقه می دهند شبیه موزه ی هنرهای مدرن به نظر برسد. بازیگران فیلم گفته بودند که از شدت زیبایی صحنه دائماً با موبایل شان از آنجا عکس می گرفتند.
- طراحی نمادین یونیفورم های سربازها و شرکت کنندگان و عناصر تصویری شاخص (مثل عروسک دختربچه در مسابقه ی اول یا شیرینی دالگونا در مسابقه ی دوم) که باعث شده جزئیات تصویری سریال به راحتی در ذهن ذخیره شوند و در میم ها و ویدئوها و عکس های طرفداری مورد تقلید و هجو قرار گیرند
- آهنگ روایی مناسب سریال، طوری که به جای این که حس کنید در حال تماشای سریالی ۹ قسمته هستید، حس کنید دارید فیلمی ۸ ساعته تماشا می کنید
- کلیت اپیزود ۶
- بومی سازی مناسب و استفاده ی مناسب و به اندازه از فرهنگ کره ی جنوبی
- تاثیرپذیری مناسب و به اندازه از سینمای ژانری و اجتماعی که باعث شده سریال برای طیف وسیعی از مخاطب جذاب باشد
- استفاده ی مناسب از خشونت، طوری که در طول سریال خشونت هیچ وقت عادی نمی شود و همیشه اندکی پتانسیل برای شوکه کردن دارد
- جزئیات زیاد که با تماشای دوباره ی سریال (یا تماشای ویدئوها و دیدن پست هایی که به این جزئیات اشاره می کنند) به آن ها پی می برید
نقاط ضعف
- خرده پیرنگ مربوط به پلیسی که به تشکیلات نفوذ کرده به جایی ختم نمی شود و صرفاً زمینه سازی برای فصل ۲ است
- پایان سریال، که در آن به نظر می رسد گی-هون می خواهد یک تنه به جنگ تشکیلات مخوف برود، با روح سریال در تضاد است و زیادی ملودراماتیک به نظر می رسد
- این سریال نیاز به فصل ۲ ندارد و پایان بندی سریال، طوری که انگار باید آماده ی فصل ۲ باشیم، به تنهایی نقطه ضعف است، خصوصاً با توجه به این که سازنده ی سریال گفته اگر فصل ۲ ساخته شود، قرار است روی نقش پلیس در سروکله زدن با این تشکیلات بپردازد و این ایده بسیار ناجالب به نظر می رسد.
- خراب کردن شخصیت پیرمرد با غافلگیری ای که با وجود منطقی بودن، به هسته ی احساسی داستان ضربه می زند، بدون این که چیز دندان گیری به آن اضافه کند
- انتقاد دم دستی و کلیشه ای از کاپیتالیسم
- ضعیف بودن شخصیت های وی آی پی، چه از لحاظ بازی و دیالوگ، چه از لحاظ نقشی که در داستان دارند
- توضیح بیش از حد درباره ی ماهیت سازمانی که پشت بازی هاست. کمی ابهام بیشتر در این زمینه می توانست نتیجه ی مثبت تری به دنبال داشته باشد.
کارگردان سریال بازی مرکب
هوانگ دونگ-هیوک (به کره ای: 황동혁، زادهٔ ۲۶ مهٔ ۱۹۷۱) کارگردان فیلم و فیلم نامه نویس اهل کرهٔ جنوبی است. از معروف ترین ساخته های او می توان به مجموعهٔ تلویزیونی بقای نتفلیکس، بازی مرکب و ساکت شده اشاره کرد. کارگردان سریال بازی مرکب در خصوص این سریال گفته است: به این نتیجه رسیدم که می خواهم یک بازی مرگ و زندگی کره ای را به شیوه خودم بسازم. این ایده در سال ۲۰۰۸ شکل گرفت و در سال ۲۰۰۹ هم فیلمنامه ای برای یک فیلم بلند سینمایی نوشتم.
بازیگران سریال بازی مرکب با نقش
از جمله بازیگرای که در این سریال ایفای نقش کردند، عبارتند از:
- لی جونگ-جه (Lee Jung-jae) در نقش سونگ گی-هون در سریال بازی مرکب
- پارک هه سو در نقش چو سانگ-وودر بازی مرکب
- هویون جونگ در نقش کانگ سه بیوک – بازیکن شمارهٔ ۰۶۷
- هئو سونگ تای (Heo Sung-tae) نقش جانگ دئوک
- اوه یونگ-سو در نقش اوه ایل-نام – بازیکن شمارهٔ ۰۰۱
- پیرمردی مبتلا به تومور مغزی که ترجیح می دهد به جای در انتظار مرگ ماندن در دنیای بیرون، بازی کند. و رئیس اصلی بازی ماهی مرکب
- هو سونگ تای (Heo Sung-tae) نقش جانگ دوک – بازیکن شمارهٔ ۱۰۱
- انوپام تریپاتی در نقش عبدل علی – بازیکن شمارهٔ ۱۹۹
- کیم جو-ریونگ (Kim Joo-ryung) در نقش هان می-نیو – بازیکن شمارهٔ ۲۱۲
- وی ها-جون در نقش هوانگ جون-هو
- افسر پلیسی که در پوشش یک نگهبان، به دنبال برادر گمشده اش مخفیانه وارد بازی می شود.
|
|
|
|
|
|
سایر عوامل سریال بازی مرکب
- تهیه کننده :هوانگ دونگ-هیوک
- نویسنده: هوانگ دونگ-هیوک
- آهنگساز:جونگ جه-ایل
نقدی بر سریال بازی مرکب
بازی برای افرادی طراحی شده که همه به نوعی درگیر بدهکاری سنگین و مشکلات زندگی هستند. بازیکنان از همه قشرهای اجتماع انتخاب شده اند و با لباس های متحد الشکل وارد یک بازی شش مرحله ای می شوند. قرار است در نهایت یک برنده باقی بماند، آنهم زمانی که رقیب ها به طرز وحشتناکی کنار گذاشته می شوند و در آخر، جایزه برنده مبلغ بسیار زیادی پول خواهد بود.
زندگی قماربازی مفلوک به اسم سونگ گی هون را نشان می دهد که با پول مادرش روی مسابقات اسب دوانی شرط می بندد ولی غالباً بخت با او یار نیست. اگر هم تصادفاً پیروزی عایدش شود، تنها به میزان انعام دادن به کارمند آنجا فرصت برای شیرین کامی دارد. چرا که بلافاصله در فرار از دست طلبکارانش، پول هایش توسط یک جیب بر دختر به سرقت می رود. گویی که او محکوم به شکست است. قماربازی که حتی اگر اسبش برنده شود، نمی تواند برای دخترش هدیهی تولد بگیرد و مجبور به پس گرفتن انعامش می شود! دختری که با وجود ناپدری ثروتمندش، خوشحال کردنش سخت است.
گی هون که نهایت تلاشش را برای انتخاب جایزه ای درخور دخترش به کار می گیرد، به کرات ناکام می ماند. اما پسر بچه ای به راحتی می تواند برایش هدیه ی مورد نظرش را بیرون بکشد _هرچند که از اقبال بد گی هون همان هدیه هم فندکی مضحک است_ اما به ثمر نشستن تلاش پسر بچه در قیاس با تلاش مذبوحانه ی او، دلیل وجود سکانس آغازین است. آن سکانس (که در مقایسه با ریتم و تمپوی بالای تدوین باقی سکانس ها، رویکردی کلاسیک دارد) بچه هایی از نسل گذشته را نمایش می دهد که ممکن است اکنون هم سن و سال بازیکنان بازی مرکبی باشند که در طول سریال اتفاق می افتد. با این تفاوت که آنها برای هدفی جز پیروزی و لذت بردن از ماهیت بازی نمی جنگند. اساساً رمز پیروزی در بازی های طول سریال هم همین است. یعنی در اوج پلشتی و زشتی، می توان انسانیت را حفظ کرد. از طرفی، مابقی شرکت گنندگان به محشری زودهنگام آمده اند تا به سزای عمل خویش و کاتارسیس برسند. ایده ای که پیش تر در فیلم هایی نظیر «مکعب» (به کارگردانی وینچنزو ناتالی) به آن، به گونه ای دیگر پرداخته شده است.
رویه ی روایت سریال بازی مرکب بسیار شبیه به انیمه هاست. از جامپ کات های سریع و ایفای اگزجره ی نقش ها گرفته تا فلش بک هایی ناگهانی و فانتزی همچون فلش بک وفاداری به ترک سیگار. اما فرم فانتزی اثر در دنیای درون بازی به اوج خود می رسد. دونگ هیوک با این روش مرزی میان بی رحمی دنیای واقعی شخصیت ها و بی رحمی دنیای درون بازی مرکب می سازد. مرزی که خشت آن به وسیله ی هدف و آجرش به وسیله ی امید بنا شده است.
گی هون می داند که در شُرف از دست دادن دو امید زندگی اش (مادر و دخترش) است؛ همچون قطاری که به سرعت از جلویش گذشت و آن را از دست داد. او ناگزیر و مضمحلانه در انتظار توأمان قطار بعدی و راه نجاتی برای زندگی اش می نشیند. در این اثنا مردی روبرویش ظاهر می شود که همانند بازاریاب ها با لبخندی تصنعی به او پیشنهاد یک بازی را می دهد. فارغ از تمام قوانینی که آن مرد شرح می دهد، آن بازی یک قانون نانوشته دارد: یا بهای شکستت را نقدی بپرداز یا سیلی اش را بخور! آزمون ورودی بی نقص که مشخص می کند چه کسانی حاضرند به خاطر پول عزت نفس شان را زیر پا بگذارند.
«بازی مرکب» مملو از اشارات و تلمیح هاست.
سونگ گی هون به خیال خوردن چند سیلی دل به دریای ادامه ی بازی می زند. بی خبر از آنکه او آخرین بازیکن از میان ۴۵۶ بخت برگشته ای است که روی زندگی خودشان قمار کرده اند. در آنجا برخی بازیکنان یکدیگر را می شناسند؛ اما یک آشنایی از تمامی آنها تأمل برانگیزتر است. گی هون همبازی کودکی اش یعنی سانگ وو را می بیند که مادرش همیشه از او با افتخار یاد کرده است.
مأموران حاضر در بازی، به بهانه ی اجرای عدالت مجاز به نشان دادن چهره های شان به یکدیگر و بازیکنان نیستند، اما به راحتی سرگذشت و نحوه ی تحقیر شدن بازیکنان پخش می شود. نمونه ی دقیق تر این نقد به ابتذال دموکراسی زمانی رخ می دهد که بازیکنان از بازی اول برگشته اند. آنها که پیش از بازی در جریان چند و چون قوانین آن نبودند، سرخوش رو به دوربین لبخند می زنند و عکس می گیرند. پیشرو که عکس ها را برای فایل بندی آنها نیاز دارد، به مانند رئیس یک شبکه ی اجتماعی، نظاره گر سفاهت آنهاست. اما پس از بازی «چراغ سبز چراغ قرمز»، مأمور مدیر با سربازان با علامت مثلث به دیدار بازماندگان می رود. دیداری که بسیار متفاوت با خوشامدگویی نخست است. تفاوتش هم در واهمهٔ بازیکنان مشهود است هم در نحوه ی برخورد مأموران با اعتراض آنها. در میان موج اعتراضات و انتقادات بازیکنان، سانگ وو که از باقی آنها تحصیلکرده تر است، همچون وکیلی به وجود بندی از قرارداد به عنوان اتمام بازی در صورت توافق بازیکنان اشاره می کند. وجود وسوسه ی جایزه و پول های درون قلک خوک طلایی در بالای سرشان در حین رأی گیری، به وضوح بیانگر شرایط مضحک ادعای دموکراسی در عصر معاصر توسط ابرقدرت هاست.
بسیاری از شرکت کنندگان علی رغم آنکه می دانند فریب یا شکست مأموران غیر ممکن نیست، جز برای اهدافی کوچک به مانند کشیدن سیگار یا گرفتن جیره ی غذای اضافی تلاشی نمی کنند. در سمت مخالف نیز قضیه چندان تفاوتی ندارد. هنگامی که پیشرو به خیانت زیردستانش واقف می شود، تنها به دلیل بر هم خوردن عدالت بازی ای که طراحی کرده آشفته می شود. در جای دیگر که پایان بازی شانه عسل به هرج و مرج کشیده شده، مسئله ای که در نظرش غیر قابل هضم است برداشتن ماسک مأمور رئیس یا به عبارتی لو رفتن هویت اوست. در مجموع هر دو سمت میدان دچار چنان استحاله ای شده اند که کوچکترین ساز مخالف با ایدئولوژی های خودشان را برنمی تابند.
کارگردان سریال بازی مرکب در مصاحبه ای بیان کرد که تکنیک لیسیدن شیرینی دالگونا برای جدا کردن شکل آن، روشی بوده که او در کودکی استفاده می کرد. و اکثرا هم موفق بوده و بازی را برنده می شده. به همین دلیل او این روش را برای موفقیت قهرمان داستان پیاده می کند.
باز هم درباره کارگردان: او در مصاحبه ای گفت که شخصیت چو سانگ-وو (بازیکن شمارهٔ ۲۱۸) از شخصیت خود او الهام گرفته شده. کارگردان نیز فارق التحصیل دانشگاه ملی سئول است. مادر بزرگش نیز در بازار محلی ماهی فروش بوده است. بازیکن شماره ۲۱۸ باهوش ترین و به نوعی مغز متفکر بازیکنان بود.
در پایان سریال معلوم می شود که پیردمرد دوست داشتنی، بازیکن شماره ۱، نه تنها نمرده است، بلکه این بازی وحشتناک و مرگ آن همه آدم زیر سر اوست. او میزبان بازی مرکب در کره بوده است.
مشخصات سریال بازی مرکب
- ژانر : اکشن -معمایی
- زبان : کره ای
- کشور سازنده:کره جنوبی
- امتیاز ۸ از ۱۰ در سایت IMDB