به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز، موضوع فیلم قلب رقه همانطور که از نامش پیداست، بر اتفاقات چند سال اخیر سوریه متمرکز شده و درباره محور مقاومت و رویدادهای منحصر به فردی است که در این عرصه اتفاق می افتد. رقِه از شهرهای کشور سوریه و مرکز استان رقه است که در شمال شرقی سوریه و در ساحل فرات قرار دارد. Raqqa تقریباً 4 سال (از سال 2014 تا 2017) پایتخت داعش بوده است.
در فیلم قلب رقه شهرام حقیقت دوست، شادی مختاری، عبدالرضا نصاری، فرهاد قائمیان، هدایت هاشمی، محمدرضا شریفینیا، مصطفی ساسانی، عامر علی و مهدی شیخ عیسی به ایفای نقش میپردازند.
عوامل فیلم سینمایی قلب رقه عبارتند از؛ تهیه کننده: سعید پروینی، نویسنده و کارگردان: خیرالله تقیانی پور، مجری طرح: موسسه فرهنگی هنری امام روح الله، مدیر فیلمبرداری: داوود محمدی، تدوین: مهدی سعدی، موسیقی: کارن همایونفر، طراح صحنه: بهنام جعفری طادی، جلوههای بصری: حسن ایزدی، جلوههای ویژه میدانی: ایمان کرمیان، مدیر صدابرداری: امیر عاشق حسینی، طراحی و ترکیب صدا: امین شریفی، مدیر تولید: وحید مرادی، طراح چهرهپردازی: احسان رناسی، طراحان لباس: امیر ملک پور و محمود بیاتی، دستیار اول کارگردان و برنامهریز: امید همتی فراز، منشی صحنه: هدیه عباسی و عکاس: مهدی جودی. این فیلم سینمایی محصول بنیاد رسانهای بیان و بنیاد سینمایی فارابی است.
تقیانیپور که از چهرههای شناخته شده تئاتر و به ویژه تئاتر دفاع مقدس است از سال 1399 و با ساخت سریال «نجلا» به چهرههای شناختهشده برای مخاطبان تلویزیون نیز تبدیل شد. سریالی که در ماه رمضان سال 1400 روی آنتن رفت و فصل دوم آن نیز در نوروز و ماه رمضان سال 1401 پخش شد. البته او پیش از این سریال، دو فیلم «تونل» و «اینجا خانه من است» را نیز ساخته بود که هر دو در دایره فلیمهای دفاع مقدس میگنجند.
پس از پایان فصل دوم «نجلا» که با تغییر بازیگر نقش اول آن (محیا دهقانی) به جای سارا رسولزاده (همراه شده بود) برخی رسانهها از احتمال ساخت فصل سوم نیز خبر دادند. با این حال تقیانیپور در گفتوگویی این موضوع را تلویحاً رد کرده و گفته بود: «حقیقتش این است که ما در زمان ساخت «نجلا» فیلمنامه را طوری نوشته بودیم که قصه در قسمت آخر تمام شود و هیچ برنامهای برای ساخت فصل دوم یا ادامه داستان نجلا نداشتیم. اما درباره اینکه یک سریال فصلهای بعدی داشته باشد یا خیر کارگردان و تهیهکننده خیلی تصمیمگیر نیست و این مدیر است که تصمیم میگیرد سریال ادامه پیدا کند یا خیر»
این کارگردان سینما و تلویزیون تیرماه امسال و در جریان هشتمین جشنواره فیلم شهر موفق شد جایزه بهترین کارگردانی این جشنواره را برای مجموعه تلویزیونی «نجلا» از آن خود کند و در اختتامیه همان جشنواره نیز در گفتگو با آنا بار دیگر تأکید کرد که برنامهای برای تولید ادامه «جلا» ندارد. حال باید منتظر ماند و دستپخت سازنده «نجلا» روی پرده نقرهای را به تماشا نشست تا مشخص شود تقیانیپور در سومین و احتمالاً سختترین تجربه سینمایی خود چگونه از پس تولید «قلب رقه» برخواهد آمد.
امیر عاشق حسینی | سیمرغ بلورین صدابرداری | چهل و دومین جشنواره فیلم فجر – 1402
بخشی از لوکیشنهای فیلم قلب رقه در شهرک دفاع مقدس و همچنین بخشی دیگر در خارج از ایران صورت گرفته است.
موضوع این فیلم درباره محور مقاومت و رویدادهای منحصر به فردی است که در این عرصه اتفاق می افتد و همانطور که از نامش پیداست، بر اتفاقات چند سال اخیر سوریه متمرکز شده است.
برخلاف آنکه پیشتر در برخی رسانه ها منتشر شده است، «قلب رقه» حاصل سرمایهگذاری و اهتمام بخش خصوصی است که تهیه کنندگی آن را سعید پروینی به عهده دارد و موسسه فرهنگی رسانه ای اوج، نقشی در تولید آن ندارد.
شادی مختاری که با سریال جزیره سیروس مقدم به شهرت رسیده است پس از بازی در فیلم «پرونده باز است» کیومرث پوراحمد در جدیدترین فعالیت خود در فیلم قلب رقه حضور دارد.
خیرالله تقیانی پور در شبهای زمستان و همزمان با سالگرد شهادت سردار سلیمانی سریال ترور را با تهیهکنندگی مجتبی امینی دبیر جشنواره فجر از شبکه یک سیما پخش کرد که موضوع آن درباره واقعه ترور سردار سلیمانی است.
نکته: این نقد و نوشتهها، نظر کوتاه ولی دستاولِ منتقدان و نویسندگان سینمایی است؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند! در ضمن، انتشار آنها -لزوما- به معنای تایید فیلیموشات نیست.
احسان ناظم بکایی : ردپای داعش اگرچه دیر ولی همچنان در سینمای ما دیده میشود. این ردپا بیشتر از اینکه محتوایی و مفهومی باشد، اکشن و پرهیجان است. مخاطب ایرانی بیشتر از اینکه با طرز تفکر و علت محتوایی اقبال یافتن ناگهانی آنها مواجه شود رفتارهای اگزجره و بیمنطقی را میبیند که در انبوه انفجارات و موسیقیهای کوبشی گم میشود.
قلب رقه به مانند اسلافش مثل «به وقت شام» چنین است. پیش فرض سازندگان بر این است که مخاطب، قصه داعش را میداند، نقشه جغرافیای سوریه و جایگاه رقه را از بر است و اصول تفکرات داعش را شناخته و ابوبکر بغدادی را به خوبی می.شناسد. آنگاه به ناگهان به «رقه سال 2016 میلادی» پرتاب میشویم. شهری که مقر داعش با مردان بیسبیل و ریشهای پشمی بلند و زنان با چادر و برقعهای سیاه براق بیشتر به مجلس بالماسکه شبیه است. قهرمان قصه چنان راحت با عقبهسازی ساختگی در قلب رقه نفوذ کرده که کل هوشمندی ساختار داعش و حامیان عربی و غربی و عبریاش را زیر سئوال میبرد.
تعداد نفوذیهای ایران در داعش آنقدر زیاد است که منتظریم فرمانده داعش هم یکهو ریشش را بکند و بگوید: «رضاجان! خوبی باباجان؟» قوانین وحشیانه داعش در برابر ریما، سر تعظیم فرود میآورد. هر کاری دلش میخواهد میکند.ریما، ابوعصام رئیس پلیس رقه است اما از وحشیگری فقط چشم درانیدن بلد است را به فضاحت میکشد و او هم ناگهان مثل عشاق سوسول از کجرفتاری ریما، چشمانش پر از اشک میشود. جالب اینکه مردم رقه نقشی در فیلم ندارند و هیچ کمکی هم به ایرانیان که ناجیانشان هستند نمیکنند و تلاش میشود چراها و چگونگی فرار و گریزها در هیاهوی موشک و آتش و شلیک گم شود. قلب رقه از جمله فیلمهایی است که با نگاه شعارزده و نه عمیق به داعش، بیشتر محملی برای نمایش یک اکشن به شمار میرود که قصه و شخصیتپردازی خاصی هم ندارد.
3 نکته از فیلم:
فیلم دیدیم یا زیرنویس؟
چرا وقتی داعش، شهرام حقیقت دوست را زنده میخواست، او را با انواع گلوله و موشک هدف قرار دادند؟
چرا شریفینیا نقش عباس را بازی کرد؟
کمال پورکاوه: اگر میخواهید نمونه کامل و تام وتمامی از تلف شدن پول و سرمایه در راه تولید یک فیلم پرهزینه را از نزدیک تماشا کنید، قلب رقه مجموعهای جامع از این موضوع را به شما ارائه میدهد. ساخته خیرالله تقیانیپور از لحاظ ساختاری آنقدر شلخته و از نظر روایی آنقدر بیدروپیکر و نامفهوم است که به سختی میتوان حتی خلاصه داستان یک خطی و روابط میان شخصیتهای آن را درک کرد.
قلب رقه یک سوتفاهم بزرگ برای فیلمساز و سرمایهگذاری است که نابلدی در داستانگویی و شخصیتپردازی در فیلمش را پشت مفاهیم مورد علاقه حاکمیت پنهان کرده و با اتکا به تبلیغات سرسامآورش میخواهد ماحصل کارش را موجه جلوه دهد. سکانس پایانی فیلم یکی از مضحکترین فصلهای تاریخ سینمای ایران را رقم زده تا در میان آن همه داعشی خونخوار که تنها یک نفر توانایی رانندگی با اتوبوس را دارد(!)،اصلا مشخص نباشد که این جماعت دقیقا قرار است به کجا و برای رسیدن به چه مقصدی رنج سفر در آن بیابان را برای خود هموار کنند؟
در این بین اجرای صحنههای اکشن و زد و خورد هم که بیشتر از هر چیز ما را به یاد اتودهای دم دستی یک هنرجوی تازهکار انجمن سینمای جوانان میاندازد. درنهایت مواجهه با قلب رقه چیزی بیش از یک افسوس بزرگ برای تماشاگر باقی نمیگذارد. افسوس از پول و سرمایهای که به خاطر نابلدی کارگردانش به هدر میرود.
3 نکته از فیلم:
فیلمنامه ضعیف و تلف شده
کارگردانی ضعیف صحنههای اکشن
موسیقی پر حجم و آزاردهنده
علی نعیمی : بیش از یک دهه از ظهور پدیده نحس و کثیف داعش در منطقه خاورمیانه میگذرد و ایران به عنوان یکی از کشورهایی که درگیر این پدیده شوم بوده است همواره تحت تاثیر کینه و اقدامات این گروه تروریستی بوده. اما با همه اینها و حضور مستشاری ایران در منطقه هنوز هم یک اثر درخور توجه درباره این اتفاق ساخته نشده است. بسیاری از فیلمها و سریالها یک دورنمای کلی از این پدیده دارند که حتی فاصله ساخت فیلم اول تا همین فیلم قلب رقه هیچ تغییری در دیالوگها و فیلمنامهها و انگیزهها و حتی رویکرد سیاسی و امنیتی و نگاه اعتقادی و اسلامی درون آن احساس نمیشود و هیچ پیشرفتی که باعث تماشایی شدن این آثار شود شکل نمیگیرد. گریمها همه یکی است. دیالوگها و حرفها و انگیزههای داعشیها یکی است. مانند دهه 60 که تمامی فیلمهای دفاع مقدسی تصویری یکسان از بعثیها نشان میدادند و همگی یک سبیل کوتاه روی لب داشتند داعش هم در نظر سینماگران ایرانی به غیر از یک تصویر تصنعی چیز دیگری درون خودش ندارد.
ساخت فیلمهای عقیدتی از این دست نیازمند دغدغه و زیست سلحشورانه و باورمند است که متاسفانه درون هیچ کدام از فیلمسازانی که به سراغ چنین سوژههایی رفتند وجود ندارد. یا اگر هم وجود دارد نمود بیرونی ندارد. قلب رقه نیز از این قاعده مستثنی نیست و دلیل ساخت آن بعد از نابودی داعش چیزی جز پر کردن ویترین مدیران فرهنگی نهادهای نظامی – فرهنگی نیست. با این میزان از دغدغه نمیتوان به جنگ با تهاجم فرهنگی غرب و عوامل آن در منطقه رفت. باید پوست اندازی جدی در این زمینه صورت بگیرد وگرنه سینمای مقاومت کماکان با درجا زدن هر روز از مخاطب امروز دور میشود.
3 نکته از فیلم:
بازی بد و غیر قابل باور هدایت هاشمی
جلوههای ویژه
نداشتن خط روایی مشخص در فیلم
سید مهرزاد موسوی: راستش فیلم را به تمامه ندیدم. یعنی نشد… چرا؟ چون؛ از بس همه چیز به همان کلیشهزدگی بود که از اولین فیلمها با سوژه داعش دیدهایم، از بس همه چیز سطحی و ساده و دمدستی بود، از بس قیافهها و اکتهای داعشی همانی است که از زمان «به وقت شام» حاتمیکیا دیده بودیم، از بس که اتفاقاتی خلاف آن چیزی بود که برای ما از داعش گفتهاند. حرفم را درباره کلیشههای داعشی فیلم قلب رقه پس میگیریم!
بله فیلم از این منظر کلیشهشکنی کرده. یعنی زنان (نه! نه! فقط یک زن که نویسنده دوست داشته) چنان قدرتی در حکومت داعش دارد که در همین تهران خودمان میتواند سوژه فیلم باشد؛ زنی که هم دکتر است، هم به راحتی فرمانده خونخوار داعشی را پس میزند و به خواسته او تن نمیدهد، هم هرجا که میخواهد (حتی زندان) میرود و بیمشکل برمیگردد و هم سوار هر ماشینی دوست داشته باشد، میشود. اصلا دور دور کردن مرد و زن غریبه در رقه چیز عجیبی نیست. ماموران امنیتی هم هرکاری دوست داشته باشند انجام میدهند و میتوانند چندین بار با معشوق خود خلوت کنند…
راستش را بخواهید این حجم از «سادهانگاری داستانی و از آن بدتر، القای هیجان و تعلیق با افکتهای صوتی و اصرار بر تصاویر رایانهای با لانگشاتهای تکراری» از حد و سطح تحمل من بیشتر بود.
اسم دیگر برای فیلم: درورد بر گوگلترنسلیت عربی!
سطح فیلم: رد شدن در هیئت انتخاب و معرفی به جشنواره عمار
3 نکته از فیلم:
وقتی اوس موسا، شیخ داعشی میشود
موسیقی متن تکراری بادیگارد
گریمهای باسمهای
1 ماه پیش
1 ماه پیش
1 ماه پیش
1 ماه پیش
1 ماه پیش