به گزارش سایت خبری ساعد نیوز به نقل از کارگر آنلاین، زن ۴۷ ساله که با چهره ای نگران و هراسان وارد کلانتری شده بود، با بیان این که همسرم مرا از خانه بیرون کرده است تا پرونده شکایت از او را مختومه کنم، درباره سرگذشت خودش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری توضیحاتی ارائه داد.
او افزود: تا کلاس چهارم ابتدایی درس خواندم و بعد از آن مشغول خانه داری شدم.
پدر و مادرم اوضاع مالی خوبی نداشتند و با قالی بافی روزگار می گذراندند. آن زمان در یکی از روستاهای تربت حیدریه زندگی می کردم و برای کمک به اوضاع مالی خانواده پشت دار قالی می نشستم و گاهی نیز به کمک برادرم می رفتم تا دار قالی اش را زودتر پایین بیاورد. روزگارمان به همین ترتیب می گذشت و من آن قدر مشغول کار بودم که نفهمیدم چگونه سال ها یکی پس از دیگری سپری می شود.
۱۵ سال قبل زمانی که مشغول جوشاندن شیره انگور بودم زن میان سالی به دیدارم آمد و پیشنهاد داد به عنوان نظافتچی در یکی از مراکز خدماتی زیر نظر بهزیستی کار کنم و از مزایای قانون کار و بیمه نیز بهره مند شوم. من هم برای آن که کمک خرج خانواده ام باشم با خوشحالی پذیرفتم و عازم مشهد شدم. مدتی بعد وقتی وظایف بیشتری را به من محول کردند به همان خانم اعتراض کردم، اما او نصیحتم کرد که افراد تحصیل کرده زیادی حاضرند همین کارها را با مبالغ کمتر انجام بدهند. مدتی بعد او مرا به منزل یکی از اقوامش برد و با جوان معلولی آشنا کرد که در مغازه برادرش مشغول کار بود. بدین ترتیب من و «فریبرز» در حالی ازدواج کردیم که حتی یک عروسی ساده هم نگرفتند و وعده هایشان را به فراموشی سپردند.
چند ماه بعد همسرم که اعتیاد داشت بیکار شد و من با پس اندازهایم منزلی را رهن کردم چرا که روی بازگشت به روستا را نداشتم. فریبرز همه اوقاتش را پای ماهواره و در حال مصرف مواد می گذراند و من به ناچار باید هزینه های زندگی و مخارج فرزندان کوچکم را تامین می کردم. از سوی دیگر همسرم نه تنها مرا کتک می زد بلکه پول خرید موادش را هم از من می گرفت. وقتی کارد به استخوانم رسید از او شکایت کردم، اما وقتی از دادگاه به خانه رسیدم مرا از خانه بیرون کرد تا شکایتم را پس بگیرم و... شایان ذکر است، این پرونده با دستور سرگرد عامری (رئیس کلانتری سپاد) در دایره مددکاری اجتماعی مورد رسیدگی قرار گرفت.