دسته بندی ها

سیاست
جامعه
حوادث
اقتصاد
ورزش
دانشگاه
موسیقی
هنر و رسانه
علم و فناوری
بازار
مجله خانواده
ویدیو
عکس

جستجو در ساعدنیوز

سیاست /

سیاه مشقی از ارادتمند کوچک حاج قاسم 

جمعه، 12 دی 1399
مکتب حاج قاسم سلیمانی مکتب عشق است و اخلاص. باید عاشق باشی و مخلص تا رخصت ورود به این مکتب را بگیری. مدرک این مکتب ممهور به مهر بصیرت است و نهایتش بهشت. در اینجا دلنوشته یک دهه هشتادی را برای سردار دل ها می خوانید که خط خط آن عشق است و اخلاص.

یکسال از هجرت سرخ آن مرد که تجلی ربیون بود و "فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله" وصفش بود میگذرد و امان از آن جمعه خونین...امان از بی قراری ما در مسیر وصال و انتظار یار که به سرخی خون روشن شد و قلوب را به خود آورد و متذکر عهد قدسی ساخت. و امان از آن جمعه خونین که مدام ندبه خوانان اما با شوری حماسی میخوانیدیم:"أَيْنَ قاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدِينَ". این حال جمعه است که هر چه انسان راه قدس و افلاک را در پیش گیرد جمعه ها بیشتر خود را می یابد و اسرار عالم بر او هویدا میگردد چرا که جمعه روز به صحنه آمدن روح انسان و روح جهان یعنی آن موعود هماره قائم است و روز ارتباط غیب و شهودست و ما در فقدان آن سردار عزیز بیشتر این امر را در یافتیم.

حاج قاسم و حاج ابومهدی و شهدای همراه شان،حجت هایی بودند که خداوند در دل عصر انقلاب اسلامی گشود تا بر ما هویدا کند این سنتش را و به ما بشناساند راز ملکوتی این نهضت را:«وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بي‏ وَ بِرَسُولي‏ قالُوا آمَنَّا». آری! قاسم و ابومهدی همان اصحاب شمس تابان ولایت بودند که خداوند در فکرهایشان با آنان نجوا میکرد و تجلی می نمود و آنان نیز دریافتند رازی در عالم است و نفحاتی که باید خود را در معرض آن قرار داد.اما آن راز و نفحه چیست و چگونه بر آنان آشکار شد؟

اینجا کسی باید سخن بگوید و توصیف کند این امر را که خود تجلیات آن انوار الهی و نفحات قدسی را دیده و به صحنه آورده باشد و چه کس بهتر از آوینی که سیدالشهدای اهل قلم است توانست این اسرار و حکمت ها که هدف و گوهر حیات تمام شهیدان بود را برای ما توصیف و تبیین کند؟ آوینی می نوشت در عالم،رازی است که جز به بهای خون آشکار نگردد و حال شاید بتوان دریافت چرا این میزان حاج قاسم بی قرار بود و مینوشت"آه مرگ خونین من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارتم." ولی چرا این راز جز به بهای خون آشکار نمیشود و مگر این راز چقدر عظمت دارد که چنین طریق خونینی دارد؟

نقل است جمعی خدمت علامه طباطبایی(ره) میرسند و از ایشان میپرسند آن اسم اعظم بین اسماء الحسنی الهیه چیست و علامه میفرماید:"بهاء". چنانچه خداوند خون بهای حسین(ع) شد و او را ثارالله خطاب کرد و خداوند بهای هر انسانی است که به تعبیر حضرت روح الله(ره) آنچنان که در اسرار الصلوه نوشت،داغ و ذلت بندگی را بر ناصیه خود بنشاند و جز اراده الهی چیزی نخواهد و عبدی بی اراده مقابل اراده و سنن حق تعالی گردد آنگاه است که صاحب خانه اجازه تصرف به انسان میدهد و قلب و چشم و عقل او را قدسی و وارد به باطن و ریشه های عالم میکند. آری بحق که"العبودیه جوهره کنها الربوبیه".

و اگر حاج قاسم مظهر عبودیتی که به ربوبیت رسیده،نبود،چگونه به احدی الحسنین رسید و هم با حیات و مجاهدتش حجابهای ولایت الهی که همان طواغیت و فرعون های عصر اند را مغلوب ساخت و جنگ های سی ساله شان را در طی سه سال به زمین زد و هم با شهادتش یوم الله پشت یوم الله دیگر خلق شد؟ اگر جز این نیست چرا او و همسنگرانش را گردان همیشه پیروز ثارالله میخوانند و مانند ستاره های درخشان بر آسمان دفاع مقدس می درخشند؟

او دریافت 'زمین سراسر صحرای عرفات است که تو با خطاب اهبطوا بر این سیاره رنج فرود آمده ای"و با اخلاصش اثبات کرد "که نفس توجه به سوی جهتی خاص لازمه انصراف وجه از جهات دیگر است" و بحق او جز به وجه باقی حضرت حق به کدام وجه دیگر نظر و توجه داشت؟ الحق آن نمازها و قنوت هایش تجلی این بود که"نماز بلندترین فریادهاست و قامت ما به بلندای نمازست یعنی قدرت ما را باید در نمازمان جست". و عجیب است این سخنان از آوینی است که دو دهه پیش از سردار به مقتل عشق رفت و ولی سخنانش توصیف حال تمام شهدا ویژه خودش و حاج قاسم است.

آری! راستی از همین رو بود که او گوش در عالم ملکوت داشت و دهان در عالم ملک و آنچه را از ملکوت باز می شنید باز گو میکرد و اگر این کشفی یقینی نبود چگونه سه بار قسم جلاله خورد که از مهمترین شئون عاقبت بخیری در ارتباط قلبی و عملی با ولی فقیه است و او را ستون خیمه ای میدانست که اگر آسیب ببیند، تمام حرم ها و حریم ها فرو میریزد و اینجاست که هشداری قاطع در وصیت نامه اش میدهد که اگر عمل و سخن ما تضعیف گر ولایت فقیه باشد،مغضوب نبی اکرم(ص) و تمام شهدای این مسیریم. آری!جز آنکه متصل به ریشه های هستی است چنین حکمت های نغزی بر نمی آید...

سردار قلوب ما،وارث شبها و روزهایی است که دوکوهه و اروند و هویزه،میزبان اصحاب خمینی بود و سجده های شبانگاهان آن عباد الله الصالحین،واسطه اتصال ارض و سماء میگشت و او اگر در کنار اروند در جمع دوستان رزمنده اش چنان اشک میریخت و از خداوند طلب میکرد به ایمان قلب شهدا و اسلام ما، شهادت را روزی مان گرداند،سخن ها در دل داشت و مکاشفه ها بر او گشوده شد.و راستی دوکوهه همچنان قصد نداری با ما سخن بگویی و مهر سکوت از لب برگشایی و رازهای خلقت که به بهای خونهایی مثل سردار تا ابد سرافراز ما آشکار میگردند را بازگویی؟ مکنونات خود را بگو و با من سخن بگو دوکوهه...

آن عزیزی که حجت انقلاب و انقلابیگری مان شد، تاریخی را یافت که شهادت پایانش نیست بلکه آغاز و تولدی دیگرست در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به آن راه یابد و او نیز از همان بچه های قرن چهاردهمی بود که کره زمین سالهاست انتظار آنان را میکشد تا بر خاک این سیاره مبتلا،قدم نهاده و عصر جاهلیت و بی خبری ثانی را به پایان برسانند. و او بر ما این راز آشکار میکرد که بگذار دشمنان پر هیمنه دل به انواع توطئه هایشان دل خوش کنند و انسانهایی نیز به آیینه زنگار گرفته فطرت شان توجه نکنند؛ ما را چه باک که در پرتو الطاف توحیدی،مشق تمدن سازی میکنیم تا در رکاب آن امام منصور من اهل بیت محمد(ص) سرافراز گردیم.

و چه کس را باور این بود که مستضعفان و ابوذرهای به ربذه تبعید شده تاریخ،قد علم کنند و ندای "تقوموا لله مثنی و فردی" سر دهند و انسداد تاریخی جاهلیت مدرن را بشکنند و موازنه جهانی را تغییر دهند و دهکده و فرهنگ واحد جهانی را با اختلال مواجه سازند.دنیا، وارونه است و متفرعنان و طواغیت و آنانکه عقل شان راهی به مراتب قدس ندارد،بر آن حاكمیت دارند،اما چه غم که صالحین و مستضعفین وارث زمین خواهند بود و طلیعه آن از هم اكنون در انقلاب اسلامی ایران ظهور یافته است.

هر چند غم خواریم و نگران و غصب ناک که در مهد انقلابی که سلیمانی پرورست،هنوز هستند آنان که در سیطره عهد طاغوت اند و سعی دارند با اتصال به مصادر و مناصب،روح عافیت طلب و قدرت طلب شان را خشنود سازند یا گشودگی و روشن بینی در راستای تداوم این نهضت ندارند یا حتی امور زمینی را منفک از امور قدسی و ملکوتی میدانند حال آنکه تاریخ آینده،تاریخ سلیمانی هاست؛تاریخ آنان که اهل دسته بندیها و خطوط فرعی و غیر اصیل و شعارهای انحرافی و عقول غیر قدسی نیستند بلکه اهل خط امام(ره) اند نه یک کلمه بیشتر و نه کمتر.

و حال خاتمه کلام درباره حاج قاسم این امت،باز هم از سید شهیدان اهل قلم باشد که نوشت:" هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. این بندگان مخلص خدا طلیعه دار نورند و با دست آنان است كه صبح شكافته می شود و تاریخ به عاقبت كار خویش نزدیك می گردد."


3 پسندیدم دیدگاه ها

استخاره آنلاین
فال حافظ آنلاین
فال امروز یکشنبه 09 اردیبهشت
از سراسر وب
دیدگاه خود را ثبت نمایید
پذیرش تضمینی مقاله علمی پژوهشی
چگونه پایان نامه را به کتاب تبدیل کنیم؟
هزینه تبدیل پایان نامه به کتاب
قیمت استخراج مقاله از پایان نامه
محاسبه آنلاین هزینه چاپ کتاب
تبدیل پایان نامه به مقاله !
ترجمه رسمی انگلیسی اسناد و مدارک
پایان نامه خود را چگونه به مقاله تبدیل کنیم؟
استخراج فوری مقاله از پایان نامه برای مجلات ISI
اکسپت فوری مقاله برای دوره دکتری