متن آهنگ ارمغان تاریکی از محمد اصفهانی
چه در دل من چه در سر تو من از تو رسیدم به باور تو تو بودی و من به گریه نشستم برابر تو به خاطر تو به گریه نشستم بگو چه کنم … با تو شوری در جان بی تو جانی ویران از این زخم پنهان میمیرم … نامت در من باران یادت در دل طوفان با تو امشب پایان میگیرم … نه بی تو سکوت نه بی تو سخن به یاد تو بودم به یاد تو من ببین غم تو رسیده به جان و دویده به تن ببین غم تو رسیده به جانم بگو چه کنم … با تو شوری در جان بی تو جانی ویران از این زخم پنهان میمیرم …