متن آهنگ دریچه از اشکان کمانگری
ما چون دو دریچه، روبروی هم، آگاه ز هر بگو مگوی هم هر روز سلام و پرسش و خنده، هر روز قرار روز آینده عمر آینه بهشت، اما، بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه ما چون دو دریچه، روبروی هم، آگاه ز هر بگو مگوی هم اکنون دل من شکسته و خسته ست زیرا یکی از دریچه ها بسته ست نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد نفرین به سفر، که هرچه کرد او کرد ما چون دو دریچه، روبروی هم، آگاه ز هر بگو مگوی هم هر روز سلام و پرسش و خنده، هر روز قرار روز آینده عمر آینه بهشت، اما، بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه ما چون دو دریچه، روبروی هم، آگاه ز هر بگو مگوی هم اکنون دل من شکسته و خسته ست زیرا یکی از دریچه ها بسته ست نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد نفرین به سفر، که هرچه کرد او کرد ما چون دو دریچه، روبروی هم، آگاه ز هر بگو مگوی هم