متن آهنگ شد خزان از شهرام میرجلالی
شد خزان گلشن آشنایی، باز هم آتش به جان زد جدایی عمر من ای گل طی شد بهر تو، وز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی با تو وفا کردم تا به تنم جان بود، عشق و وفاداری با تو چه دارد سود آفت خرمن مهر و وفایی، نوگل گلشن جورو جفایی از دل سنگت، آه دلم از غم خونین است، روش بختم این است از جام غم مستم، دشمن می پرستم تا هستم تو و مست از می به چمن، چون گل خندان از مستی بر گریه من با دگران در گلشن نوشی می، من ز فراقت ناله کنم تا کی؟ تو و این چون ناله کشیدن ها، من و گل چون جامه دریدنها ز رقیبان خواری دیدنها، دلم از غم خون کردی جه بگویم چون کردی، دردم افزون کردی برو ای از مهر و وفا عاری، برو ای عاری ز وفاداری که شکستی چون زلفت عهد مرا دریغ و درد از عمرم، که در وفایت شد طی ستم به یاران تا چند، جفا به عاشق تا کی؟ نمی کنی ای گل یکدم یادم، که همچو اشک از چشمت افتادم تا کی بی تو بود از غم خون دل من، آه از دل تو گرچه ز محنت خوارم کردی، با غم و حسرت یارم کردی مهر تو دارم باز، بکن ای گل با من، هرچه توانی ناز کز عشقت میسوزم باز