متن آهنگ خرافات از هامون قارون
آرزو دارم که این غم برود اینهمه درد و ماتم برود نمیدونم که چرا دار مکافات شدیم به کدامین گنه چنین مجازات شدیم کشتیم خرد دار زدیم دانش را در بند اسیر صد خرافات شدیم ای که در مسجد روی بهر سجود سر بجنبد دی نجنبد این چه سود چو بسی ابلیس آدم روی هست پس به هر دستی نشاید داد دست پس به هر دستی نشاید داد دست چه کنم با غم خویش که گهی بغض دلم می ترکد این غم چند ساله چه کنم هی دور من می پلکد ای که مرا خوانده ای راهی نشانم بده تو در این تاریکی شب نوری از ماه نشانم تو بده تو در این تاریکی شب نوری از ماه نشانم تو بده ای قاضی در این شهر ببین ما زتو پرکارتریم با این همه مستی ز تو هوشیارتریم تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بده کدام خونخوارتریم گویند که اگر می بخوری ارش بلرزد ارشی که به یک جام بلرزد به چه ارزد ای قاضی من اگر نیکم و بد تو برو خود را باش تو برو سوی بهشت ما به جهنم تو جدا از ما باش تو برو سوی بهشت ما به جهنم تو جدا از ما باش