دسته بندی ها

سیاست
جامعه
حوادث
اقتصاد
ورزش
دانشگاه
موسیقی
هنر و رسانه
علم و فناوری
بازار
مجله خانواده
ویدیو
عکس

جستجو در ساعدنیوز

حوادث /

سرنوشت تلخ نادیا دختر یک اعدامی 

شنبه، 23 اردیبهشت 1402
کد خبر: 340033
ساعد نیوز: به مامانم بگو بره بیرون.اگر باشه حرف نمی‌زنم.بعد ازهدایت مادر به خارج از اتاق خود را معرفی کرد و ماجرا را این‌گونه شرح داد. من نادیا هستم.

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعد نیوز به نقل از رکنا، امانم چرا منو آورده اینجا؟ اون که خوش به حالش شد. منم مشکلی ندارم. وقتی برای من مهم نیست، چرا باید برای اون مهم باشه؟ اصلاً چرا آبرومو پیش مادر نذیر برد؟ چرا خواهرشو تهدید می‌کنه؟ چرا برادرشو کتک زده؟ من خودم رفتم پیش نذیر ما عاشق هم بودیم.اگر بخواد این کارشو ادامه بده با پسرای دیگه هم میرم. بعد از گریه‌های پی در پی و با چهره‌ای برافروخته از خشم ادامه داد: مامانم 6 ساله طلاق گرفته. بابام فروشنده مواد مخدر بود وبعد از طلاق مادرم اعدامش کردند.مامان اصلاً اجازه نداد بعد از مرگ بابام سر مزارش بریم

حسابی تنها شدیم. چون جایی رو نداشتیم، مامانم من با خواهر بزرگم و دو برادر کوچیکم رو برد خونه مادربزرگم. خواهر بزرگم همون سال با یکی از مشتری‌های بابام که دوست شده بود ازدواج کرد و رفت یه شهر دیگه. مامان تو یه کارخونه مشغول کار شد صبح ساعت 6 می‌رفت و 10 شب برمی‌گشت خونه.

منم با برادرام که می‌رفتم مدرسه و بعدش خونه.مادربزرگم کلی غر می‌زد. دعوامون می‌کرد.

از دستش خسته شده بودم. شب که به مامانم می‌گفتم بدتر منو دعوا می‌کرد. کلی براش تو خونه کار می‌کردم ولی منت می‌ذاشت سرمون که من خونه مفت به شما دادم.کلافه شده بودم، معنی زندگی رو نمی‌فهمیدم، زمان برام بسختی می‌گذشت، درس و مدرسه برام مفهومی نداشت. 5 سال توی این شرایط بودم.تا اینکه سال گذشته یه خانمی در خونه رو زد.

در رو باز کردم تو دستش یه دیس پلو که چند تیکه مرغ کنارش بود رو به من داد و گفت: من همسایه‌تون هستم. امروز کلی مهمون داشتیم و زیاد غذا درست کردم. اضافه شو برای چند همسایه و شما آوردم.

امیدوارم از مزه‌اش خوشتون بیاد. غذا رو با مادربزرگ و برادرام خوردیم. خیلی خوشمزه بود. روزها و هفته‌های بعد که تو کوچه می‌دیدمش سلام می‌دادم و از این اتفاق لذت می‌بردم. خیلی احساس مهربونی و دوستی و حتی مادری بهم می‌داد.کم کم بیشتر دوست شدیم و هر روز می‌رفتم خونه‌شون براش وضعیت خانوادگی‌مون روتوضیح داده بودم. یه پسر داشت به اسم نذیر.23 ساله و کارگر. تقریباً هر بار که می‌رفتم خونه‌شون با هم غذا می‌خوردیم و.... تا اینکه چند ماه گذشت به نذیر وابسته شدم.

دوست داشتم هر روز ببینمش. گاهی بیرونم می‌رفتیم. یه روز که مادرش نبود، از لحاظ احساسی بیشتر به هم نزدیک شدیم و... چند هفته بعد به دوست مامانم گفتم میشه مامان رو راضی کنی با نذیر ازدواج کنم؟ مامانم که متوجه شد کلی کتکم زد. با مادر نذیر دعوا کرد. پول زور از اونها گرفت. به داییم گفت که مادر و خواهر نذیر رو اذیت کنه تا ازاین محله برن.

مادر نذیر هم گفت ما دوست نداریم پسرمون با تو ازدواج کنه. من فقط به این دلیل که بی‌پناه بودی و مادرت نبود از تو حمایت می‌کردم و غذای گرم می‌دادم. دارم فکر می‌کنم همه اینها به خاطر کارای مامانم بود که اونا از من بدشون میاد.

مامانم آبرومو برد.حتی نذیرهم گفت منم برای ازدواج تو رو نمی‌خوام.مامانم مقصره و نباید این کار رو باهاشون می‌کرد.الان روم نمیشه تو محله برم و نذیر و خانواده‌شو ببینم.کنکورم دارم ولی شرکت نمی‌کنم. من اون خانواده رو دوست دارم.چون واقعاً بوی زندگی میده خونه شون. اما خونه ما بوی مرگ میده.

نگاه کارشناسی / فتانه ورمزیار روانشناس بالینی

طرحواره یعنی چه؟ وقتی بچه‌های ما به دنیا میان، هیچ طرحی از دنیا و آدما تو ذهنشون نیست و یک ذهن خالص و خالی از هر گونه طرحی رو دارن.از همان لحظه تولد با ارتباط‌ها - اتفاق‌ها و تربیتی که هر فردی در خانواده خودش داره کم کم تو ذهنش طرح‌ها یا چهارچوب‌هایی از زندگی، ارتباطات، دنیا، خودش و... شکل می‌گیره و این طرح‌ها تو ذهنش تا آخر عمرش می‌مونه و باعث میشن رفتارهایی بر اساس همون ذهنیت انجام بدن. در مورد حاضر که از کودکی در خانواده‌ای بی‌توجه به نیازهای کودک رشد کرده (غفلت پدر به دلیل مشغله کاری و فروشندگی مواد مخدرو تعارضات زناشویی و غفلت مادربزرگ و نادیده گرفتن نیازهای اولیه نوجوان و ....) کودک این ذهنیت را پیدا می‌کنه که هیچ کس به من محبت نمی‌کنه و منو دوست نداره و در بزرگسالی تو هر رابطه‌ای وارد بشه نسبت به اینکه چقدربهش محبت می‌کنن حساس میشه به این میگن طرحواره محرومیت هیجانی : عدم دریافت مهر - محبت - نوازش و دیده شدن از طرف والدین، مدرسه و جامعه.

طرحواره دیگر، نقص و شرم: که در مورد حاضر به دلیل زندگی در خانواده‌ای که به دلیل غفلت و نادیده گرفته شدن و بیان مادربزرگ: که تو اگر خوب بودی و مامانت دوستت داشت سرکار نمی‌رفت و به شما رسیدگی می‌کرد و.... باعث به وجود آمدن این ذهنیت باشد که من دوست داشتنی و با ارزش نیستم، من نقص دارم و... بنابراین در هر ارتباطی که قرار بگیرد احساس شرم، اضطراب، حقارت، احساس گناه و پوچی می‌شود.

همین طرحواره‌ها باعث میشن فرد رفتارهای نادرست و اشتباهی انجام بده. در مورد حاضر به دلیل طرحواره نقص و شرم از خودش چیزهای منفی میگه، خود تخریبی داره و زیادی تواضع نشون میده و کاری می‌کنه که دیگران تحقیرش کنن و او را جدی نگیرن. (من مقصرم نذیر مقصر نیست من گفتم رابطه بگیریم و...)

درطرحواره محرومیت هیجانی مراجع برای به دست آوردن توجه و ارزشمندی خود در رابطه‌ای قرار می‌گیرد که باید تلاش کند که رها نشود (پیشنهاد ازدواج) چون نیاز شدید به عشق و محبت و دیده شدن دارد حتی به دروغ هم شده باشد عشق را دریافت کند و تلاش کند توسط فرد مقابل تکمیل شود.


پسندیدم دیدگاه ها

استخاره آنلاین
فال حافظ آنلاین
فال امروز یکشنبه 10 تیر
از سراسر وب
دیدگاه خود را ثبت نمایید
تعرفه نگارش مقاله از پایان نامه
محاسبه آنلاین هزینه چاپ کتاب در چند ثانیه
چگونه پایان نامه را به کتاب تبدیل کنیم؟
(فیلم) تمرینات سخت و طاقت فرسای هادی چوپان برای پسرش محمد حافظ / تا پسرشو قهرمان مستر المپیا نکنه بیخیال نمیشه!
ترجمه تخصصی متن
گشت و گذاری در خانه مجلل و رویایی رضا صادقی، خواننده مشکی پوش و محبوب ایرانی +عکس/ سلیقه بی نظیر همسر آلمانی آقای خواننده در چیدمان و انتخاب دکوری👌
پربازدید شدن بگو مگوی دو دختر وسط نماز جماعت به امامت رهبرمعظم انقلاب+ویدیو
(ویدیو) حاضرجوابی خنده دار امیرمهدی ژوله در پاسخ به سوال خصوصی محسن کیایی در جدیدترین قسمت برنامه "صداتو" 🤣
هزینه تبدیل پایان نامه به کتاب + ویدئو آموزشی
تبدیل پایان نامه به مقاله و کتاب