به گزارش سرویس هنر و رسانه ساعدنیوز، بازی در سکوت و بازی بدون دیالوگ، کار هر بازیگری نیست. در واقع در شرایط ویژه است که تفاوتها، رخ نشان میدهند. سیما تیرانداز اما در چنین شرایطی از جمله بازی در سکوت، توانایی خودش را به رخ کشیده است. او به زیبایی و با هنر تمام، از چشمان و میمیک صورتش بازی میگیرد و نشان میدهد که به خوبی اعضای صورتش را در کنترل دارد؛ شاید به همین علت است که در کارگردانی هم موفق بوده چون به خوبی میتواند کنترل اوضاع را به دست بگیرد. ویژگی مدیریتی خوب او حتی در زندگی شخصیاش نمود دارد که چند حرفه مختلف را به موازات در کنار دشوارترین نقش دنیا یعنی مادر بودن جلو میبرد.
خانم کارگردان در خانه
جالب است که این ویژگی مدیریت و کارگردان بودن حرفهام، در زندگیام نیز تا حدودی تاثیر گذاشته است. خودم حس میکنم حتی بخش مدیریت در زندگیام گاهی خیلی پررنگ میشود که دائم میخواهم هر چیزی را هماهنگ کنم و. . . اما به آن غلبه میکنم. در حالحاضر مشغول نوشتن فیلمنامهای برای یک فیلم کوتاه هستم که بعد از پایان این اجرا، پنج روز برای فیلمبرداری آن زمان میگذارم. در واقع به سمت کار تصویر میروم و اگر تلویزیون امکانش را فراهم کند، یک تلهفیلم خواهم ساخت و بعد از آن نیز به سمت کارگردانی فیلم خواهم رفت.
استفاده از فرصتهای باقیمانده
دایره فعالیتهایم به شکل عجیبی گسترده شده است. در کنار بازیگری، نویسندگی و کارگردانی، سالهاست که تدریس میکنم و خوشبختانه از این اتفاق خوشحال هستم. هرازگاهی در رادیو کار میکنم. حتی مدتی است که عکاسی میکنم و در فکرم هست وقتی سطح کارم به حد مطلوبی برسد، نمایشگاه برگزار کنم. به همین خاطر احساس میکنم وقت کم میآورم. احساس میکنم باید از تجربیاتی که در این سالها کسب کردهام، استفاده کنم. گاهی فکر میکنم مگر چقدر فرصت زندگی داریم؟ به همین خاطر سعی میکنم از تمام لحظات زندگیام استفاده بهینه داشته باشم.
چرا باید تنبلی کنم؟!
گستردگی فعالیتهایم میتواند به این خاطر باشد که احساس میکنم در این سالها از تجربههایم کم استفاده کردهام. من در 25 سالگی حتی میتوانستم فیلم بسازم اما این کار را نکردم و فقط یک کار کوتاه ساختم. من در تئاتر جایزه بهترین کارگردانی را گرفتم یا در بازیگری تاکنون پنج جایزه دریافت کرده ام؛ یعنی این پروسه برایم باید طی میشد تا شاید این تبلور در این سال و در حالحاضر برایم بیفتد تا از آموختههایم استفاده دیگری کنم و شاید هم شرایط در این زمینه نقش داشته است.
از طرفی حمایتهای دوستانم هم کمک کرد و با بزرگ شدن فرزندم به نوعی احساس فراغبال بیشتری پیدا کردم. هرچند بچهها معمولا همیشه غر میزنند؛ مثلا پسرم به من میگوید از شغل من متنفر است و اینکه چرا زیاد در خانه حضور ندارم؟! اما من کار کردن را دوست دارم. از 16 سالگی کار میکنم. مربی شنا بودم. مربی پیانو بودم و وسط این همه مشغله کاری، کلاس زبان و طبسنتی هم میروم. به نظرم تا زمانیکه میشود باید کار کرد. چرا تنبلی کنیم؟
اسرار زندگی من و پسرم
گاهی خیلی خسته میشوم و دلم میخواهد بیدغدغه دو ساعت بخوابم اما نمیشود. در همه این مراحل نقش مادر بودنم را نیز دارم. جالب است که بخشی از کارهای عکاسی را با پسرم میروم و اتفاقا او خیلی هم این کار را دوست دارد و حتی به من گفته برایش دوربین بخرم. زندگی من و پسرم روال منطقی خودش را دارد. وقتی بدانم صبح کار خاصی ندارد، او را با خودم سر تمرین و کار میبرم. پسرم در هر شرایطی اولویت زندگی من است. مثلا حتی حالا که به خاطر اجراها دیر به خانه میرسم، با این حال حتما مشقهای او را چک میکنم و حتما صبحها با هم نیمساعت صحبت میکنیم.
عشق همیشگی به فرزند
من در کل بچه دوست دارم و به نظرم وجود بچه به شما یکبار دیگر تجربه جوان شدن را میدهد. شاید من یکسری چیزها را بلد باشم که همسنهای من که بچه ندارند، بلد نیستند. وقتی با بچه وارد چالش میشوید و خود را به دنیای او نزدیک میکنید، واقعا حس خیلی خوبی است و شما در هر سنی که هستید یک بار دیگر کودک میشوید. من و پسرم گاهی قرار میگذاریم با هم کارتون ببینیم.
در کل یک پروسه فوقالعاده است. از طرفی به نظرم عشق بچه یک احساس خدایی است که در وجود مادر به ودیعه گذاشته شده و شما اگر بیاحساسترین زن هم باشید، وقتی فرزندتان متولد میشود، یک احساس عمیق و عجیبی به او پیدا میکنید. در کنار اینها آن حس مسوولیت هم هست که شما در قبال فرزندتان واقعا مسوول هستید.
یک راننده کامیون موفق
در مورد شغل فرزندم هیچ اصراری به اینکه کار مرا دنبال کند، ندارم و در ضمن او را ممانعت هم نمیکنم. همیشه گفتهام که حتی اگر قرار است راننده کامیون شود، یک راننده کامیون موفق شود. قطعا او را به سمتی هدایت میکنم که حس میکنم در آن موفق باشد. البته او کلا بخش هنری را دوست دارد و حتی زمانی به من گفت میخواهم بازیگری کنم که به او گفتم باید پیش بیاید اما خودم او را مجبور نمیکنم.
او کلاس پیانو و زبان میرود. در کنارش کلاس اسکواش هم میرود. اصلا شاید بخواهد بعدها ورزشکار شود؛ مثل خود من. . . خانواده خودمهم مرا به سمت کار خاصی هُل ندادند و فقط زمینههای مختلف آموختن را برایم فراهم کردند و خودم به سمت هنر گرایش پیدا کردم. البته تجربه ثابت کرده بچههایی که معمولا والدینشان خیلی درگیر کارهای هنری هستند، دوست ندارند خودشان هم به سمت هنر بروند. نمیدانم چرا اینگونه است!؟
برای مشاهده مطالب هنرمندان با ساعدنیوز همراه باشید.